حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

غزل) ماه در محراب

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ب.ظ

در  گوشۀ محراب طرب می بارد

از فرق سرت "فزت و رب" می بارد

پشتت به جهان گرم نباشد، آقا !

عمری ست که از کوفه عرب می بارد

( اکبر نیکجو)

 

 

این چه خروش از آسمان ها و زمین است؟

بر "قَد قُتِل" فریادگر روح الامین است

 

این المفر؟ شقّ القمر، محراب مسجد

در شهر کوفه پر زخون است و نمین است

 

از عرش می آید فغان، از فرش شیون

دیوار سر خم کرده و زار و غمین است

 

مولای انس و جان، امیر هر دو گیتی

افتاده در محراب و حرفش آن دم این است:

 

"فُزتُ و ربّ الکعبه" آسوده بگشتم

از هرچه در دنیا و این دار کمین است

 

گشته خِضاب از خون فرق سر محاسن

تنها نشان زینت مولا(ع) همین است

 

او سدره هست و ریشه در لاهوت دارد

گرچه به ظاهر شاخه اش سوی زمین است

 

فیض چنین سدره شد اکنون از زمین قطع

دیگر به قطع شاخسارش که ضمین است؟

 

بی آبرویی تا چه حد؟ یک تن کشد تیغ

روی امامش، آری ابن ملجم این است

 

-بی شرمی و گستاخی و بی آبرویی

در ذات او مانند یک گنج ثمین است-

 

بل -العیاذ باللّه- ار می دید، حتّی

می کشت آن کس را که ربّ العالمین است...

 

از سمعِ دمعِ شمعِ جمعِ خود پشیمان

گشته همان کوفه که دار بغض و کین است

 

امّا پشیمانی دگر سودی ندارد

آری نظام این جهانی اینچنین است

 

در بی کسیّ و غصّه و درد غریبی

بعد از مدینه کوفه شهر دوّمین است

 

جُغد همایون نیز رخت از شهر بربست

از آن زمان تا حال ویرانه نشین است

 

شب ها همه شب زنده دار و روز روزه

هو هو کنان بر پای آن عهد و یمین است

 

«امشب دگر کوفه علی بابا(ع) ندارد»

چل دزد زین پس والی این سرزمین است

 

درد علی(ع) را چاه می فهمید تنها

ور نه دل این مردمان کور و عمین است...

 

لیکن شود دیوار مسجد راست روزی

با دست آن که سرو اصحاب الیمین(عج) است

 

گر نیست آیات ظهورش، پس در این عصر

این چه خروش از آسمان ها و زمین است؟...

 


۹۴/۰۴/۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی