حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

خلیج فارس به روایت گاو سرسوک

چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۱۱ ب.ظ
  • چکیده

دیرینه-انسان شناسان از دیرباز معتقدند که نوع انسان در سیر تکاملی خود، دو بار دچار جهش زنتیکی شده است: بار نخست حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار سال پیش و بار دوم حدود ۷ تا ۸ هزار سال پیش. همچنین زمین شنان نیز می گویند زمین ما در پایان عصر یخبندان، سه بار دستخوش سیلاب های عظیم جهانی شده است: ابتدا حدود ۱۴ تا ۱۵ هزار سال پیش، بار دوم حدود ۱۱ تا ۱۲ هزار سال پیش و سومین بار حدود ۶۹۰۰ تا ۷۷۰۰ سال پیش. سیلاب سوم جهانی و جهش دوم ژنتیکی، گذشته از زمان وقوع، مکان مشترکی نیز دارند: خلیج فارس و سواحل شمالی آن. "جفری رز" دانشمند باستان شناس انگلیسی، فرضیه ای بدین صورت ارائه داده که: «مردمان متمدّن سواحل شمالی خلیج فارس، در اصل از دهها هزار سال قبل در بستر کنونی اش که آن زمان دشت حاصلخیزی بوده، ساکن بودند و پایه های تمدّنی خود را بنیان نهاده بودند. طیّ سیلاب سوم -که خلیج فارس حاصل آن است- به سواحل شمالی کوچیده اند و اکنون آثار تمدّن اولیه شان احتمالاً در عمق آبهای خلیج فارس قابل اکتشاف است». این فرضیه در صورت اثبات، شاهد دیگری است بر مالکیّت معنوی ایران بر خلیج فارس؛ اسطورۀ ایرانی  "گاو سرسوک" نیز سندی بر آن است.

واژگان کلیدی

خلیج فارس - سیلاب جهانی - جهش ژنتیکی - تمدّن سومر و ایلام - فرضیۀ جفری رز - گاو سرسوک

  • مقدّمه

از روزی که بشر به کار تدوین و نگارش تاریخ مبادرت ورزید برای مکانهای جغرافیایی نیز نام ‌های با مسمّایی انتخاب کرده که آبراه جنوبی و جدا کنندۀ فلات ایران از شبه جزیرۀ عربستان نیز یکی از این موارد بوده که با نام "دریای پارس" از آن دوران کهن به یادگار مانده ‌است.

دربارۀ نام خلیج فارس تا اوایل دهۀ ۱۹۶۰ میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دانشنامه ‌ها و نقشه ‌های جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبان ‌ها به همین شکل یاد شده ‌است. کشورهای عربی نیز تا پیش از این تاریخ از عبارت خلیج فارس در مکاتبات رسمی خود استفاده می‌ کردند.

"خلیج فارس" یا در اصل "دریای فارس"* و مترادف های آن در سایر زبانها، از جمله نامهای قدیمی و باستانی و نامی است بر جای مانده از کهن ‌ترین منابع، که از سده ‌های پیش از میلاد در زمانهای مختلف تاریخی به طور مستمر در اسناد، قراردادها و مکاتبات موجود در همۀ زبان ها و ادبیّات جهانی مورد استفادۀ همۀ اقوام و ملل دنیا قرار گرفته ‌است و با پارس، فارس، ایران و عجم و معادل های آن در سایر زبان ها گره خورده ‌است. نخستین بار در روزگار هخامنشیان، این دریا "پارسا درایا" یا "دریای پارس" خوانده شد، طبق کتیبه‌ای که از داریوش پادشاه هخامنشی، در تنگۀ سوئز بدست آمده، از آن به عنوان "درایا هچا پارسا آیتی" یعنی دریایی که از پارس می‌ آید یاد شده و این سند به عنوان نخستین مدرک تاریخی موجود است که حقّانیت نام خلیج فارس را به وضوح نشان می‌دهد.

 تا قرن ۱۹ میلادی، تقریباً در تمامی اسناد و مکتوب های عربی، این آبراهه در فارسی با نام خلیج فارس یا دریای فارس، در عربی با نام ‌های الخلیج الفارسی/بحرالفارسی/بحرالعجم و در زبان ‌های اروپایی با نام ‌هایی مانند Persian Gulf،  Sinus Persicus، Persische Golf، و Golfo di Persia نامیده می‌شده‌ است. در بازۀ زمانی کوتاهی در قرن ۱۷ میلادی، در بعضی اسناد بریتانیایی و ترکی از این آبراهه با عنوان خلیج بصره نام برده شده بود که حکایت از اهمّیت بصره در تجارت آن دوران داشته ‌است. (البتّّه خلیج واقعی بصره یکی از ۱۵خلیج‌ کوچک در خلیج فارس است که در انگلیسی به آن bay می گویند و در فارسی بیشتر به "خور" ترجمه می‌شود). همچنین در سال ۱۲۱۹ خورشیدی، دولتمردان انگلیس، نام دریای بریتانیا (!!) را برای خلیج فارس به کار بردند، امّا این نام پذیرشی نیافت و آن را رها نمودند.

امّا صاحبنظران بر این باورند که تحریف نام خلیج فارس به شکلی که امروز مشاهده می کنیم، سناریویی بود که بعد از ملّی شدن صنعت نفت ایران و خلع ید شرکتهای انگلیسی و قطع روابط ایران و انگلیس، توسّط کارگزاران انگلیسی در دورۀ تحت قیمومت شیخ نشین ‌های خلیج فارس آغاز شد و به طور ویژه برای نخستین بار،این فردی به نام رودریک اوون یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس مقیم در بحرین از سال ۱۳۲۹(۱۹۵۰ م.) بود که ابتدا عبارت ساحل ع.ر.ب.ی را برای منطقۀ جغرافیایی بخش جنوبی خلیج فارس -که متعلّق به عرب های تحت الحمایۀ انگلیس بود- مرسوم ساخت و سپس به مرور کلمۀ خلیج ع.ر.ب.ی را جایگزین آن ساخت و سپس این نام را به کلّ خلیج فارس تعمیم داد. وی در سال ۱۹۵۸ کتابی به نام حبابهای طلایی در خلیج ع.ر.ب.ی را نوشت و در مقدّمۀ کتاب از تغییر نام خلیج فارس دفاع کرد و ضمن جملۀ معروفش نوشت که: «من در تمام کتب و نقشه‌های جغرافیایی نامی غیر از خلیج فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در سواحل خلیج فارس(بحرین) متوجه شدم که ساکنان ساحل عرب هستند. بنابر این ادب حکم می‌کند که این دریا را به نام عرب ها بنامیم [ادب از نوع انگلیسی!!]». (مجلۀ العربیّه نیز در شمارۀ دوم خود در ۱۹۵۸ این مطلب را بیان نموده‌است).

در سال ‌های اخیر و به ویژه از دههٔ شصت میلادی به این سو، نام جعلی خلیج ع.ر.ب در برخی منابع تحت حمایت بیشینهٔ دولت ‌های عربی و گاه غیر عربی به گونه‌ای فزاینده در حال رقابت با نام خلیج فارس است. جایگزینی نامی قومی به جای یک نام تاریخی، باعث پدیداری نام «خلیج همیشه فارس» یا «خلیج همیشگی فارس» از سوی ایرانیان گشته‌است. ایرانیان خلیجی موسوم به خلیج ع.ر.ب.ی/ع.ر.ب را نامی جعلی می‌دانند که کشورهای عربی از ابتدای دهۀ۱۳۳۰ خورشیدی به تحریک انگلستان  بر روی خلیج فارس نهاده اند. سازمان ملل و سازمانهای جغرافیایی بین اللمللی(غیر عرب) همگی خلیج فارس را تنها نام معتبر می دانند. در پی استعلام از وزارت امور خارجۀ بریتانیا دربارۀ نام این آبراه، ایشان نیز به صراحت نام خلیج فارس را صحیح دانسته‌اند؛ امّا با این همه باز شاهدیم که هر از گاهی از جانب حاشیه نشین های خلیج فارس، ادّعاهای کهنه دوباره نو می شود و بعضاً مؤسّسات آمریکایی و اروپایی هم با سناریویی از قبل طرّاحی شده، به شکل وسیعی از جعل نام این دریای تاریخی استقبال می کنند. به طوری که در سال ۱۳۸۳ خورشیدی مؤسّسۀ آمریکایی نشنال جئوگرافی در اطلس جغرافیایی خود در کنار نام مشهور خلیج فارس از واژۀ مجعول خلیج ع.ر.ب.ی نیز استفاده کرد. چند سال بعد از آن یعنی در سال ۱۳۸۵ خورشیدی نیز مسئولان موزه "لوور" پاریس واژۀ مجعول "خلیج" را به جای خلیج فارس بکار بردند، هر چند که این دو مؤسّسۀ مذکور با اعتراض شدید ایرانیان وطن دوست مواجه شده و در مدّت کوتاهی با عذرخواهی، تحریفات صورت گرفته را تصحیح کردند، امّا متأسّفانه این معضل به اینجا هم ختم نشد و این روند تا به حال نیز ادامه داشته و دارد، به طوری که در یکی-دو سال اخیر نیز اخباری دیگر توسّط برخی از آژانس‌های خبری مبنی بر تحریف نام خلیج فارس اعلام شد. این بار نام تاریخی خلیج فارس، توسط سایت‌های "گوگل" و نیروی دریایی ارتش آمریکا مورد تحریف واقع شد که بلافاصله همانند موارد قبلی با اعتراض شدید ایرانیان مواجه شد. گوگل نام خلیج فارس را حذف کرده و از نام خلیج ع.ر.ب برای این محل استفاده کرده‌ بود. اما نکتۀ اساسی اینکه در کنار این گونه انتقادات و اعتراضات مردمی، دولتمردان نیز پا به پای ملّت وظیفه خواهند داشت که در این مقطع حسّاس با نگاهی ویژه موضوع مربوط به خلیج فارس را رصد کرده و در صورت ادامۀ تحریفات، در دادگاه ‌های بین المللی اقامۀ دعوا نمایند... .

ولی در این میان، شاید مهم ترین نکته -که تا به حال چندان توجّهی به آن نشده است- این باشد که خود تحریف کنندگان، هیچ گاه ادّعا نکرده اند که اسم جعلی مورد ادّعایشان، از سابقۀ تاریخی دیرینی برخوردار است؛ بلکه برعکس، در اظهار نظرهایشان کاملاً معترفند که در هیچ دوره ای این دریا جز با نام فارس خوانده نشده است و در واقع اینان برآنند که  از این به بعد نام دریا را عوض کنند!** لیکن تنها مستمسکی که بدان استناد می جویند، عرب زبان بودن ساکنان سواحل جنوبی و بخش قابل توجّهی از کرانه های شمالی آن است. در این راستا، آنان اخیراً شروع به فعّالیت در عرصۀ باستان شناسی زیر دریایی در اعماق خلیج فارس کرده اند تا در کنار این مسئله، با استشهاد به روایات تاریخی و بعضاً اسطوره ای موجود -که از اینگونه روایات نیز برداشت های خاصی امکان پذیر است- حضور اقوام عرب زبان و به طور کلّی سامی نژاد در این منطقه را هرچه بیشتر به به زمان های دور برسانند. از جمله مهم ترین شواهدی که آنان اقامه می  کنند، افسانۀ بابلی "گیل گمش" و محلّ وقوع بخش مهمّی از آن یعنی جزیرۀ "دیلمان/دیلمون" است که بنا به گزارش محقّقان انگلیسی با جزیرۀ بحرین تطبیق دارد. نگارنده در مقاله ای با عنوان "عناصر ایرانی در کهن ترین حماسۀ جهانی" به بررسی نظرات مختلف پیرامون این موضوع پرداخته ام و نظری را که سعی در تطبیق دریای دیلمون و جزیرۀ میان آن با خلیج فارس و جزیرۀ منامه/کشور بحرین امروزی داشته است، رد نموده ام. در میان تمدّن های تاریخی شناخته شدۀ این منطقه نیز، تمدّن های سومر و ایلام کهن ترین آنان اند که هر دو متعلّق به سواحل شمالی خلیج اند. هرچند نژاد این مردمان نه سامی بوده و نه آریایی بوده، ولی از آن رو که مدنیّت شان مربوط به شمال بوده و میراث خود را برای حکومت بعدی هخامنشی به جای گذاشتند، ارتباط شان با ایران و حکومت فراگیر ایرانی -که نام خلیج قارس را به این دریا داده است- از این دیدگاه قابل بررسی است.

مقالۀ حاضر سعی دارد با تکیه بر این قضیه و با بررسی یک فرضیۀ جدید باستان شناسی در این عرصه، موضوع باستان شناسی زیر دریایی خلیج فارس را از منظری نو مورد کنکاش قرار دهد.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*خلیج، طبق تعریف جغرافیایی به پیشروی آب در خشکی اطلاق می شود؛ در حالی که پهنۀ آبی مورد بحث ما اینچنین نیست و طبق یافته های باستان شناسی، نه تنها پیشروی نداشته بلکه پسرفت هم کرده است. شهر باستانی شوش که امروزه با نواحی میانی استان خوزستان کنونی تطبیق دارد، در حدود ۴۰۰۰ سال پیش شهری ساحلی و یک بندر بازرگانی بوده است. رود های دجله و فرات هم که اکنون پس از پیوستن به هم با نام شطّ العرب و آن نیز پس از پیوستن با کارون با نام اروندرود به دریا می ریزند، روزگاری از هم جدا بوده و هر یک به طور مستقل به دریا می رسیدند.

**در پایان مقاله به این موضوع بیشتر پرداخته خواهد شد.


  • یک نظریّۀ زیست شناسی

دیرینه-انسان شناسان از دیرباز معتقدند که نوع انسان در سیر تکاملی خود،دو بار دچار جهش زنتیکی شده است:

بار نخست حدود۳۵ تا ۴۰ هزار سال پیش و بار دوم درحدود ۷ تا ۸ هزار سال پیش؛اولی،زمان پیدایش انسان های خردمند(هموساپینس)دارای عقل،دین،نظام خانواده و... است،در مدّتی کوتاه؛در حالی که قبل از آن،روند تکامل در طیّ میلیونها سال،تازه به ظهور نئاندرتال ها انجامیده بود که چندان پیشرفته نبودند.

دوّمی،زمان پیدایش انسان های خردمند خردمند(هموساپینس ساپینس)دارای تمدّن و حکومت و قانون است؛ذر حالی که قبل از آن،بشر هرچند "فرهنگ" داشت،ولی صدها قرن از تمدّن بی بهره بود و در غارها و جنگلها به سر می برد. "اسمیت سوئیان"انسان شناس دانشگاه کلمبیا(انستیتو تحقیقاتی)در سال ۱۹۶۱میلادی اعلام کرد: «اجداد انسان جدید،نخستین بار،از ۳۶هزار سال پیش در ناحیۀغار شالیندار/شیندر عراق در ۹۰ کیلومتری جنوب غرب اورمیه زندگی می کردند».کمیسیون ملّی یونسکو در ایران،بعد از بررسی حاصل تحقیقات آمریکایی ها،در گزارش آبان ماه ۱۳۳۶ خود،اعلام کرد:«ابزار آلات انسان دورۀ لوالوازین که که حدود ۳۵هزار سال پیش از میلاد در منطقۀ آذربایجان می زیست،از غار تام تاما/تمتمان در ۱۶کیلومتری شمال غرب اورمیه[واقع در سلماس کنونی]به دست آمده است».

هرچند یافته های باستان شناسی در این مورد به حدّ کافی متقن است،ولی روایات دینی-در باب هبوط آدم(ع)-نیز آن را تأیید می کند.آنجا که می گوید: «هفت آدم بر روی زمین-یکی پس از دیگری-بنیادگذار هفت عالم(دورۀ تمدّنی)بوده اند که آخرینشان،اوّلین پیامبر و نیای گونۀ ماست».(البتّه همۀ این دوره های تمدّنی،متعلّق به سراسر زمین نبوده اند)؛و همان طور که شواهد جهش اوّل در شمال غرب فلات ایران یافت شده،قرائنی هم که دانشمندان را به جهش دوم رهنمون ساخته،در جنوب غرب آن متمرکز است: برآمدن بدون مقدّمۀ تمدّن های ایلام و سومر.


  • یک نظریّۀ زمین شناسی

تحقیقات زمین شناسی از سال ۱۹۷۰میلادی به بعد می گوید: «زمین ما پس از پایان آخرین عصر یخبندان-که حدود ۱۲۵هزار سال پیش آغاز شد،و به تبع آن پایان آخرین بیشینۀ یخچالی-که از حدود ۲۲هزار سال پیش آغاز و در حدود ۱۷هزار سال پیش تمام شد-سه بار در مناطقمختلف ساحلی خود،دستخوش سیلاب های ناشی از ذوب یخ ها شده است: بار اوّل بین ۱۴ تا ۱۵ هزار سال پیش،بار دوم ۱۱ تا ۱۲ هزار سال پیش و سومی حدود ۶۹۰۰ تا ۷۷۰۰ سال پیش».("گراهام هنکاک"در اثر خود با نام Under World The Mysterious Origins of Civilization دنیای پنهان،خاستگاه های اسرارآمیز تمدّن به  موضوع ارتباط این سیلاب ها با نابودی تمدّن های باستانی و شواهد آن در اسطوره های ملل می پردازد.معروفترین این روایت ها،مربوط به تمدّن افسانه ای آتلانتیس است که با توجّه به اظهار نظر افلاطون،نابودی آن در اثر سیلاب دوم بوده است).

زمان وقوع سیلاب سوم جهانی،به نحو قابل تأمّلی با زمان وقوع دومین جهش ژنتیکی(=هبوط آدم<ع>:۷۶۰۰ سال پیش)مطابقت دارد.همین امر،یکی از دانشمندان باستان شناس را بر آن داشته که اخیراً فرضیه ای ارائه دهد که از ارتباط این دو موضوع با یکدیگر حکایت دارد.


  • فرضیۀ جفری رز

"جفری رز"باستان شناس واستد دانشگاه بیرمنگام انگلستان،اعتقاد دارد:

«خلیج فارسی که امروز می شناسیم،بیشتر از ۷-۸هزار سال وجود تاریخی ندارد.در  واقع این پهنۀ آبی در زمان های دور،مرتّب پر و خالی می شده؛در طول عصر یخبندان،به علّت پایین آمدن سطح آب های جهانی و متمرکز شدن شان در قطبین،خلیج فارس جای خود را به دشت حاصلخیزی داده که در زمان اوج وسعت خود،مساحتی به اندازۀ کشور انگلستان داشته است.این سرزمین از شرق توسّط دریای عمان و از جهات شمال،جنوب و غرب توسّط رودهایی سیراب می شده است.در واقع،خلیج کنونی فارس،رهاورد طغیان اقیانوس هند طیّ وقوع سیلاب سوم جهانی در حدود ۸۰۰۰سال پیش است.تا پیش از آن،این سرزمین،مأوای مردمانی بود که از ده ها هزار سال پیش در بستر کنونی آن ساکن بودند».

اینان احتمالاً نوادگان "کرومانیون"های آفریقا بودند که در حدود ۶۰هزار سال پیش،شمال آفریقا را ترک کردند و احتمالاً دسته ای از آنها در به وجود آمدن تمدّن مصر و سومر نیز نقش داشتند و به طور کلّی سامیان از آنها مشتق شده اند.طیّ این مدّت طولانی این مردمان به تدریج صاحب تمدّن پیشرفتۀ مخصوص خود گشته اند؛تمدّنی که مقدّمۀ تمدّن های بعدی ایلام،سومر و احتمالاً تمدّن درّۀ سند(دراویدی ها)به حساب می آید.آنها سرانجام در حدود ۸۰۰۰سال پیش،با بالا آمدن آب و وقوع سیل های متوالی-که نویدبخش پایان عصر یخبندان بود-به سرزمین های شمالی تر کوچیدند و مدنیّت کهنسال خود را به سواحل شمالی خلیج فارس انتقال دادند.

ذر واقع "رز" می گوید: «جهش دومی در کار نیست و اگر می بینیم سطح بالای مدنیّت ایلام و سومر باستان در مقایسه با جهان آن روز غیر منتظره است،به سبب آن است که آثار پیشینۀ آن تمدّن ها اکنون در زیر آب های نیلگون خلیج فارس پنهان است؛آثاری که-در سطحی نازل تر-نظیر همان هایی هستند که از کرانه های شمالی آن -حدّاقل در ۶۰ناحیه- به دست آمده اند: زیستگاه هایی با خانه های سنگی و دائمی،شبکه های تجارت راه دور،سفال هایی که به شکل کاملاً ماهرانه ای زینت یافته اند،شواهدی از وجود حیوانات خانگی،و حتّی قدیمی ترین قایق های جهان که گویای سازمان اجتماعی پیشرفتۀ آنان است».یعنی اگر همین امروز در بستر خلیج فارس،بررسی های باستان شناسی زیر دریایی صورت بگیرد،هر آینه احتمال داردکه اینچنین آثاری یافت شود.

ولی اینها همه یک طرف قضیه بود... .چه می خواهم بگویم؟


  • اسطورۀ گاو سرسوک

«  در متن های پهلوی،رفتن نژادهای گوناگون از "خونیرس" به کشورهای دیگر در زمان فرمانروایی تهمورث/تخمه اورپه صورت می گیرد.مردم بر پشت گاو اساطیری سَرَسوکsarasuk (این گاو سریسوک و سریشوک نیز نامیده شده است) می نشینند و به سوی سرزمین[های] جدید می روند.در طیّ این سفر و بر پشت این گاو است که شبی در میان دریا،باد بر آتشدان های پرآتشی که بر سه جای پشت گاو قرار دارد،می کوبد و آنها را به دریا می اندازد.این سه آتش،چون سه "جان"دوباره به جایی که در پشت گاو داشتند برمی گردند و همه جا را روشن می کنند.این سه آتش که نمادی از سه آتش مهمّ اساطیری آذر فَرَنبَغ(آتش موبدان)،آذر گُشنسب(آتش[شاهان و]ارتشتاران) و آذر بُرزین مهر(آتش کشاورزان) تلقّی شده اند،نور به همه جا می افشانند و راه را به رهروان می نمایانند.در برخی از متنها،این روایت را به دورۀ هوشنگ نسبت داده اند ».

(تاریخ اساطیری ایران-ژاله آموزگار-تهران،انتشارات سمت-چاپ نهم-بهار۱۳۸۶-ص۵۲).

"خونیرس"،هرجند در اوستا به کلّ ایران زمین اطلاق شده است،امّا منظور از آن به طور خاص،سرزمین پارس است.در دورۀ خلافت اسلامی هم،"خنرث(=ایران جنوبی)"ایالت وسیعی بود شامل همۀ نواحی شمال خلیج فارس و دریای عمان از دجله تا سند.این از مکان اسطورۀگاو سرسوک؛و امّا دربارۀ زمان آن،مرحوم ذبیح بهروز در بخش پنجم کتاب تقویم و تاریخ در ایران،از طوفان برفی مشهور به طوفان جم یاد می کند که طبق محاسبات بر پایۀ داده های باستانی،از هنگام وقوع آن تا زمان ما(۱۳۹۱هجری شمسی)،۶۴۹۱سال می گذرد(=۴۴۷۸پیش از میلاد)*.(تقویم و تاریخ در ایران-ذبیح بهروز-نشر جشمه-جاپ دوم،زمستان۱۳۸۶-ص۱۱۳).این طوفان،به طور حتم متفاوت از طوفان نوح(ع) است که زمان وقوع آن-بنا به منابع مختلف-حدود۳۱۱۳پ.م است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*باید توجّه داشت که هریک از پنج پادشاه نخست پیشدادی،دو چهرۀ متفاوت اسطوره ای و تاریخی دارند؛و همچنین احوالاتشان نیز بعضاً با یکدیگر آمیخته شده است.پیشدادیان تاریخی،فرمانروایان تمدّن آراتّا/ارتّه(آریاهای قبل و حین پخش:۵۶۰۰تا۲۴۰۰+۲۴۰۰تا۱۷۰۰پ.م)بودند و پیشدادیان اسطوره ای،هرکدام نمادی ازهزاره های پیش از آن.جمشید تاریخی(همجنین برادرش سَپیتوَر)چند تن از پادشاهان یکی از سلسله های آراتّا بوده[اسمشان مهم نیست جه باشد]که به مدّت ۸تا ۹ سده از حدود ۳۶۰۰تا ۲۸۰۰ پ.م در "شهر سوخته" حکومت کرده اند.جمشید اسطوره ای(=یخمه شیده)نمادی از پایان عصر یخ و آغاز تابش مجدّد خورشید در حدود ۱۱هزار سال پیش است که جشن نوروز نیز یادگار آن است.(در قسمتی از حدیث مشهور امام صادق(ع) هم آمده که:"نوروز،روزی است که در آن،خورشید[مجدّداْ]شروع به تابش کرده است").روایتی که گفته:"در ایران برف بسیار آمده و تلفات بی اندازه از هر حیث وارد شده(ذبیح بهروز-همان)،و جم مردمان را در دژی به نام ورجمکرد جمع کرده"،مربوط به جمشید اسطوره ای است؛امّا روایت دیگری که می گوید:"در زمان جم،از آب شدن برف ها،طوفانی حادث گشته و شستشوی ایران از اهریمنان به وقوع پیوسته است(ابوالفضل نبئی-گاهشماری و تقویم)"،مربوط به جمشید تاریخی است که-همان طور که گفتیم-با دیگر پادشاهان پیشدادی نیز مشتبه شده است.



  • نتیجه گیری

به هر حال،سیلاب سوم جهانی-که خلیج فارس یادگار آن است-اتّفاقی بوده که رخ داده است و روایت باستانی "طوفان برفی" هم،اگر مربوط به خود این رخداد نباشد،مربوط به یکی از پس لرزه(!)های آن است.حتّی شاید خود طوفان نوح(ع)هم اینچنین باشد.شاید گاو سریسوک هم ماهیّّتی همانند "اسب تروا" داشته است؛امّا آنجه مسلّم است،این است که:

 مهاجران،-به هر علّتی-به سوی سواحل شمالی خلیج کوچیدند ونه سواحل جنوبی آن؛و به همین خاطر،امروز آریان میراث داران آن مردمان گشتند و نه تازیان.حتّی اگر فرض را بر این بگیریم که در آن زمان هیچ حکومت و تمدّنی در این منطقه نبوده،باز این مسئله حائز اهمّیت فراوان است و نشان از دیرینگی حقّ این مردم بر ان سواحل دارد.

تقصیر ما چیست؟دیگران می خواستند زودتر وارد عرصۀ تمدّن شوند! خلیج فارس،خلیج فارس بوده و هست و چطور می تواند دل از صاحب اصلی اش،فرهنگ و تمدّن ایرانی برکند؟؛در حالی که هنوز خود پا به عرصۀ وجود ننهاده بود که ایران را در دلش جای داده بود... .و من ختم می کنم با این شعر از شیخ سعدی شیرازی-رحمه الله-که گویا از زبان خلیج فارس،خطاب به ایران گفته شده است:

"همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی".


  • بحث و پیشنهاد

نوشتارهای یونانی،از نظر اعتبار تاریخی،قابل اعتمادترین منابع اند.اسطوره ای که روایت کردیم،از لحاظ قدمت،کهن ترین منابع است.امّا در این میان،منابعی هم هستند که هرجند مستقیماً یک منبع تاریخی محسوب نمی شوند و نیز از آن قدمت برخوردار نیستند،از نظر معنوی اهمّیت زیادی دارند:اینکه ببینیم خود عرب ها در نخستین اسناد مکتوب شان،راجع به دریای فارس چه گفته اند؟

«رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به نام خلیج فارس در اسناد و تفاسیرقرآنی بزرگان قرون اوّل تا پنجم هجری قمری،از اعراب و به ویژه حوزه های علمیّۀ کشورهای عربی خواست با نگاهی به این اسناد،به ادّعاها پایان دهند.به گزارش سایه نیوز،آیت الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه،با اشاره به تکرار ادّعاها دربارۀجزایر ایرانی خلیج فارس از سوی اعراب منطقه به تحریک بیگانگان گفت:ما آمادگی خود برای مذاکره و استدلال در این باره را همواره مطرح کرده ایم،امّا فتنه انگیزیهای غرب برای ایجاد تفرقه همچنان ادامه دارد.وی در تشریح اسناد اسلامی اثبات کنندۀ حقوق ایران در خلیج فارس با اشاره به اینکه در قرآن ۴آیه در ۴سوره،نام دو دریا مطرح می شود که باهم تلاقی دارند،به سورۀ کهف و آیۀ مجمع البحرین اشاره کرد و گفت:در موضوع محلّ مجمع البحرین تاکنون ۵قول وجود دارد،امّا در تفاسیر ۵قرن اوّل اسلامی،منظور از این دو دریا که باهم تلاقی پیدا می کنند،دریای روم و دریای فارس نام برده شده است.آیت الله هاشمی رفسنجانی با اشاره به وجود ۷۲تفسیر مبنی بر نام دریای فارس در تفسیر آیۀ مجمع البحرین در سورۀ کهف از جمله تفسیرمعتبر ابن عبّاس،گفت:مسلمانان منطقه می دانند دشمنان در پی تفرقه افکنی هستند و اسناد اسلامی را نیز در دست دارند.با بررسی این اسناد به این ادّعاها پایان دهند.وی به حوزه های علمیّۀ این کشورها توصیه کرد بررسی این اسناد را آغاز کنند».(خلیج فارس چه مستنداتی را پشت نام خود دارد؟-مینا علی اسلام-نشریۀمیثاق،سال دوازدهم،شمارۀ۲۵۹،سه شنبه ۳اردیبهشت ماه ۱۳۸۷).


  • منابع و مآخذ
  1. اعلام قرآن - محمّد خزائلی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷
  2. انسان صد هزار سالۀ ایرانی - محمّد معینی فر، مجلّۀ طرح نو، سال چهارم، شمارۀ ۱۰۳، ۲۰ آبان ماه ۱۳۸۹، ص ۱۳
  3. پرسش و پاسخ های دانشجویی (انسان شناسی ج ۴۲) - مصطفی عزیزی، قم، ذفتر نمایندگی مقام معظّم رهبری، چاپ اوّل، بهار ۱۳۹۰
  4. تاریخ اساطیری ایران - ژاله اموزگار، تهران، سمت، چاپ نهم، بهار ۱۳۸۶
  5. تفسیر المیزان (دورۀ ۲۰جلدی) ج ۴  - سیّد محمّدحسین طباطبایی(ره)، ترجمۀ محمّدرضا صالحی کرمانی و سیّد محمّد خامنه، قم، بنیاد علمی و فکری علّامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا، تابستان ۱۳۶۶
  6. تقویم و تاریخ در ایران - ذبیح بهروز، تهران، چشمه، چاپ دوم، بهار ۱۳۸۶
  7. تکامل در قرآن - آیت اللّه مشکینی(ره)
  8. تمدّنهای گمشده - عطاءاللّه جعفرآبادی(فرهی منش)، مجلّۀ دانشمند، شمارۀ ۵۶۱، تیر ماه ۱۳۸۹، صص ۷۵ تا ۸۹
  9. خلقت انسان - یداللّه سحابی
  10. خلیج فارس چه مستنداتی را پشت نام خود دارد؟ - مینا علی اسلام، نشریۀ میثاق، سال دوازدهم، شمارۀ ۲۵۹، سه شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
  11. داستان انسان - عطاءاللّه جعفرآبادی(فرهی منش)، مجلّۀ دانشمند، شمارۀ ۵۶۳، شهریور ۱۳۸۹، صص ۲۲ تا ۴۲
  12. قصص قرآن - صدرالدّین بلاغی، تهران، امیرکبیر، چاپ بیستم، ۱۳۸۵
  13. گاهشماری و تقویم - ابو الفضل نبئی، تهران، سمت،
  14. مجلّۀ آناهید -
  15. مجلّۀ دانستنیها - دورۀ جدید، شمارۀ ۲۱، ۲۵ دی ماه ۱۳۸۹، ص ۹


 

پایان

۹۴/۰۵/۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی