حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

بحث دربارۀ صفویّه (2)

يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۳۱ ب.ظ
ر پایان، بخش‌هایی از بیانات رهبری دربارۀ سلالۀ صفویّه آورده می‌شود؛ قابل توجّه کسانی که راه هرگونه انتقاد از این شجرۀ خبیثه را به اسم حمایت از ولایت(!) می‌بندند و می‌خواهند حضرت امام را هم مثل خودشان مدافع صفویّه معرّفی کنند:

«در این کشور، قبل از دوران حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی، حاکمیّت و مناسبات بین حاکم و مردم، همواره رابطۀ غیراسلامی -رابطۀ سلطان و رعیّت، رابطۀ غالب و مغلوب- بوده است. همۀ کسانی که به این‌جا آمدند و حکومت کردند، احساس نمودند که بر این مردم غلبه پیدا کرده‌اند. از این آخریش که رضاخان و پسرش بود، بگیرید و همین‌طور عقب بروید. قاجاریّه احساس کردند که بر این مردم غلبه پیدا کرده‌اند و فاتح شده‌اند. از اوّل به عنوان فاتح، بنای حکومت خودشان را گذاشتند. قبل از آنها، زندیّه و افشاریّه و صفویّه فاتح شده بودند. اگر همین‌طور به عقب بروید، سلسله‌های گوناگونی را می‌بینید که با پول و زور و قبیله‌گری و قلدری و پهلوانی و با وسایل گوناگون آمده‌اند و بر این مردم فاتح شده‌اند و آنان را به زیر یوغ حکومت خودشان کشانده‌اند. لذا همیشه روابطشان با مردم، "ما فرمودیم" بوده است. "من به ملّت عرض می‌کنم"، "من خدمتگزار ملّتم" که امام می‌گفت، متعلّق به جمهوری اسلامی و اسلام و امامِ اسلامی ما بود؛ و الّا قبل از او، "ما امر می‌فرماییم" و "ما چنین فرمودیم" بود. از این کلمات، می‌شود رابطه را فهمید. رابطه، رابطۀ یک حاکم و فاتح و غالب و اختیاردار و قدَرقدرت بود. سلطنت را هم یا با شمشیر به دست آورده، یا از پدران‌شان ارث برده بودند؛ لذا زیر بار منّت کسی هم نبودند و "السّلطان بن سلطان" می‌نوشتند! به کسی مربوط نیست که من پادشاهم؛ من ارث برده‌ام! مثل کسی که فرضاً از پدرش یک آفتابۀ مسی ارث می‌برد و متعلّق به خودش است. آیا کسی می‌تواند بگوید تو چرا این آفتابۀ مسی را داری؟ ارث برده است دیگر. این هم سلطنت را ارث برده است و مثل همان آفتابۀ مسی، برایش ملک شخصی است و هیچ‌ کسی حقّ دخالت در آن را ندارد؛ "السّلطان بن سلطان"! این‌ها نکاتی است که باید به آنها توجّه کنید. آن پادشاهی هم که حکومت را با شمشیر به دست آورده بود، خدا را بنده نبود؛ مثل نادرشاه، مثل آقامحمّدخان، یا مثل خود رضاخان. اینها با زور و قدرت به حکومت رسیده بودند. البتّه رضاخان، در سایۀ شمشیر خودش هم نبود؛ در سایۀ شمشیر دولت بریتانیا بود که حکومت را به دست آورده بود».

بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و مسئولان ستاد بزرگداشت دهۀ فجر - 1369/10/11

«من نمی‌خواستم به تفصیل در این‌باره صحبت بکنم؛ منظور اشاره‌ای بر وضع کنونی بود. البته این وضعی که امروز پیش آمده -یعنی دین و فقه حاکم شده است- در طول تاریخ اسلام سابقه ندارد. این چیزی است که جز در دورۀ حکومت اسلامی بعد از صدر اسلام -همان چند سال معدود- دیگر وجود نداشته است. این وضع را نمی‌شود با وضع زمان صفویّه مقایسه کرد؛ آنها یک مشت کودتاچی و قلدرهایی بودند که سر کار آمدند و تصادفاً شیعه بودند؛ مثل قاجاریّه که در این کشور حاکم بودند. صفویّه با قاجاریّه، از لحاظ محتوای کار و سلطنت و بقیّۀ شرایط حکومت، تفاوتی که نداشته است؛ فقط وابستگی شیعی داشتند».                                                                        بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان - 1370/08/20

«اتّفاقاً دورانی که زبان فارسی در ترکیه نفوذ داشته، تقریباً همان دوران صفویّه است که در خود ایران زبان فارسی خیلی اوجی نداشته است. شعرای خوب ما در آن دوران فرار می‌کردند و از ایران می‌رفتند؛ امّا ما می‌بینیم که در کشور عثمانىِ آن روز، زبان فارسی، زبان دیوانی و زبان شعری و زبان علمی و ادبی است؛ پس ناشی از نفوذ سیاسی نیست؛ یعنی نمی‌توان گمان کرد که علّت گسترش زبان فارسی، نفوذ سیاسی دولت فارسی ایران است. علاوه بر این، خیلی از سلاطین ایران اصلاً فارس نبودند. غزنویان و سلجوقیان شاید زبان فارسی را درست هم نمی‌فهمیدند. خود صفویّه و قاجاریّه هیچکدام فارسی‌زبان نبودند؛ اینها با فارسی خیلی انس و خویشاوندی نداشتند. بنابراین، علّت نفوذ زبان فارسی در چیز دیگری است».                                                                  بیانات در دیدار اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی - 1370/11/27


موارد دیگر:

«اوّل‌کسی که در مقام نظر و در مقام عمل -توأماً- یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود؛ که مردم‌سالاری دینی را مطرح کرد، مسئلۀ ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامی بر سر پا شد. این، اوّلین تجربه هم هست. چنین تجربه‌ای را ما در تاریخ نداریم؛ نه در دوران صفویّه داریم، نه در دوره‌های دیگر. اگرچه در دوران صفویّه کسانی مثل "محقّق کرکی" ها وارد میدان بودند، امّا از این نظام اسلامی و نظام فقهی در آنجا خبری نیست؛ حدّاکثر این است که قضاوت به عهدۀ یک ملّایی، آن هم در حدّ محقّق کرکىِ با آن عظمت بوده است؛ ایشان می‌شود رئیس قضات، تا مثلاً قضات را معیّن کند؛ بیش از اینها نیست؛ نظام حکومت و نظام سیاسی جامعه بر مبنای فقه نیست. ایجاد نظام، کاری است که امام بزرگوار ما انجام داد».

«بعد از دوران صدر اسلام، اوّلین باری است که اسلامِ صحیحِ نابِ متّکی به قرآن و حدیث در عالم واقع، دارد تحقّق پیدا می‌کند؛ حتّی در دوران‌هایی که مثلًا علما، محترم هم بودند، این‌جور نبوده. فرض کنیم در دوران صفویّه؛ خب علما، محترم بودند؛ محقّق‌ کَرکی از شام پا می‌شود می‌آید در اصفهان یا در قزوین یا در کجا و شیخ‌الاسلام کلّ کشور هم می‌شود؛ پدر شیخ بهایی، خود شیخ بهایی، اینها همه کسانی هستند که جزو علمای بزرگ بودند، خیلی هم محترم بودند، امّا این‌ها حدّاکثر کاری که می‌کردند این بود که مثلاً فرض کنید که دستگاه قضاوت را بر عهده بگیرند، آن‌هم تا جایی که منافات با برخی از تندروی‌های دستگاه حکومت و سلطنت نداشته باشد؛ و الّا شاه‌ عبّاس و شاه‌ طهماسب و بقیّۀ سلاطین، کار خودشان را می‌کردند، حکومت اسلامی نبود، حکومت دینی نبود. اینکه منشأ و مبدأ احکام حکومتی کتاب و سنّت باشد، روایات ائمّه باشد، از صدر اسلام -یعنی حالا آن مقداری که صدر اسلام بوده، بعد از آن- تا امروز دیگر سابقه نداشته است. امروز در ایران اوّلین بار است که یک چنین حکومتی به‌ وجود می‌آید».

«شما ببینید همین شاه‌ عبّاس که یک چهرۀ برجسته است، چقدر ظلمِ ناشی از خودکامگىِ محض کرده است. آن‌قدر از خویشاوندان خود را کُشت و کور کرد که بعضی اشخاص مجبور شدند برخی از شاهزاده‌های صفوی را به گوشه‌ای ببرند و گم و گور کنند تا شاه از وجود آنها مطّلع نباشد! مثلاً دستور داد چهار پسر امام‌ قلی‌خان را سر ببُرند و جلوِ او بگذارند؛ در صورتی که امام قلی‌خان جزو افرادی بود که به صفویّه خیلی خدمت کرده بود؛ جزو خدّامِ قدیمی صفویّه و سرداران و سیاستمداران صفویّه بود؛ امّا به خاطر وجود روح دیکتاتوری و استبداد در شاه، این بلا سرِ او آمد».

بزرگترین جرم حکومت‌های خودکامه و مستبد در طول تاریخ ما این است که نگذاشتند ملّت در آن وقتی که باید با حضور خود، با شجاعت خود، منافع خود را تأمین کند، در میدان حاضر شود. اشرف افغان و محمود افغان و لشکریانشان اطراف اصفهان را گرفته بودند. مردم دلشان وَل‌وَل می‌زد برای این‌که بروند دفاع کنند؛ اما حاکمان تن‌پرورِ خودباختۀ ترسیده، نگذاشتند مردم از خودشان دفاع کنند. آنها تسلیم شدند و در واقع مردم را هم تسلیم کردند. نتیجه این شد که بعد از سال‌های سخت و سیاه، وقتی که مهاجمان مجبور شدند از ایران خارج شوند، صدها و شاید دویست‌هزار نفر از زنان و دختران و نوجوانان ایرانی را با خودشان به اسارت بردند؛ یعنی حتّی وقتی که می‌رفتند نیز این‌گونه با مردم رفتار کردند».

«در گذشته، روحانیّت ما همیشه به عنوان یک مجموعۀ به‌کلّی جدا از اداره و تدبیر حرکت جامعه قرار داشته؛ خودش مغلوب گروه مغلوبی بوده. حتّی در دورانی هم که پادشاهان صفویّه مدعی تشیّع بودند و به علما احترام می کردند و فتحعلی شاه به خانۀ میرزای قمی در قم می‌رفت و زیر بازوی او را می‌گرفت، روحانیّت یک گروه کاملاً حاشیه‌ای بود».


با توضیحاتی که رفت، قضاوت نهایی بر عهده خودتان.

پایان
۹۷/۱۰/۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۲)

۲۴ دی ۹۷ ، ۱۷:۲۳ مرتضا دِ
مطالب شما رو خوندم.
اگر قضاوت هایی که پیش از طرح کدهای تاریخی را حذف کنید و بگذارید بر عهده ی خواننده قشنگ تر خواهد بود.

لذت بردم از فیش های شما مخصوصا اون قسمت گسترش زبان فارسی در دیوان عثمانی که دوست دارم برم ببینم علتش چی بوده.

همچنین پیشنهاد می کنم در ادامه 8 سوالی که در پست قبلی نوشته اید درباره صفویه را بررسی کنید و دونه دونه منتشر کنید همینجا. هر چند کلیت مطالبی که می نویسید در این موضع قابلیت این رو خواهد داشت که به مقاله علمی تبدیل بشه تا قابل ارجاع و اثرگذار تر باشه کار شما
پاسخ:
مایۀ مسرّت است. قضاوت‌ها نظر شخصی بود که خواننده می‌تواند به چشم مقدّمه بهشان نگاه کند. علل گسترش زبان فارسی در امپراتوری عثمانی و کلّاً تعلّق خاطر حکومتهای ترک به اون، موضوع مفصّلی ست که به طور خلاصه یکی به ویژگیهای خود زبان فارسی مربوط میشه و یکی به رابطۀ ترک ها با اسلام. سؤالاتی هم که در پست قبلی نوشتم، از نوع "تلنگری" و استفهام انکاری بوده. باز هم اگه توضیح بیشتری نیاز دیدید، اضافه می کنم.
۲۴ دی ۹۷ ، ۲۳:۳۵ نـــای دل
جالب بود ...
بعضی نوشته ها رو اولین بار خوندم..

سپاس..
پاسخ:
با امتنان از حضور شما.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی