حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

یک پرسش مهم

جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۰۸ ب.ظ

سکس وجه مشترکی با رمانتیسم دارد و خشونت وجه مشترکی با حماسه. محتوای هنری داستانهای اساطیری یونان و روم باستان تشکیل شده از: فصل مشترک سکس و رمانتیسم + فصل مشترک حماسه و خشونت. ما رمانتیسم غیر شهوانی و حماسۀ غیر خشن هم داریم -همانطور که سکس غیر رمانتیک و خشونت غیر حماسی هم داریم-، امّا اثری از آن در داستانهای یونان و روم باستان نمی بینیم؛ و این یعنی: این داستانها سکس را به اسم رمانتیسم و خشونت را به اسم حماسه به خورد مخاطبان می دهند..

امّا در کنار این مسئله، باید به این نکته نیز همزمان توجّه داشت که: این داستانها -با همین محتوایی که دارند- در نزد خود آن مردمان جنبۀ اعتقادی داشته و اساس عقاید دینی و مذهبی آنان را تشکیل می داده اند. ما امروز این داستانها را در حوزۀ ادبیّات و هنر بررسی می کنیم، امبا از خود نمی پرسیم: خود یونانیان و رومیان چه؟ آیا آنان هم مانند مردم روزگار ما بر غیر واقعی بودن روایتهای اسطوره ای خویش واقف بودند و تنها از جنبۀ هنری بدان می نگریستند، یا اینکه واقعاً به آنها اعتقاد داشته و واقعی شان می پنداشتند؟ اگر به این روایتها اعتقاد داشته و آنها را واقعی می دانستند، معلوم می شود که تا چه اندازه عقب مانده و خرافه پرست بودند! اگر هم اعتقاد نداشته و صرفاً به دنبال جنبه های زیبایی شناختی بودند، پس چقدر بی دین و لائیک بودند!

سؤال مهمتر اینکه: حکمت و فلسفه -همان حکمت و فلسفه ای که حوزۀ بحثش مبانی هستی شناسی و جهان بینی ادیان و ابزار کاری اش عقل و اندیشه است- اگر از چنین جغرافیایی برخاسته باشد، ثمره اش چه خواهد بود ؟!


۹۶/۱۲/۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی