حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

گدایی هویّت

این وطن فروشان بی غیرت، از داشته های ایران خود می برند و کاسۀ "گدایی هویّت" دولتهای همسایه را پر می کنند. جمهوری آذربایجان کشوری کاملاً و جمهوری ترکیه نیز نسبتاً تازه تأسیس است که البتّه بدش نمی آید رهبری کلّ ترک زبانان جهان را در دست بگیرد. امّا هر دو برای تعریف هویّت ملّی جدید خود نیازمند کمک دوستان ایرانی همزبان خود هستند، چرا که خود با یکدیگر بیشتر از 11 کیلومتر مرز مشترک ندارند! در چنین شرایطی، باید توجّه داشت که مظاهر ایرانی تمدّن بومی آنان قابل پاکسازی نیست، ولی قابل تحریف هست. از این روست که با کمک عوامل نفوذی خود در ایران، دست به چنین تحریفاتی می زنند. از قبیل: "اوغوز" نامیدن نوروز(!)، یا "یئددی سین" (هفت تایشان) نامیدن هفت سین(!) و نظریّات شگفت آور علمی! دیگری از این دست که مسلّماٌ ارائه دهندگانشان نیز که به آسانی حرف خود را به کرسی نشانده و به تولید انبوه! می رسانند، محقّقان مستقلّ حقیقت طلب نیستند. برادران تنی همان کسانی که دوست دارند نام حسین(ع) را به صورت "حصین" بنویسند. آنان در کشور خود که به دلیل اهمّیت ندادن به فرهنگ بومی، در طول صد سال سه بار دچار تغییر خط شده است، هرچه بخواهند می توانند از اینگونه اراجیف برای خودشان ببافند و خوش باشند؛ امّا ریشه های تمام این مظاهر در آذربایجان ایران است و بدون در نظر گرفتن آن نمی توانند ماهیت شان را به صورت تحریف شده بازتعریف کنند. از این رو در تحلیل هایی مسخره آمیز که متأسّفانه شدیداً از سوی کانونهای قدرت خارجی و بعضاً وابستگان داخلی شان حمایت نیز می شوند، دست به تغییر رسم الخطّ شناخته شدۀ اسامی خاصّی چون "آذربایجان"، "ایران"، "نوروز"، "عاشیق"و... می زنند. کسی نیست بگوید: اگر آذربایجان به جای "ذ" با "ز" باید نوشته شود، پس چرا Z موجود در اسامی خاصّ ایرانی دیگری چون زاب، زریر و از همه مهمتر زرتشت که به گونۀ زردهشت و زرادشت هم نوشته شده، هیچگاه در عربی با "ذ" نوشته نشده است؟ جز این است که Z موجود در نام اذربایجان در ابتدای امر "z" نبوده و "th" بوده است؟ یا اگر نوشتن عاشیق با الف به صورت آشیق صحیحتر است و نه با عین که همان تلفّظ محلّی عاشق باشد، کدامیک از دو حالت زیر برای این موضوع متصوّر است که ما از آن بیخبریم؟، 1- آیا مکتب عاشیقی به شکل کنونی و با همین نام -و نه گام یا اوزان- به دورانهای پیش از اسلام بر می گردد؟! 2- یا ما هنوز مسلمان نشده ایم؟! هر دو قضیه منتفی است: مکتب عاشیقی به شکل امروزی و با نام کنونی اش مال دورانهای پس از اسلام است، ما هم همگی قرنهاست که اسلام آورده و مسلمانیم و در راه اسلام مجاهدت ها کرده و به آن افتخار می کنیم. حالا اگر شما نخواهید افتخار کنید، خود دانید. اینها همه در حالی است که امری کاملاً شناخته شده در تاریخ ایران است که مظاهر فرهنگی پیش از اسلام را برای در امان ماندنش، رنگ و لعابی اسلامی داده اند تا بتواند مشروعیّت بیابد. صحبت از اسامی مجهول عربی هم نیست، صحبت از مصدر "عشق" است که محبوبیّت و فراگیری نامش نیاز به توضیح ندارد.



همراهی ناآگاهانۀ مسئولان
متأسّفانه مسئولان فرهنگی کشور اعمّ از مسئولان مستقیم دستگاههای دولتی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی یا مسئولان غیر مستقیم سایر دستگاهها مانند روحانیّت و بخش های مرتبط در نیروهای مسلّح، عمق خطر را در این باره درک نکرده اند و با ندانم کاری های خود، گاه و بیگاه آب در آسیاب دشمن ریخته اند. آنان به دلیل کمبود مطالعه در حیطۀ تاریخ و ادبیّات ملّی و محلّی، توجیهات بیگانه گرایان برای ادامۀ فعالیت های ایذایی شان را باور کرده و به آنان مجوّز می دهند. توجیهاتی از قبیل: پاسداشت زبان و ادبیّات بومی، ایجاد قطب رقابت در مقابل سلطنت طلبان، کسب اطّلاعات و یا سنجش میزان حسّاسیت نسبت به مسائل قومیتی در جامعه و... که با اندک اطّلاعات و آگاهی، بهانه بودن آنها روشن شده و پی برده می شود که شیّادان مزبور تا چه میزان به دنبال نفوذ در دل مسئولان و بازیچه قرار دادن آنان هستند. مسئولان محترم اگر آشنای عرصۀ زبان و ادبیّات بومی باشند، به راحتی می توانند جواب این شیّادان را بدهند که: "آری! ما نیز دلمان برای زبان و ادبیّات بومی خودمان می سوزد، ولی آنچه که شما ترویج می دهید، زبان و ادبیّات بومی ما نیست، بلکه کالایی تقلّبی و وارداتی یا -بهتر بگویم- قاچاقی است". یا اگر از میان انحصارگرایی و تفرقه گرایی خطر اصلی را تشخیص داده و بد و بدتر را از میان بازشناسند، به اسم دفع افسد به فاسد، مجوّز اظهار وجود به تفرقه گرایان نمی دهند. حسّاسیت سنجی نیز دروغ همیشگی رهروان باطل در جوامع است که به اسم آن در عمل به "حسّاسیت زدایی" و از بین بردن قبح انواع کژروی ها در جامعه می پردازند و مسئولان باید در این مورد نیز آگاه و هوشیار باشند و گول آنان را نخورند. چند نمونه از فریب خوردگی های اخیر مسئولان در این زمینه:
1- شب شعری از طرف بسیج هنرمندان در ایّام دهۀ فجر برپا شده که اطّلاعیه داده اند اشعار فقط باید به دو زبان ترکی و کردی باشد، با این بهانه که می خواهیم اعلان کنیم عشایر طرفدار انقلاب هستند! با این ترتیب عدّه ای از شاعران کردزبان نیز در حضور اکثریّت همشهریان ترک زبان خود شعرهایی به زبان کردی خوانده و عجیب اینکه به زبان کردی هم سلام و احوالپرسی کردند که بقیّه متوجّه حرفهایشان نشدند! آیا اگر به فرض اینکه شاعر مزبور ترکی بلد نیست و یا به هر دلیلی نمی خواهد صحبت کند، نمی تواند به زبان مشترک که همان فارسی باشد، منظورش را برساند؟ حذف زبان مشترک بین اقوام از یک برنامۀ هنری، در نهایت به نفع انقلاب است یا به ضرر آن؟
2- مشابه آن، آموزش و پرورش هم مسابقۀ شعری بین دانش آموزان برگزار کرده و اعلام نموده است که هر کس می تواند دو اثر ارائه دهد، ولی یا باید هر دو اثر به زبان فارسی باشند یا هر دو به زبان ترکی و یکی ترکی و یکی فارسی پذیرفته نیست، آن هم با این بهانه که ذهنیّت فارسی و ذهنیّت ترکی نباید باهم خلط شوند!! اوّلاً ذهنیّت فارسی و ذهنیّت ترکی چه معنایی دارد؟ ذهنیّت، بخشی از شخصیّت آدمی است که تحت تأثیر عوامل بیشمار زمینی مانند محیط زندگی، آب و هوا، طبقۀ اجتماعی، زبان و نژاد، سنّت ها و فرهنگ ها، تربیت خانوادگی، جنسیّت و... به اضافۀ فطرت خدادادی وی شکل می گیرد و عامل زبان به تنهایی نمی تواند ملاک تقسیم بندی ذهنیّت قرار گیرد. به بیان دیگر، زبان در شکل گیری ذهنیّت نقش علّت مادّی دارد و نه علّت فاعلی و به همان ترتیب می توانیم از انواع و اقسام ذهنیّت های شرقی و غربی، مردانه و زنانه، شهری و روستایی و عشایری، خردسال و بزرگسال، مسلمان و مسیحی و بودایی و... هم سخن بگوییم. ثانیاً تبادل ظرفیتهای زبانها با یکدیگر امر مطلوبی است و خلط محسوب نمی شود. به گواه تاریخ، موفّق ترین شاعران قدیمی و معاصر فارسی گوی کسانی بودند که زبان مادری شان فارسی دری نبوده و به مانند سعدی و حافظ لهجۀ شیرازی داشته یا به مانند شهریار و منزوی ترک زبان بوده و یا مانند بیدل و امیرخسرو دهلوی هندی بوده اند. عکس این نیز صادق بوده و فی المثل، سعدی به عنوان یک ایرانی از سرآمدان شعر عرب نیز محسوب می شود و یا اشعار ترکی شاعران ترک زبان ایران یک سروگردن بالاتر از اشعار همزبانان غیر ایرانی شان است. از بحث وحدت هم اگر بگذریم، در اینجا به لحاظ علمی هم آمیختگی و تبادل مورد قبول است و نه تنها اشکالی ندارد، بلکه مورد تشویق هم باید قرار گیرد.
3- در چند نمایشگاه کتاب که در برخی دانشگاهها و دیگر مراکز فرهنگی کشور در منطقۀ آذربایجان برپا شده، هیچگونه داوری برای چاپ و نشر کتابهای عرضه شده به زبان محلّی صورت نگرفته است و وقتی علّت را جویا شده ایم، بعضاً عنوان شده که ناظران خودشان فارسی زبان هستند و ترکی نمی دانند!! یعنی یک عذر بدتر از گناه. خدا آخر و عاقبت ما را ختم به خیر کند.
4- در چاپ کلّیات اشعار ترکی استاد شهریار تحریفات فراوانی صورت یافته که البتّه ناشران محترم این اندازه معرفت داشته اند که مانند گروهکهای تروریستی داعش و طالبان که بعد از هر عمل تروریستی مسئوایتش را به عهده می گیرند، به اصل اشعار نیز در پاورقی اشاره کنند؛ امّا سؤال این است که اساساً این تحریفات چرا باید صورت بگیرد؟ چرا نام شعر "اصیل اولماز" به صورت "تورکون دیلی" درج شود؟ تا جنبۀ قومیتی آن برجسته شود؟ چرا باید مصراع "بیر ذرّه مساولت اولا شاعر چپه دؤنمز" شهریار به صورت "ملّت غمی اولسا بو جوجوخلار چؤپه دؤنمز" درج شود؟ تا مواضع چپ ستیزانه و ضدّکمونیستی استاد مخفی شود و مصادره اش آساتتر صورت گیرد؟ چرا نام "مسلمان" با معانی ضمنی آن در مصراع "دستماز ائیله دیغین چشمه مسلمان قانی دیر" به صورت "مسیحا" درج شود؟ تا چه شود؟! و موارد دیگر.
5- در نشریۀ "دنیز"چاپ دانشگاه ارومیه در سالهای اخیر ویژه نامه ای شامل چند نمونه از اشعار شاعران ترک زبان آذربایجان به همراه بیوگرافی مختصری از آنان منتشر شده بود که ظاهراً مورد مشکوک خاصی نداشت. ولی روی جلد عکس نه چندان مناسبی از عمادالدّین نسیمی در حالی که لخت شده و به دار کشیده شده، درج کرده بودند که به خاطر هوشمندی و آگاهی فوق العادۀ مسئولان دانشگاه، جای روی جلد و پشت جلد ویژه نامه باهم عوض شد تا عکس به پشت جلد انتقال یابد؛ غافل از آنکه پشت جلد محلّ درج نام لاتین کتابهاست و نام فارسی روی جلد درج می شود و درواقع عنوان اصلی ویژه نامه با این شیطنت ناشران و همکاری ناآگاهانۀ مسئولان به پشت جلد انتقال یافت و همراه عکس تبدیل به عنوان فرعی شد و عنوان لاتین تبدیل به عنوان اصلی!!


انواع قومیت گرایی

علاوه بر پانیست ها و قومیت گرایان اصلی، چند شعبۀ فرعی دیگر نیز در کنار آنان به عنوان مکمّل در حال فعالیتند که عبارتند از:

1- منحجّران و صاحبان انگیزه های خشکه مذهبی؛ اینان به اسم دین با تمام مظاهر علاقه به میهن و ملّیت مشکل دارند و بدون اینکه توجّهی داشته باشند که در اسلام حبّ وطن از نشانه های ایمان است، گاهاً در دام بیگانه گرایان و پان ترکیست ها می افتند. خصوصاً با تأکید زیرکانه ای که آنان بر وضعیت نامطلوب زبانها و ادبیات محلّی در ایران دوران ستمشاهی می کنند. گویا پس از انقلاب اسلامی، هرگونه وطن فروشی و خیانت به کشور و ملّت به اسم مبارزه با شوونیسم و نفی ناسیونالیسم افراطی آزاد شده است!

2- فدرالیست ها و صاحبان انگیزه های سیاسی؛ برای اینان خود مسئلۀ قومیت اهمّیت دارد و نه به طور خاص قومیت ترک یا فارس یا کرد یا دیگری. اینان در پی خودمختاری برای تمام قومیت های کشور هستند و پان ترکیسم در این بین، مسلک فرعی و ابزاری آنهاست.

3- روشنفکرمآبان ها و صاحبان انگیزه های ضدّ مذهبی؛ اینان معتقدند مذهب مانع پیشرفت جامعه است و باید کنار گذاشته شده و تنها در حدّ "افیون توده ها" ایفای نقش کند. امّا در جامعه ای مثل جامعۀ ما که نوعاً متدیّن و مذهبی است، باید جایگزینی برایش تراشید و چه جایگزینی بهتر از ناسیونالیسم -اعمّ از ملّی یا قومی- ؟ این گروه نیز ذاتاً قومیت گرا نیستند، بلکه به قومیت به چشم ابزار خوبی برای تضعیف مذهب و -به قول خودشان- تعصّب مذهبی نگاه می کنند. حال، اگر منطقه ای که در آن زندگی می کنند، برای تمایلات پان ایرانیستی آمادگی پذیرش داشته باشد، یک پان ایرانیست تمام عیارند. اگر این آمادگی برای پان ترکیسم بیشتر باشد، پان ترکیست می شوند و اگر برای پان عربیست بیشتر باشد، پان عربیست می گردند.

4- مدّعیان صوفیگری و جهان وطنی؛ اینان گاهی نیز احساسات ملّی ستیزانه و بیگانه گرایانۀ خود را با ریط دادن به اندیشۀ جهان وطنی یا انترناسیونالیسم توجیه می کنند که البتّه در این تظاهر نیز چندان موفّق نیستند و جهان آنان منحصر است به قفقاز جنوبی و آسیای صغیر! با اینحال باید ادّعای خود را در عمل ثابت کرده و مرز این جهان وطنی مورد نظر خود را با اندیشۀ "جهانی سازی" و به قول غربی ها جهانی شدن(!) مشخّص کنند؛ چرا که جهان وطنی اگر در دوران گذشته از سوی عارفان مسلمان مطرح می شده، آن هم در شرایطی که جهان اسلام دارای حکومت واحد، پول واحد، تقویم واحد، خطّ واحد و برخوردار از انسجامی کلّی بود، به معنی وحدت انسانها حول محور ضمیر مشترک الهی آنان بوده و نه پذیرفتن سروری برای منافع چند دولت مشخّص استکباری و استعمارگر. آیا این متظاهران به جهان وطنی، در عمل چنین مرزبندی ای را انجام می دهند؟ پاسخ مشخّص است: خیر!



پایان سخن

در کل، تحرّکات قومی در آذربایجان، به هیچ وجه از جنس تعصّبات قومی اقوام دیگری چون لک ها و لرها و کردها و... نیست. آذربایجان همان جایی است که هنگام پیش امدن غائلۀ آیت الله شریعتمداری، مسئولان جمهوری اسلامی در جلسۀ خصوصی با امام خمینی(ره) به دور از تعارفات و شعارهای تبلیغاتی همیشگی و القائات گاهاً کاذبی که به همۀ اقوام در راستای تقویت خودباوری ملّی آنان می کنند، بطور جدّی اجازه گرفتند که به آنجا نیز نیرو برای سرکوب غائله اعزام کنند و امام(ره) پاسخ داد که: "اعزام نیرو لازم نیست، خود مردم آذربایجان جواب آنان را می دهند". و چنین نیز شد. زیاد یاد کردن از چنین مواردی ممکن باعث ایجاد حسّ رقابت و حسادت بین اقوام ایرانی شود، ولی در جاهایی که تحلیل های غلط در حال رشدند، واقعیت های اینچنینی را باید یادآوری کرد. آذری ها به همراه فارسی زبانان ساکن فلات مرکزی ایران (به اصطلاح قدیم: عراق عجم)، تنها اقوامی هستند که -متأسّفانه یا خوشبختانه- دیرزمانی است که لباس محلّی ندارند و همان کت و شلوار معمول متعارف را می پوشند. مذهب شان هم که مذهب رسمی کشور است و برخلاف کردها و بلوچ ها و ترکمن ها از این بابت نگرانی ای پیرامونشان وجود ندارد. این تحرّکات مجازی فقط و فقط ریشۀ خارجی داشته و از الگوهای فرامرزی ریشه می گیرد؛ امّا الگوهایی که خود تازه در حال بازیابی خویش اند و درواقع بدون کمک آذری های ایران، هویّت مستقلّی برای خود نیز نمی توانند تعریف کنند. سخن درستی است که مظاهر پان ترکیسم عمدتاً پس از فروپاشی شوروی در آذربایجان ایران پا گرفت و بیش از 20 الی 25 سال سابقه ندارد که سیاست های غلط دولت وقت و رییس فقید آن آقای هاشمی رفسنجانی هم در دامن زدن به این وضعیت و ریشه دواندن آن بسیار تأثیرگذار بوده و این خود موضوع مفصّل دیگری است؛ امّا این دادۀ درست نباید به این تحلیل غلط منجر شود که: "نگرانی خاصبی در کار نیست و مسئلۀ کم اهمّیتی مثل تحربکات صرفاً مجازی عدّه ای جوانِ -به قول خودشان- هویّت طلب را بی جهت بزرگتر از آنچه هست نشان ندهید". بلکه در اصل نگرانی پیرامون این مسئله، دقیقاً به همین خاطر بزرگتر و جدّی تر از آنچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم بوده جای کار فراوانی دارد. در کنار آن باید این نکته را نیز یادآور شد که: خطر فقط شامل تجزیۀ جغرافیایی نیست؛ بلکه خطر اصلی همان از بین رفتن انسجام ملّی و شکل گیری روحیۀ "بی تفاوتی" و "سردی" در میان اقوام ایرانی نسبت به یکدیگر است که به صراحت باید گفت: متأسّفانه شکل نیز گرفته است.

تقویت تشیّع در آذربایجان بر روی رابطۀ آن با کردستان تأثیری ندارد، چون تسنّن رایج در کردستان از نوع شافعی است که به شیعه نزدیک است. امّا در هر دو باید توجّه داشت که موجب حسّ بی اعتنایی ملّی نشود؛ خصوصاً در کردستانی که -علی رغم نزدیکی به شیعه- تابع مذهب رسمی کشور نیست. در آنجا تقویت ایرانیّت باید در دستور کار قرار گیرد. زیرا هرچند گروهک های تجزیه طلب آنجا داعیۀ مذهبی نداشته اند تا شاهد شکل گیری جریان سلفی خطرناک دیگری در منطقه باشیم، امّا بی تعارف باید توجّه داشت که: چطور شده که از اساس چنین گروههایی در آنجا شکل گرفته و توانسته اند دوام بیاورند و چرا برخلاف آذربایجان، خود مردم کردستان جواب آنها را نداده اند تا نیازی به تحمیل هزینۀ اضافی برای نظام نباشد؟  آیا این امر بستری جز "پایین بودن سطح خودآگاهی ملّی" در آن منطقه داشته و دارد؟ تقویت مذهب شافعی در کردستان که انصافاً نیز مردمانشان از لحاظ مذهبی بسیار متشرّع و متخلّق به احکام دینی اند، تنها می تواند جلوی خطر تروریست پروری را در منطقه بگیرد -چنانچه موفّق نیز شده است-، امّا تا کی باید شاهد تحرّکات ضدّ ملّی و تجزیه طلبانه در آنجا باشیم؟ اینجا دیگر تشرّع و مذهبی گری صرف کارساز نیست. باید تجزیه طلبان بدانند حنایشان پیش مردم آگاه و میهن دوست و نه صرفاً مذهبی، رنگی ندارد و خود تصمیم به ترک تحرّکات ضدّامنیّتی و هزینه ساز خود بگیرند.


پایان


۹۶/۰۷/۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی