حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

انفعال فرهنگی

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۶ ب.ظ

همزمان با کاسته شدن از جغرافیای تاریخی میهن ما، همان بلا با آغاز دورۀ تاریخنگاری کنونی، بر سر تاریخ آن نیز آمد؛ یعنی برخلاف اکثر کشورهای پیشرفته که تاریخ ملّی خود را با تلفیق تاریخهای محلّی و فرآوری آنها تدوین کردند، در کشور ما تنها به تکرار گزارشات مورّخان غربی بسنده شد و آثار مورّخان سنّتی ایران به جای همسنجی با یافته های جدید باستانشناسی، به کلّی نادیده گرفته شد. از جمله شاهد بودیم که برخی مورّخان معاصر در داخل، خواستار گنجاندن بیهودۀ دوره های طولانی مدّت ادّعایی پیشدادی و کیانی در لابلای تاریخ شناخته شدۀ هخامنشی و اشکانی بودند.
در عرصۀ جغرافیایی، قبل از دورۀ معاصر نیز به کرّات شاهد تعویض نامهای اماکن جغرافیایی بوده ایم و چندان حسّاسیتی در پی نداشته است؛ امّا آنچه که در عصر حکومت پهلوی اتّفاق افتاد، "قلب" و جابجایی اسامی بود که حسّاسیت برانگیز بود. در این راستا شاهد تغییر نام طبرستان تاریخی و نامیده شدن آن به مازندران بودیم که در شاهنامه سرزمینی است در نزدیکی تخارستان در تاجیکستان امروزی. یا تغییر نام استرآباد تاریخی به گرگان، در حالی که جرجان نام قدیم گنبدکاووس بوده و گرگانج نیز شهری در مجاورت دریاچۀ آرال در آسیای مرکزی. یا نام سلطان آباد را که به یاد فتحعلیشاه قاجار بر آن شهر نهاده شده بود، برداشته و آنجا را اراک نامیدند تا در ذهن عامّۀ مردم چنین تصوّری شکل بگیرد که عراق عجم تاریخی (سرزمینی وسیع شامل بخش اعظم فلات مرکزی ایران) منحصر در همین شهر بوده است. به این فهرست اضافه کنید: اشتباه انداختن زابل در ایران کنونی را با زابلستان واقع در افغانستان کنونی به مرکزیّت غزنین. همچنین نامیدن شهرک غرب تهران به نام طالقان یا تالگان که شهری در حوالی بلخ در افغانستان امروزی است. یا برداشتن نام کرج از شهری در نزدیکی نهاوند امروز و نامیدن مرکز استان البرز کنونی به این نام. یا خود البرز نامیدن کوه دماوند و سلسله جبال مربوطه، که در اصل متعلّق به کوهی در ارمنستان امروزی واقع در قاف یا همان قفقاز بوده که در اساطیر ما -همچون شاهنامه- مأمن سیمرغ دانسته شده است. و... .
تمامی این اقدامات حاکی از نوعی «انفعال فرهنگی» است. این انفعال فرهنگی، به همین ترتیب در سیاست خارجی ما نیز خود را نشان می دهد. وقتی کشور ترکیه، مولوی شاعر مسلمان ایرانی را به سبب اقامتش در قونیه، شاعری ترک معرّفی می کند، آیا ما باید با آوردن مثالهای نقض روی این ادّعا خطّ بطلان بکشیم یا در اقدامی از سنخ "فرار به جلو" ادّعا کنیم: مولوی در طول عمرش یک مصراع شعر به ترکی نگفته است ؟!! این در حالی است که در همین نسخه های دیوان شمس چاپ ایران، چند نمونه غزل ترکی -مانند اشعار عربی و رومی- یافت می شود! پس طبیعی است که دولت دیگر همسایه نیز به سادگی خود را به نام یکی از ایالات تاریخی ایران، آذربایجان می نامد و ما به جای تشریح و تبیین ابعاد این نامگذاری و بررسی دلایل اشتباه بودن آن، در اقدامی باز از سنخ همان "فرار به جلو" اعلام می کنیم: یک وجب از اراضی شمال رود ارس تعلّق به سرزمین تاریخی آذربایجان ندارد !! (که حالا نمی دانم این میان تکلیف آن بخش از اراضی آن کشور که در جنوب ارس واقع است چه می شود؟). این هم در حالی است که در کتابهای جغرافیای تاریخی ما بعضاً مناطقی چون بردعه و آران را جزء قلمرو سرزمینی آذربایجان به حساب آورده اند و خود ما هم در ادبیّات، سبک آذربایجانی را عمدتاً با نام نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی می شناسیم که هر دو از شمال ارس هستند!
در این که تمامیّت جمهوری آذربایجان کنونی جزء قلمرو فرهنگی و بخشهایی از آن نیز جزء قلمرو جغرافیایی آذربایجان تاریخی است، حرفی نیست؛ حرف اینجاست که: هویّت آذربایجان بدون ایران قابل تعریف نیست و وقتی این سرزمین تمام ویژگیهای فرهنگی و نژادی اش دارای ماهیّت ایرانی است، دولتی که خود را زیرمجموعۀ فرهنگی ایران زمین ندانسته و علاوه بر تعریف هویّت جداگانه ای برای خود، به دنبال خصومت با سرزمین مادری خود نیز باشد، نمی تواند خود را به نام ایالت تاریخی آذربایجان ایران بنامد. آن هم در شرایطی که آذربایجان اصلی اگر از لحاظ جمعیتی بررسی کنیم، همان آذربایجان ایران کنونی است که با چند برابر جمعیت کل نسبت به جمهوری آذربایجان امروزی، حتّی جمعیت آذری های بیشتری را نیز نسبت به آنجا در خود جای داده است. از نظر مساحت نیز، حدّاقل مساحت آذربایجان ایران -یعنی استانهای آذربایجان غربی، شرقی و اردبیل- باز نسبت به مساحت کلّ کشور 86600 کیلومتر مربّعی جمهوری آذربایجان وسیع تر است. به لحاظ تاریخی نیز، مراکز تاریخی این ایالت یعنی شهرهای تبریز، اردبیل و به اعتباری مراغه، همگی در این سوی مرز ایران قرار داردند. پس با دلایل یاد شده، موضوعیتی ندارد همسایۀ شمالی ایران، نام خود را به نام ایالت تاریخی ایران آذربایجان بنامد و فراتر از آن در موضعی تهاجمی، آذربایجان ایران را هم به اسم "آذربایجان جنوبی(!؟)" تبلیغ کند. همۀ این گستاخی ها از مواضع انفعالی ما سرچشمه می گیرد.
اکنون چند سالی است که دولت باکو، جشن ایرانی نوروز، فنّاوری ایرانی قنات و نیز ورزش ایرانی چوگان را به نام مظاهر فرهنگی آذربایجانی تبلیغ کرده و در پی ثبت جهانی آنها به نام خود است. با توضیحاتی که آمد، موضع صحیح ما در مقابل این اقدامات مشخّص گردید که از چه قرار باید باشد. در تاریخ سنّتی ما نام نوروز -که بنیانگذاری اش را به جمشید پیشدادی نسبت می دهند- با نام آذربایجان عجین است و فنّاوری قنات را نیز -اگرچه امروزه در مناطق گرم و خشک مرکزی ایران بیشتر رواج دارد- به گواهی باستانشناسی، نخستین بار حکومت اورارتو که در حوالی آذربایجان فرمانروایی داشت، ابداع کرده است. تاریخچۀ ورزش چوگان نیز به همین ترتیب قابل بررسی است. حال باید در مقابل این تبلیغات هیجان آمیز و "جوگیرانه"ی دولت همسایه، چشم روی همۀ داده ها و یافته های علمی ببندیم و فی المثل اعلام کنیم: "نوروز و قنات کوچکترین تعلّق خاطری با آذربایجان ندارند" ؟! معلوم است که چنین موضعی دور از عقلانیّت است و راه به جایی نمی برد. اساساً هیچ گزافه گویی تا سند کوچکی بر باورپذیر بودن ادّعای دروغین خود نیابد، اقدام به گفتن آن سخنان نمی کند. حقیقت این است که: مظاهر فرهنگی یاد شده خاستگاه تاریخی شان سرزمین آذربایجان است و خود آذربایجان نیز از آن ایران است.
ما نیز باید در راستای جا انداختن این اندیشه تلاش کنیم -ان شاءالله- .
۹۶/۰۷/۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی