حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

کیف و کلاه

جمعه, ۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۱:۱۸ ب.ظ

هفتۀ گذشته ضایعۀ درگذشت دو هنرمند عرصۀ تئاتر، سینما و تلویزیون را از سر گذراندیم: عزّت الله انتظامی و سیّدضیاءالدّین درّی. اوّلی نام آشناتری برای عموم مردم بود، امّا دوّمی به خاطر کارگردان -و نه بازیگر- بودنش کمتر آشنا بود. کارگردان سریالهای تاریخی "کیف انگلیسی" و "کلاه پهلوی" که مربوط به تاریخ معاصر میهن ما می شوند. خداوند کارگردان مزبور را برخلاف هم اسمش سیّدضیاءالدّین طباطبایی(!) رحمت کند؛ امّا انتقاد جدّی نسبت به دو کار برجستۀ پیش گفته اش و بخصوص کار دوّم وجود دارد که به عرض می رسانم.

کلّاً ورود به عرصۀ تاریخ معاصر آنهم در قالب خلق آثار سینمایی و تلویزیونی، امری بسیار خطیر است که متأسّفانه به نظر می رسد به خاطر تأکیداتی که رهبر انقلاب در این باره یعنی ساخت آثار تاریخی به ویژه تاریخ معاصر به رسانۀ ملّی داشته اند، دچار نوعی شتابزدگی و بی دقّتی شده و آثار ژورنالیستی و ساندویچی، ماحصل آن گردیده است. بعد از سریال ماندگار "سربداران" و یک_دو اثر خوب دیگر، کمتر اثری از این دست در کشور آفریده شده است که حدّاقل سلیقۀ من نوعی را که در رشتۀ تاریخ تحصیل کرده، ارضا نماید. آثار مربوط به تاریخ معاصر هم که حرفش را نزن! از "تبریز در مه" که اردوگاه ایران و روس را آنچنان صفر و صد به تصویر کشیده و نقش فتحعلی شاه نالایق -و نه خیانتکار- را به صرف تعدّد همسران به محمّدرضا شریفی نیا بدهند که چهرۀ همیشگی خود را به همراه اندکی تم خیانت به نمایش بگذارد (انگار تاریخ شوخی بردار است که به خاطر آن قضیۀ مبتذل، نقشی را بدون توجّه به ریخت چهره و تن و تواناییهای ارائۀ آن، بذل و بخشش کنند)، تا "معمّای شاه" که ایراداتش را منتفدان حرفه ای -به خاطر پرمخاطب بودنش- گوشزد کرده اند و نیاز به قلم فرسایی بنده ندارد.

در سریال کلاه پهلوی نیز، عموم ملّت ایران آن زمان که همین امروز نیز از فقر فرهنگی شدیدی رنج می برند و این از انتخابهایشان -اعمّ از کالا یا خدمات یا همسر و یا کارگزاران و مسئولانشان- مشخّص است، به اندازه ای باسواد و آگاه و تحصیلکرده و روشنفکر و در عین حال بی تعصّب و اهل بحث و مناظره نشان داده شده اند که انسان تعجّب می کند که رضاشاه قلدر کم سواد چطور بر اینها مستولی شد و چگونه عوامل استعمار توانستند به چپاول دارایی های مادّی و معنوی ملّت ما بپردازند و بلکه اصلاً چرا همین امروزش هم دچار انواع و اقسام تبعیض ها و مشکلات هستیم؟! سریالهایی مثل "روزی روزگاری" و "روزگار قریب" (که بر پایۀ زندگی واقعی مرحوم دکتر محمّد قریب ساخته شده) وضع جامعۀ آن روز ایرانی را بهتر نمایش می دهند. شاید گفته شود آنها مربوط به روستاها و مناطق دورافتاده بودند، امّا با اطمینان می گویم: همین امروز نیز تهران نسبت به روستاها و شهرستانها به مراتب از لحاظ فکری عقب مانده تر و خرافی تر است. یا شاید گفته شود: آیا یک روشنفکر به معنای واقعی هم در آن زمان نداشته ایم؟ چرا! داشته ایم؛ امّا اوّلاً آنها از خواصّ جامعه بودند و نه عامّۀ مردم، ثانیاً همین ها نیز همگی یا اعدام شدند یا تخریب شخصیّت، و هیچیک آن اندازه نپاییدند که برای خود هوادارانی جمع کنند و جنبشی راه بیندازند که به موفقیّت برسد. از دیگر نشانه های شتابزدگی و کمبود مطالعه در این اثر، اختلاط نام دو شخصیّت معاصر ایرانی و خارجی در دیالوگهای آن است: یکی میرزا مَلکَم خان (به فتح کاف) و دیگری جان مالکوم یا به شکل مشهورتر سِرجان مَلکُم (به ضمّ کاف) که شخص اوّل در سریال با اختلاط با شخص دوّم، میرزا مَلکُم خان(!) گفته می شد. حالا هرچقدر سازندگان آن قسم حضرت عبّاس(س) یاد کنند که دقیق بودیم و همه چیز را مطابق با واقعیّت ساخته ایم، با این پرهای رنگارنگ دم خروس چه کنیم؟! التماس دقّت.


۹۷/۰۶/۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۱)

یه چیز جالب تر فیلم سینمایی بشارت منجی ،نادر طالب زاده 
توی تاریخ ثبت شده که حضرت عیسی متولد خاورمیانه بوده ،ولی این چه اصرایه که چهره ایشون رو شبیه یه اروپایی باید به تصویر کشید ..یع مرد مو بلوند چشم رنگی ..تو خود فیلم های اروپایی باز یه تخفیفی میدن چهره حضرت عیسی رو سبزه نشون میدن ...بعد جالب ترش صحبت های خود طالب زاده بود که گفت میخواستم به جهان شخصیت قرانی حضرت عیسی رو نشون بدم..در صورتی که فیلم پر از اشکال بود به شدت کسل کننده ...
پاسخ:
شاید چون خود طالب زاده موها و محاسن بور و چشمای روشن داره و به همین خاطر متوجّه اروپایی بودن این مدل گریم چهره نشده!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی