حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

زمانی که حضرت امام گفت: " تا ما می گوییم دشمن، یک عدّه برآشفته می شوند که اینها توطئه است، من اینجا عرض می کنم که خود این هم توطئه است"، کمتر کسی از حضرات مذاب در ولایت جرئت کردند این سخن را انعکاس دهند تا مبادا متّهم به کمبود روشنفکری نشوند. این قضیه، چند سال بعد از آن بود که بنده خدایی در وبلاگ uria.blogfa.com به موازات توهّم توطئه، از "توطئه توهّم" صحبت کرده بود. یکی از معلّمان آن بنده خدا که از قربانیان این توطئه توهّم بود، مدام از لزوم تصوّر واهی دشمن بیرونی برای ایجاد وحدت درونی در کشورهای جهان سوّم می گفت و چنان این عبارت جهان سوّم را با اطمینان تکرار می کرد که کسی ضرورتی نمی دید بپرسد: پس جهان دوّم کجاست؟!

اگر دشمن مشترک موجب ایجاد وحدت می شود، پس چرا تاکنون آن میزان وحدتی که برای ملّت ایران لازم است، به طور کامل محقّق نشده است؟ پاسخ این است که: خوشبختانه یا متاسّفانه "امنیّت" داریم و تا دشمنیِ دشمن در قالب اقدامات سخت افزاری مانند جنگ و ترور نمود نیابد، حضور و فعّالیّت او را حساس نمی کنیم. پس راه تحقّق تمام عیار وحدت ملّی چیست؟ تاکید بر شاخصه هایی چون زبان و تاریخ و سنّت و آداب و رسوم و... چه اندازه در این میان تاثیر دارد؟ با اطمینان می گویم: تقریباً هیچ! اینها تقویت کننده هویّت ملّی هستند، ولی همگی شاخصه هایی "فرهنگی" هستند؛ در حالی که برای وحدت باید به دنبال تقویت شاخصه های "اجتماعی" باشیم که ربطی هم به ایران و غیر ایران نداشته و بین همه جوامع مشترک است.

 

امید شمس آذر
۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۵۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر

«اگر دانشگاه اصلاح شود مملکت اصلاح می‌شود»

و اگر علوم انسانی بومی‌سازی شود دانشگاه اصلاح می‌شود

***

 

مادّیت با معنویّت در کنار هم نیستند

معنویّت محیط بر مادّیت است

***

 

استفاده از تعبیر چشم جهان‌بین در بارۀ دجّال

در درجۀ نخست نشان می‌دهد که چشم نماد جهان‌بینی است

***

 

استاد شهریار

نمایندۀ شعر ترک‌زبانان ایران است.

***

 

المقنّع:

آخرین بازماندۀ جادوگران قدیم و سرسلسلۀ دانشمندان جدید.

***

 

عکس آنچه را که دربارۀ ناصرالدّین‌شاه گفتم دربارۀ عثمان می‌گویم:

خلیفۀ سوّم خوبی‌هایی داشت، بدی‌هایی هم داشت،

ولی انقلابیّون مصری که بر سرش ریخته و به قتلش رساند، به خاطر بدی‌هایش بوده نه خوبی‌هایش.

پس درباره‌اش از تعبیر شهادت نمی‌توانیم استفاده کنیم.

***

 

کشیدن سیگار در مجامع عمومی ناهنجار است،

ولی از آن ناهنجارتر

روشن نگه داشتن سیگار در دست و نکشیدن آن است.

***

 

به بعضی‌ها هم باید گفت:

سرهنگ! تو رو چه به فرهنگ؟!

***

 

اگر انسانهای اوّلیه مواردی چون کشف آتش، ابداع کشاورزی و... را از راه تصادف بازشناخته‌اند،

پس فکر میکنم تجربیّات خود را از طریق اینستاگرام به همنوعان خود در دیگر نقاط دنیا انتقال داده‌اند... .

***

 

عبدالله بن زبیر را نمیدانم

ولی رسول جعفریان را میبینم که بینی‌اش کج است... .

***

 

چرا پولهاتونو خرج سفر حجّ و عزاداری محرّم می‌کنید؟

برید ترکیه و کانادا بگردید، برا سگتون غذا بخرید، دماغتونو ختنه کنید، یه چیزی هم تو اینستا برای فقرا بنویسید... .

***

 

امام خمینی(ره) چیزی می‌دانست که گفت:

سربازان من در گهواره‌ها هستند،

امام خامنه‌ای هم چیزی می‌داند که می‌گوید:

نسل بعدی به مراتب از نسل کنونی مؤمن‌تر، بابصیرت‌تر و انقلابی‌تر هستند.

 

همایش شیرخوارگان حسینی در 21 بقاع متبرکه هرمزگان برگزار می شود

***

 

 

 

امید شمس آذر
۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۸ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر

«در آستان حسین(ع) آن کسی که سیر کند

یقین که عاقبتش را خدا به خیر کند»

 

نیاز خلق در این آستان برآورده ست

چه حاجت است که عرضه به نزد غیر کند؟

 

فقط نه مسجد و هیئت، که حقّ بندگی اش

نگاه لطف به اهل کنشت و دیر کند

 

شباب جنّت از آن رو بدان مُقام رسد

که طوع سیّدشان شبّر و شُبیر کند

 

بیا! که هر که در این راه می شود جانباز

فراز جنّت جاوید کار طیر کند

 

نترس از عاقبتش، چون سر و تن و جان را

در این معامله آن کس که باخت خیر کند.

 

 

امید شمس آذر
۱۹ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۲۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

این یادداشت را از لابه‌لای فیش‌های مرتّب‌نشدۀ دوران دانشجویی‌ام پیدا کردم که راجع به نتیجۀ انواع ترکیبات با سه عنصر اسلام، ایران و سیاست است. جمعاً به تعداد 23 نتیجه، شامل 3 مورد یک‌تایی، 12 مورد دوتایی و 8 مورد سه‌تایی. تنها به نظرم رسید که شاید جالب باشد:

 

1- اسلام خالی (منهای سیاست) => اسلام سکولار

2- سیاست خالی (منهای دیانت) => دغلبازی

3- ایران خالی (منهای اسلامیّت) => ایران غیراسلامی

***

4- اسلام + سیاست = دولت اسلامی

5- اسلام + دغلبازی = اسلام دولتی

6- اسلام + ایران = ایران اسلامی

7- اسلام + ایران غیراسلامی = اسلام ایرانی

8- اسلام سکولار + سیاست = اسلام سیاسی انحرافی

9- اسلام سکولار + دغلبازی = دولت اسلامی انحرافی

10- اسلام سکولار + ایران = ایران اسلامی انحرافی

11 - اسلام سکولار + ایران غیراسلامی = اسلام انحرافی ایرانی

12- سیاست + ایران = دولت ملّی

13- سیاست + ایران غیراسلامی = دولت ملّی انحرافی

14- دغلبازی + ایران = دولت انحرافی ملّی

15- دغلبازی + ایران غیراسلامی = دولت انحرافی

***

16- اسلام + سیاست + ایران = دولت اسلامی ملّی

17- اسلام + سیاست + ایران غیراسلامی = دولت ملّی اسلامی

18- اسلام + دغلبازی + ایران = دولت اسلامی انحرافی ملّی

19- اسلام + دغلبازی + ایران غیراسلامی = دولت انحرافی ملّی اسلامی

20- اسلام سکولار + سیاست + ایران = دولت انحرافی اسلامی ملّی

21- اسلام سکولار + سیاست + ایران غیراسلامی = ؟

22- اسلام سکولار + دغلبازی + ایران = ؟

23- اسلام سکولار + دغلبازی + ایران غیراسلامی = ؟

 

امید شمس آذر
۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲ نظر

علوم انسانی کجاست تا آن را بومی سازی کنیم و از چه نقطه ای باید شروع کرد؟ ابتدا باید به یک پرسش اساسی پاسخ داده شود: آیا اسلامی سازی علوم انسانی با بومی سازی آن یکی است یا دو امر مجزّا از همدیگرند؟ فرهنگ بومی ما بر اساس آموزه های اسلام است که ذائقۀ ایرانی هم در آن در نظر گرفته می شود؛ منتها این اعمال ذائقه نه در لایۀ عقاید و کلام و نه در لایۀ احکام و فقه، بلکه در لایۀ اخلاق و عرفان امکان پذیر است. امری که گاه به سبب در نظر نگرفتن چارچوب های کلامی و فقهی و با تکیه بر تساهل و تسامح مورد تأکید در عرفان اسلامی، منجر به برداشت های اشتباهی چون تکثّرگرایی دینی شده است. پس تکیه بر اعمال ذائقه های ملّی در چارچوب عقاید و احکام دینی امکان پذیر بوده و نه می توان از حدّاقل های تعیین شده در این زمینه فروتر رفته و دچار تفریط شد و نه می توان از حدّاکثر ها فراتر رفته و دچار افراط گردید؛ چنانکه هویّت ملّی نیز که بر پایۀ شاخص های چندی چون زبان، نژاد، تاریخ، فرهنگ و جغرافیا قرار گرفته که جبری و جسمانی اند، در چارچوب هویّت اختیاری و روحانی دینی می تواند عرض اندام کند. پس با این توضیحات، در صورتی که شرایط فوق لحاظ شود، اسلامی سازی و بومی سازی علوم انسانی مترادف یکدیگر هستند.

علوم انسانی علومی هستند که مستقیماً به امر تربیت انسان می پردازند. علوم دیگر نیز همین مسئولیّت را بر عهده دارند، ولی به طور غیرمستقیم. پس اهداف و روش های تربیت انسان، به نوعی همان اهداف و روش های علوم انسانی نیز هستند. بنابراین، اوّلین میدان برای شروع این امر خطیر، میدان پرورش کودکان و نقطۀ آغاز نیز برنامه های درسی دورۀ ابتدایی خواهد بود. برنامه های دورۀ متوسّطه، آموزش های تربیت معلّم و عرصۀ دانجویان و اساتید حوزه، میدان بعدی خواهد بود. فی المثل لازم نیست به اسم انقلاب فرهنگی، اساتید دگراندیش را -که می توان از اطّلاعات خام علمی شان بهره برد- از دانشگاه اخراج کنیم؛ بلکه اگر دانشجویان ما از ابتدای کودکی طوری بار بیایند که بتوانند افکار انحرافی آن اساتید را به چالش بکشند و آنان را در موارد اختلافی به سکوت وادارند، اثرات تربیت غیراسلامی و غیرایرانی (غربزدگی) آنان خنثی خواهد شد.

منظور از اسلامی یا -به تعبیری- بومی چیست؟ وقتی از همایش های بسیار به نتیجۀ خاصّی در این خصوص نمی رسیم، باید به شیوۀ لقمان حکیم از راه سلبی وارد عمل شویم و اسلامی و بومی را عبارت از هر آن چیزی تعریف کنیم که "غیراسلامی" و "غیربومی" نباشد. این، چندان موضوع دشواری نیست که منبع بدون اختلاف آموزه های دینی ما، کتاب آسمانی قرآن مجید است و غیراسلامی قدرمسلّم، عبارت از هر آن آموزه ای است که با قرآن تعارض داشته باشد. لازم نیست برای هر مطلب علمی، آیه ای از قرآن را هم شاهد مثال بیاوریم [که بسیاری جاها اشتباه از آب در می آید]، بلکه کافی است مطالب ضدّ مفاهیم قرآن را از کتاب های درسی بزداییم. آن هم دروس دورۀ ابتدایی که دورۀ پایه ای و تأثیرگذار تربیت انسان است. همین کار را به موازات آن با مطالب ضدّ فرهنگ ملّی خود نیز انجام دهیم. از نظر حقیر، گام اوّل بومی سازی علوم انسانی، این است و در صورت تحقّق آن، برداشتن گام دوّم و گام های بعد از آن میسّر خواهد شد ان شاءالله.

 

امید شمس آذر
۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

دوست شاعری داشتیم که همیشه اصرار داشت همیشه از مرحوم  حسین منزوی با عنوان "خدای غزل معاصر" یاد کند. کاری که مرحوم منزوی در شعر فارسی انجام داد، این بود که: غزل را که که سرآمد قالب‌های شعر فارسی است، بعد از آنکه توسّط برخی از سنّت‌ستیزان به کناری نهاده شد و البتّه به دست پایبندان به آن استاد شهریار و سیمین بهبهانی مچنان سیر صعودی خود را پیمود، سر و وضعی جدید داد و توانست -بر خلاف شایعۀ چندین‌ساله‌ای که در آن روزگار باب بود- اثبات کند که نوگرایی و نوپردازی در سخن لزوماً وابسته به گریز از قالب‌های کلاسیک نبوده و می‌توان مضامین نو را در همان قالب همیشگی غزل نیز پیاده کرد. چنان‌که عکسش نیز صحیح است!

همین کار را مرحوم محمّد نوری در عرصۀ موسیقی ایرانی انجام داد. موسیقی کلاسیک ایرانی -که سنّتی یا اصیل نامیده شدنش هر دو دارای اشکال است- در زمان معاصر توسّط نوگرایان در حال به حاشیه رانده شدن بود و البتّه از آن طرف نیز کسانی مانند استاد شجریان نیز بودند که آن را به اوج رساندند و امروزه نیز امثال سالار عقیلی و علیرضا قربانی هستند که بیهوده می‌کوشند راهی را که اوج بیشتری در حال حاضر برایش متصوّر نیست، بدون تغییر ادامه دهند. مرحوم نوری در این میان، تعریف جدیدی از موسیقی کلاسیک ایرانی عرضه کرده و زبان موسیقی ایرانی را با تلفیق آن با موسیقی سایر ملل -بیشتر از همه موسیقی فرانسه- جهانی ساخت و سبک جدید و منحصر به فرد خود از موسیقی را ارائه داد که نه به طور کامل ذیل عنوان موسیقی کلاسیک می‌گنجد و نه زیر عنوان موسیقی پاپ؛ به طوری که در سایت‌های مربوط به موسیقی کلاسیک و موسیقی پاپ هر دو، آثار آن مرحوم موجود بوده و هوادران هر دو گونۀ موسیقی، آنها را به راحتی به نفع خود مصادره می‌کنند!

در عرصۀ نقّاشی هم، باید از نقش ماندگار استاد محمود فرشچیان و آثار او در اثربخشی به تداوم حیات نگارگری ایرانی و همچنین استقلالش از نگارگری شرق آسیا یاد کرد. نگارگری ایرانی به دلیل پیروی از اصولی که اجازۀ ظهور تمام‌عیار واقع‌گرایی در سبک تصویرسازی‌ها را به آن نمی‌دهد (نظیر عدم رعایت اصل پرسپکتیو که به همین خاطر از سوی اروپائیان مینیاتور نامیده شده)، در دورۀ معاصر فاصلۀ زیادی با سبک نقّاشی غالب در جهان یعنی نقّاشی اروپایی یافت. برای غربیان و غربزدگان، درک اصول زیبایی‌شناسی نگارگری ایرانی دشوار بوده و نقائصش زودتر به چشمشان می‌آمده است. همچنین تفکیک چندانی بین سبک نقّاشی ایرانی با نقّاشی‌های چینی و مغولی نمی‌توانستند کرد. استاد فرشچیان با تعهّد به همان اصول نگارگری ایرانی، جای خالی واقع‌گرایی نوع اروپایی را با ظرافت فوق‌العاده در پردازش جزئیّات تصویر، بومی‌سازی عناصر تصویر و استقلال هرچه‌بیشترش از شرق و غرب، رهاندن موضوع نقّاشی از انحصار قاب در عین پایبندی به چارچوب اصلی آن  و موارد بسیاری که توان دیدن و گفتن نتوان، پُر کرده است. بعد از او، عموم هنرمندانی که در عرصۀ نقّاشی کلاسیک ایرانی کار می‌کنند، خواه_ناخواه به طور کامل یا نصفه_نیمه شاگرد اویند.

هنر ایرانی در این سه زمینۀ اصلی که نام برده شد، مدیون این سه بزرگوار است و می‌توان در مقام تمثیل، آنان را به صورت تثلیث خدایان هنر ایران بازشناخت. راهشان مستدام باد.

 

 

See the source imageSee the source image

 

 

امید شمس آذر
۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر

عقیده ریشه در «ع ق د» دارد یعین چیزی که تعلق به پدیده ای خاص (شیء، انسان، نفس و ...) دارد. بنابراین این آزادی نیست ، تعلق محسوب شده و در حقیقت نوعی اسارت است. یعنی فکر ناشی از این عقیده فکری آزاد و رها نیست (نتیجه فکر و عقل خالص آن سان که متکی به فطرت «الهی» باید باشد، نیست) علاوه بر این آزادی عقیده متضمن کثرتِ فهم ها است و این کثرت فهم ها منافی اصل توحید کلمه است. اصلی که خود، حقیقتاً متضمن رهایی از همه تعلقات دینوی و معنوی (جز خدا، که به دلیل آنکه خود او منشآ همه مظاهر و بواطن دنیوی و معنوی است، رفع تعلق از او، مساوی با نابودی خود انسان است) ،  است. بنابراین آزادی عقیده بر خلاف ظاهرش آزادی نیست بلکه اسارتی است در پوشش آزادی.... در واقع آزادی حقیقی در  اتصال حقیقی به خدا نهفته است. تا هنگامی که از تعلقات متکثر آزاد نشویم به آن اتصال ناب نائل نخواهیم شد. به عبارت شفاف تر، تا زمانی که اتصال حقیقی به خدا را کسب نکرده ایم، در حقیقت طعم آزادی را نخواهیم چشید چرا که اگر این آزادی برای انسان محقق نشود در واقع معنای واقعی اصل توحید را درک نخواهد کرد.

 

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر آنچه باید باشیم نیستیم

آنچه نیستیم ننماییم

***

 

مقدّمه تمدّن سازی

فرهنگ سازی است

***

 

اوستایی بودن نام عموم گیاهان دارویی که اغلب نیز در کوهستانهای شمالغرب متمرکزند، دلیلی است همزمان بر:

۱- پیامبری حضرت زرتشت(ع)

۲- توقیفی بودن علم طب.

***

 

از نظر روانی عروس زیباست و بلکه مظهر زیبایی است

+

آرایشگاه ها چهره عروس را صرفاً تغییر می دهند

=

افکار عمومی می گویند: وه چقدر زیباش کرده!

***

 

تابلو زده: " فلان چیز به فروش می رسد

تعداد محدود است".

خب کلک! اگه محدوده، چرا میفروشیش؟!

***

 

در تکمیل ضرب المثل ترکی "اولنله اولمزلر" :

قوسانلا قوسمازلار.

***

 

پدرمان گفت: درس بخوان وگرنه کارگر می شوی،

درس خواندیم. کارگر هم نشدیم!

***

 

تو ای اف ام... تو ای اف ام...

تو رو خدا ببینید جوانهای ما به چی دلخوشن؟!

***

 

بدون شرح:

دخترم! تو دیگه بزرگ شدی،

وقتشه که سینه بندتو خودت ببندی.

indecision

***

 

فرهنگ غربی چیز چندان خطرناکی نیست

غربزدگی است که خطرناک است.

غرب شرقشناس دارد بدون شرقزده

شرق غربزده دارد بدون غربشناس.

***

 

چطور علم جدید که منشا مشترک نوع بشر را انکار می کند،

درباره خاستگاه بومیان قارّه آمریکا فرضیه می دهد که احتمالاً از آسیا بدانجا آمده اند؟

آیا از ابتدای خلقت زمین تا زمان کریستف کلمب در قارّه آمریکا میمون وجود نداشت؟

یا لااقل سنجاب؟؟

یا حتّی موش؟؟؟

***

 

در پایان دهه چهارم انقلاب که دهه پیشرفت و عدالت بود

اقرار کردیم که از نظر علمی پیش رفته ایم ولی از نظر عدالت عقب مانده ایم،

ولی همین پیشرفت علمی هم تک بعدی است و خبری از پیشرفت علوم انسانی نیست.

***

 

 

امید شمس آذر
۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۳:۱۵ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۴ نظر

از جمله مواردی که اندیشمندان گوناگون بر سر آن توافق نظر دارند این است توسعه یافتگی امروز جهان غرب، بدون برنامه ریزی شکل گرفته و نتیجه یک حرکت تحولی تاریخی خطی بوده است اما توسعه یافتگی در جوامع جهان سوم و کشورهای غیر توسعه یافته با برنامه ریزی دنبال می شود.

با توجه به نکته فوق این مسئله حائز اهمیت است که اگر که در غرب برنامه ریزی ای نیز بوده است موانع جدی بر سر راه خود نداشته است چرا که چپاول بی حد وحصر دستگاه استعماری غرب (که امروز به سبک مدرن ادامه دارد) نسبت به منابع معدنی و مالی کشور های ضعیف، و ثروتی که از این طریق عاید ممالک غربی شده است امکان توسعه سریعتر را به این دسته از کشورها داده است در حالی که در این میان، این ثروت کشورهای دیگر بوده است که در معرض چپاول قرار گرفته و امروز آن ها را حتی در تامین مواد اولیه اقتصادی خود با چالش جدی مواجه کرده است.

و این همه، در واقع، در بابِ فن شناسی توسعه به سبک غربی، قابل طرح است. سبک توسعه غربی، در قید و بند هیچ تعهد اخلاقی نبوده و اصلاً و اساساً مبتنی بر چپاولگری ملت ها است و با آن شروع شده و نمو یافته است. چپاولگری که ثروت بادآورده و هنگفتی را نصیب غرب نمود و باعث شد تا در مراحل اولیه صنعتی شدن و بروز تعارضات طبقاتی، با اصلاح توزیع مجدد ثروت شکاف ها و تعارضات طبقاتی فروکش کند. هرچند این تعارضات هیچ گاه کاملاً محو نشد اما در هر صورت رفع گردید و از زمان صنعتی شدن کشورهای اروپایی تا کنون تعارض جدی در این زمینه  ظهور نیافته است. بی شک اگر منابع مالی ناشی از استعمارگری و چپاولگری غرب نبود، این شکاف ها یا هیچ گاه تعدیل نمی گردد یا دست کم تا عصر حاضر هنوز تعارضات جدی ،خونین و مخل نظام سیاسی را در غرب شاهد بودیم چرا که اصلاح توزیع ثروت در غرب هیچگاه تا این اندازه موفقیت آمیز صورت نمیگرفت.

مسئله دیگر اینکه این چپاول ها هرچند بواسطه دولت ها صورت گرفته اند اگر مغز فنی و ایده ها تکنولوژیک طبقه متوسط شهری نبود به هیچ وجه زمامداران غربی ِ عصر دُوَلِ مطلقه (دوره گذار از فئودالیته به سرمایه داری) امکان چپاول ملت ها را دست کم به آن شکلی که صورت گرفته و همه می دانند، نمیافتند.

فی الجمله، طبقه ای که در توسعه اقتصادی غرب، نقش موتور محرکه را بازی کرد همین طبقه متوسط بود اما در کشورهای ضعیف امروزی بدلیل بروز ناهنجاری های اجتماعی ناشی از اجرای سیاست های اقتصادی غرب و همینطور به دلیل نبود زیرساخت ها و منابع مالی کم و عدم حضور طبقه متوسط واقعی، این پروسه توسعه گرایانه، توسط دولت انجام می شود و این سبک از اجرا و تحقق توسعه، به شدت تحکّمی خواهد بود و قدرت خلاقیت را از جامعه می گیرد. جدا از همه این مسائل، از آنجا که عمدتاً طبقه حاکمه در جهان سوم از وابستگان مالی، فکری یا فرهنگی دستگاه استعماری غرب اند در نهایت این پروسه نیز به چپاول ملت ها به طریقی دیگر می انجامد.

 

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۶ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقّه باز کرد

بازیّ چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

چندی است رئیس جمهور پدرسوخته ما که تمام دارایی موجود در جعبه شعبده بازی اش مذاکره با آمریکا بوده و آن را کلید تدبیر و امید (!) می نامیده، به جای اعتراف به شکسته شدن این کلید، مشکلات را کما فی السّابق به گردن دوست خود و دشمن ملّت انداخته و از مخالفت آمریکا با برجام -و نه عهدشکنی او-سخن می گوید تا در شرایطی که حتّی برخی از دولتمردان خودش از این اوضاع خسته شده و کنار کشیده اند ( چون آبروی خود را دوست دارند)، حامیان خود را همچنان با سراب برجام سرگرم کند. این حال و احوال در کل مبارک است و دست رئیس دولت دروغگویان را رو نموده و ملّت را که در سال ۸۴ چشمانش را اندکی در رختخواب باز کرده بود، بیدار کرده و از جا می کند؛ امّا ایشان باید به چند سوال در این خصوص "پاسخ" بدهد:

۱- مگر توافق هسته ای در زمان دولت افسادات هم صورت نگرفته بود؟ تفاوت این توافق با آن چه بود جز حضور آمریکا در آن؛ به این بهانه که اروپائیان به کدخدایی او باور دارند؟ پس ماهیّت برجام مذاکره با آمریکاست و اوست که طرف اصلی ایران در این توافق است و برجامی که از طرف آمریکا نقض شود، از ابتدا وجود خارجی نداشته است که فرجامی هم داشته باشد. صحبت از خروج آمریکا از برجام -مراحم باشد یا مزاحم- بی مورد است. این توپ و تشرهایش هم نه از سر نارضایتی، که از سر اعمال فشار برای گرفتن امتیازات بیشتر است؛ چرا که بد جوری امیدوار شده است!

۲- مگر عهدشکن بودن طرف مقابل قبلاً از سوی امام امّت گوشزد نشده بود؟ این شما بودید که اصرار به مذاکره کردید. پس چطور اکنون از طرف اصلی (آمریکا) به صورت کلیشه ای انتقاد کرده و اروپائیان را هم -که قاعدتاً قرار نیست بدون اجازه او به عهد خود وفا کنند- به خاطر باور به کدخدایی آمریکا (همان چیزی که خودتان هم باور کردید) سرزنش می کنید و مشکلات را می خواهید به گردن آنان بیندازید؟! پس چه توافقی، چه کشکی و چه پشمی؟... .

۳- آمریکا با برجام مخالف است یا با نظام و ملّت ایران؟ آمریکا (به عنوان طرف اصلی) کی به این توافق وارد شد که حالا بخواهد از آن خارج شود؟! برجام از طرف ایران به تدریج در حال لغو شدن است، در حالی که تحریم ها از سوی طرف مقابل همان به تدریج هم در حال لغو شدن نبود. امضای آن چند برگ کاغذ از سوی او نیز صرفاً به خاطر الزام ایران به تعلیق فعّالیت های هسته ای اش بود و بس؛ و این یعنی از اساس هیچ گونه توافق دو جانبه ای در عرصه عمل صورت نگرفته که نقض هم بشود. پس چطور با تکرار عبارت سفسطه ای مخالفت آمریکا با برجام، انقلابیان و دلسوزان داخلی را -ولو رقیبتان باشند- با عنوان کلّی "مخالفان برجام"، با آمریکا و رژیم صهیونیستی در یک ردیف قرار می دهید؟ این گناه، بخشودنی است؟

۴- با این توضیحات، وقتی از اساس توافقی وجود ندارد، آن شوی تبلیغاتی کذایی به خاطر چه بوده است؟ تعلیق فنّاوری ملّی که با خون نخبگان و دانشمندان به دست آمده، کارناوال راه انداختن دارد؟ شمایی که با کاریکاتور و اغراق نمایی، انقلابیان را مسخره می کردید که هنگام وضع تحریم جدید، ابراز شادی می کنند که: "آخ جون! تحریم شدیم"، حالا در مورد آن ابراز شادی های بدون اغراق تان چه پاسخی دارید؟ من نظر شخصی خودم را ابراز می کنم. ان شاءالله که چنین نباشد. اگر با استدلال ردّش کردید، حرفم را پس خواهم گرفت:

همه می دانیم که فنّاوری هسته ای ایران تهدید مستقیمی برای آمریکا نبوده و فی المثل ایران بنا ندارد از پشت اقیانوس ها شهرهای آمریکا را بمباران کند، امّا تهدید غیرمستقیم چرا؟ و آن اینکه با تبدیل شدن ایران به الگوی کشورهای غرب آسیا، دست آمریکا از دامن منطقه کوتاه می شود. سیاستمداران از قدیم بر اساس تجربه گفته اند "یک توافق خوب توافقی است که هر دو طرف از آن ناراضی بیرون بیایند" و برد_برد واقعی هیچ گاه در عالم سیاست معنا ندارد. در این صورت، معنای برد_بردی که اینان (آمریکا و دولت دلبسته اش در داخل ایران) از آن دم می زنند، چیزی نخواهد بود جز توافق بر سر جلوگیری از انقلابی شدن منطقه و ضربه دیدن منافع غرب با القای صلح تاریخی میان دولت استکباری آمریکا با دولت انقلابی ایران. پس آمریکا با خیال راحت به زورگویی های خود در منطقه ادامه دهد و ما هم در داخل با کوروش_داریوش و ساسی مانکن و "بیا بیا قرش بده جنسی(!)" خودمان خوش باشیم که البتّه خود این هم در راستای منافع آمریکاست!!!

***

کوتاه سخن این که به قول سردار سعید قاسمی "روحانی قطعاً جهنّمی است" و من اضافه می کنم: هرکسی که در این سخن شک داشته باشد، شکّ است که خودش هم جهنّمی باشد. تمّت بالشّرّ و الشّقاوه.

 

امید شمس آذر
۰۴ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر

همه ائمه ما و همه معصومین و انبیاء به نوعی در مبارزه بوده اند. حتی آن دسته از معصومینی که در برداشتی ظاهری، گمان مبارزه سیاسی و اجتماعی از عمل و سیره آنها نمی شود هم در مبارزه بوده اند. در سیره برخی معصومین که با چشم ظاهری نیز مبارزه دیده می شود، مانند پیامبری چون سلیمان، یوسف، نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگواری چون علی بن ابیطالب، حسن بن علی و برادر بزرگوارشان اباعبدالله الحسین... اما آیا تاکنون با خود اندیشه کرده اید که چرا ائمه بزرگواری چون امام سجاد و امام باقر و اماو صادق چون اسلاف بزرگوارشان مورد ستم حکومت وقت بودند تا اینکه سرانجام کار به شهادت آنها کشید؟ امام خمینی ره یک جواب روشن در این باره دارند و آن این است که این برداشت غلط ماست که بر اساس آن می پنداریم ائمه نامبرده مبارزه ای نداشته اند یا اگر داشته اند سیاسی نبوده است. بلکه برعکس به شهادت رساندن آنها توسط ظالمان عصر خود گواه متقنی است بر مبارزه آن هم از جنس سیاسی آن از جانب ائمه فوق الذکر. چرا حکومت ها حاضر می شدند به قیمت زیر سوال رفتن اعتبارشان، بر ائمه ما فشار وارد کنندو نهایتاً ایشان را به شهادت برسانند؟ جواب روشن است: ائمه ما با تمام وجود اهل مبارزه با ظلم بودند چون اسلام زیر بارِ ظلم رفتن را گناهی عظیم می داند واگر تفاوتی در شیوه مبارزه ائمه ما یافت می شود به هماهنگی عمل امامان ما بلکه همه معصومین با مقتضیات عصر ودوره خودشان بر می گردد. از همه این موارد و مسائل، امام خمینی یک نتیجه شفاف و متقن می گیرد و آن اینکه : «کمال دین در مبارزه و جهاد است»

 

(برگرفته از وبلاگ اسلام ناب)

امید شمس آذر
۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

قرآن کریم بارها بر شاعر نبودن پیامبر(ص) و شعر نبودن خود تأکید کرده است. اگر شعر را در تعریف قدیمی آن، سخنی موزون و مقفّا بدانیم که هماهنگی وزن و تطابق قافیه‌ها و تقارن مصراع‌ها از ویژگی‌های اصلی آن است، به راحتی معلوم است که قرآن دیوان شعر نبوده و سوره‌های آن شعر نیستند؛ امّا آیا با تعریف جدید شعر که موارد پیش گفته در آن ضرورت نداشته و در عوض به موسیقی درونی و پیوند افقی و عمودی و عمقی (به تعبیر بهتر: خطّی و سطحی و حجمی) در آن تأکید بیشتری می‌ورزد و انواعی را نیز که اصطلاحاً "سپید" نامیده می‌شود در بر می‌گیرد، آن وقت چه؟ ویژگی‌های اخیر همگی در متن قرآن وجود داشته و بلکه در اوج قرار دارند. آیا با تأسّی به قرآن باید شعر سپید را شعر ندانیم و یا اینکه بپذیریم که قرآن -در تعریف جدید- شعر است؟

برای این شبهه چه پاسخی دارید؟

***

با تشکّر از همه دوستانی که لطف کردند و نظرات خود را در این خصوص ارائه فرمودند، بنده هم نظر خودم را عرض می‌کنم:

در شأن شعر فرموده‌اند "أجملها أکذبها" (هرچه دروغتر باشد زیباتر است) و شاعر گفته

در شعر مپیچ و در فن او.................چون اکذب اوست احسن او.

قرآن کریم با اینکه شامل آیات متشابه هم می‌شود، ولی اوّلا این آیات از سنخ کلّی‌گویی بوده و سخن مبهم و دوپهلویی را در خود ندارند، ثانیاً آیات دیگری موسوم به محکمات هم هستند که آنها را تکمیل و احتمال اشتباه خوانندگان را برطرف می‌کنند. استفاده تعمّدی از سخنان نامفهوم و دارای برداشت‌های متعدّد، از نظر قرآن مذموم و در عین حال برای شعر -چه از نوع کلاسیک باشد و چه از نوع آزاد- حُسن است. ایهام که عبارت باشد از استفاده از یک لفظ با دو یا چند معنا، سرور آرایه‌های ادبی معنایی است و در اشعار -فی‌المثل- حافظ به حدّ کمال استفاده شده که آن را تا این اندازه دلنشین کرده است. فراتر از آن، صنعت "فرا ایهام"1 است که استفاده از یک معنا با دو مفهوم است. ایهام تناسب به نظر حقیر از ایهام کامل نیز زیباتر بوده و معمولاً با مراعات نظیر همنشین است. در کنار آنها استفاده از ظرفیّت بار معنایی کلمات برای خلق مضامین جدید است؛ مانند آنچه که کاریکلماتور و "کاریجُملاتور"2 را به وجود آورده است. اینگونه می‌شود که شعر حالت لایه‌لایه به خود می‌گیرد. این لایه‌لایگی به معنی گذشتن از لایه‌های رویین و پیوستن به لایه‌های زیرین است؛ امّا در مورد قرآن اگر هم -طبق شبه حدیث معروف- ظاهری و باطنی داشته باشد و باطنش هم باطنی تا هفت یا هفتاد بطن، هیچ‌گاه این لایه‌ها باهم تعارض نداشته و همگی در طول هم خواهند بود و فی‌المثل «باطل است آنچه مدّعی (=مولوی) گوید»3 که:

ما ز قرآن مغز را برداشتیم.................پوست را بهر خران بگذاشتیم!!

قرآن نه‌تنها -به تعبیر مدّعی- پوست خودش، بلکه همان پوست گاوی هم که جلد چرمی نسخه آن را تشکیل دهد، همه برای انسان است و هرکس به خیال خود، به جای افزودن باطن آن به ظاهرش، باطنش را گرفته و ظاهرش را بیندازد، خود خر است.

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 تعبیر از بنده است و نمونه آن این شعر از حافظ است که:

«قدح به شرط ادب گیر زآنکه ترکیبش.................ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد».

در اینجا آیا واقعاً فقط به رعایت ادب توصیه می‌کند؟!

2 تعبیر از بنده است و شعرهای اکبر اکسیر نمونه موفّقی برای آن است.

3 سعدی در ردّ یکی از ادّعاهای مولوی، ضمن حکایت 37 از باب دوّم گلستان می‌فرماید:

«باطل است آنچه مدّعی گوید.................خفته را خفته کی کند بیدار؟»

 

امید شمس آذر
۰۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹ نظر