حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

آیا مردم زرتشتی ایران به زور مسلمان شدند؟

شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۸ ب.ظ

در اینکه جامعه اسلامی بعد از رسول اکرم (ص) دچار انحرافاتی شد، تردیدی وجود ندارد. و قسمتی از همان انحرافات در جنگ علیه ایران خودنمایی می کند. اما هرگز نمی توان از این مطلب نتیجه گرفت که ایرانیان به زور مسلمان شده اند و دلایلی نیز این مطلب را تائید می کند.

 
منابع تاریخی این مطلب را ثابت می کند که ایرانیان قبل از حمله اعراب مسلمان به ایران با این دین آشنا شده بودند و تعداد زیادی از ایرانیان اسلام آورده بودند. طبق گواهی تاریخ پیامبر اکرم(ص) در زمان حیات خودشان پس از چند سالی که از هجرت گذشت نامه‏هایی به سران کشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را به دین اسلام دعوت کردند، یکی از آن نامه‏ها نامه‏ای بود که به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند.
خسرو پرویز تنها کسی بود که نسبت به نامه آن حضرت اهانت کرد و آن را پاره کرد. این خود نشانه فسادی بود که در اخلاق دستگاه حکومتی ایران راه یافته بود، هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حکام و امپراطوران چنین کاری نکردند، بعضی از آنها جواب نامه را با احترام و توأم با هدایایی فرستادند.
خسرو به پادشاه یمن که دست نشانده حکومت ایران بود دستور داد که درباره این مرد مدعی پیامبری که به خود جرأت داده که به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد تحقیق کند و فوراً او را نزد خسرو بفرستد
ولی هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند که خسرو سقوط کرد و شکمش به دست پسرش دریده شد. رسول اکرم(ص) قضیه را به فرستادگان پادشاه یمن اطلاع داد، آنها با حیرت تمام خبر را برای پادشاه یمن بردند و پس از چندی معلوم شد که قضیه هم‏چنان بوده که رسول(ص) خبر داده است.

این واقعه سبب شد پادشاه یمن و عده زیادی از یمنی‏ها بعد از این جریان، مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیز اسلام اختیار کردند، در آن زمان به واسطه یک جریان تاریخی که در کتب تاریخی آمده است عده زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می‏کردند و حکومت یمن یک حکومت صددرصد دست نشانده ایرانی بود.
همچنین در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد، بنابراین نخستین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است.
 
اولین ایرانی که مسلمان شد، سلمان فارسی است که در ایمان به درجات بسیارعالی رسید و همین امر می تواند به خوبی نشان دهد که اسلام، دینی مخصوص اعراب نبوده و هر انسان حق جویی آن را می یافته، در مقابلش تسلیم می شده است. و ایرانیان نیز انسانی بوده اند به مثابه سایر انسان ها که فطرتشان حق پذیری را ایجاب می کند.
اندک توجهی به جایگاه امپراطوری ایران در مقابل اعراب نشان می دهد که شکست ایرانیان از اعراب، بیش از آنکه متاثر از عامل خارجی باشد، متاثر از عامل داخلی بوده است. یعنی نارضایتی مردم ایران از وضعیت آن زمانشان، سبب شد که تعداد کمی از اعراب بتوانند امپراطوری ایران را نابود کنند. و کسانی که تعصب ایرانی شدیدی دارند، باید به این نکته توجه کنند که اگر شکست را به دلیل نارضایتی مردم از وضع آن زمانشان ندانند، توهین بزرگی به ایرانیان آن زمان کرده اند که از تعداد اندکی عرب شکست خورده و یک امپراتوری عظیم را بر باد می دهند.
شهید مطهری می فرمایند: «جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴۰ میلیون تخمین زده‏اند  که گروه بى‏شمارى از آنان سرباز بودند و حال آنکه تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمى‏رسیدند»( خدمت متقابل اسلام و ایران، 1376:23). و وضع طورى بود که اگر مثلًا ایرانیان عقب نشینى مى‏کردند این جمعیت در میان مردم ایران گم مى ‏شدند].]
 
جنگ اگر چه صحنه های زشت و کریهی از خود به تصویر می کشد، اما می تواند سبب افزایش تعاملات فرهنگی شود. و خود این امر عاملی برای تبلیغ اسلام می شود. و اینجاست که علیرغم وجود ادیان دیگر در ایران، اسلام رونق می گیرد.
 
شواهد بسیاری وجود دارد که تا مدتها بعد از تصرف ایران توسط عربها، همچنان آتشکده ها برپا بوده و به مرور زمان از تعداد آن ها کم می شده و با مسلمان شدن مردم، آتشکده ها از رونق می افتاده است. و کسانی نیز سالها پس از تصرف ایران اسلام می آورند.
 
سامان جد اعلاى سامانیان که از احفاد سلاطین ساسانى است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم،و جد اعلاى خاندان قابوس که آنها نیز حکومت و فرمانروایى یافتند در قرن سوم، و مهیار دیلمى شاعر زبر دست و معروف ایرانى در اواخر قرن چهارم هجرى به دین اسلام گرویدند.
 
سفرنامه‏ هایى که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت مى‏کند که تا آن زمانها در ایران آتشکده‏ها و کلیساهاى فراوان وجود داشته است، بعدها کم‏کم از عدد آنها کاسته شده و جاى آنها را مساجد گرفته است.
- تاریخ نویسان اسلامى خاندانهاى چندى را از ایرانیان نام مى‏برند که تا قرنهاى دوم و سوم، بلکه تا قرن چهارم هجرى همچنان به دین زرتشت‏باقى بوده‏اند و در اجتماع مسلمانان، محترم مى‏زیسته‏اند و سپس آن دین را ترک کرده‏اند.
بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت امویها زردشتى ماندند و در روزگار اصطخرى(صاحب کتاب المسالک و الممالک) زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل مى‏داده‏اند.
مقدسى صاحب کتاب احسن التقاسیم نیز که از مورخان و جغرافى نویسان بزرگ جهان اسلام است و خود به ایران مسافرت کرده است،در صفحه ‏۳۹ و ۴۲۰ و۴۲۹ کتاب خود از زردشتیان فارس و نفوذ بسیار آنها و احترام آنها نزد مسلمانان که از سایر اهل ذمه محترم‏تر بوده ‏اند یاد کرده است. بنا به گفته این مورخ، در جشنهاى زردشتیان در آن وقت همه بازارهاى شهر را آذین مى ‏بسته ‏اند و در عیدهاى نوروز و مهرگان، مردم شهر در سرور و شادى با ایشان هماهنگ مى ‏شده ‏اند.

مقدسى در صفحه ‏۳۲۳ احسن التقاسیم راجع به مذهب اهل خراسان مى ‏گوید:«در آنجا یهودى بسیار است و مسیحى کم و اصنافى از مجوس در آنجا هستند».
مسعودى مورخ اسلامى متوفى در نیمه اول قرن چهارم که او نیز به ایران مسافرت کرده است مسعودى حتى نام موبد زمان خود را مى‏ برد. معلوم مى ‏شود موبد زردشتیان به اعتبار عده فراوان زردشتى شخصیت ممتازى به شمار مى ‏آمده است.
مسعودى در جلد اول مروج الذهب صفحه ۳۸۲ تحت عنوان‏ «فى ذکر الاخبار عن بیوت النیران و غیرها»از آتشکده‏ هاى زردشت‏یاد مى‏ کند. از آن جمله از آتشکده‏اى در«دارابجرد» نام مى ‏برد و مى‏ گوید: در این تاریخ که سال ۳۳۲ هجرى است، آن آتشکده موجود است و مجوس آن اندازه که به آتش آن آتشکده احترام مى ‏گزارند و آن را تعظیم و تقدیس مى ‏کنند، آتش هیچ آتشکده دیگر را چنین تعظیم نمى ‏کنند.
اینها همه مى‏ رساند که -چنانکه گفتیم- ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته ‏اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دوره‏ هاى استقلال سیاسى ایران بر کیش زرتشتى غلبه کرده است. عجیب این است که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسى عرب است، آزادى و احترام بیشترى داشته‏اند از دوره‏ هاى متاخرتر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفته ‏اند. هر اندازه که ایرانیان مسلمان مى ‏شدند اقلیت زردشتى وضع نامناسبترى پیدا مى ‏کرد، و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشترى علیه زردشتى ‏گرى ابراز مى ‏داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده‏ اى از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.

۹۴/۰۸/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی