غزل) روح عاصمان
دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۹ ب.ظ
تو غنچه ای به برگ سمن جا نمی شوی
یا خنده ای میان دهن جا نمی شوی
یا بوی گل که رقص کنان می روی به ناز
خوش می خرامی و به چمن جا نمی شوی
محزون نگاه عاشق حسرت کشیده ای
در محبس کلام و سخن جا نمی شوی
اهل کدام ایل و تباری؟ که هیچ وقت
در گفتمان خان و وطن جا نمی شوی
با من بگو چرا نمی آیی به دسترس؟
چون روح عاصمان به بدن جا نمی شوی....
افسانه ای، حقیقتی، اسطوره ای، چه ای
با این همه به دفتر من جا نمی شوی
مانند شاه مصرع پایان این غزل:
.
.
.
.
۹۴/۱۱/۱۲