حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

چه جهانی ست -خدایا!- همه شور و همه شر؟

اینچنین بوده مگر عاقبت حال بشر؟


تا به کی غائله و فتنه و آشوب خسان؟

تا به کی کهنگی و غفلت و حیرت آخر؟


دیگر اینک شده وقتش، برسان طوفانی

تا درخت ستم از ریشه کند همچو تبر


اینک از جادّه پیداست غباریّ و دلم

می‌دهد زآمدن فارس منصور(عج) خبر


اینک این فجر هویدا شده از سمت افق

طی شود شام و دمد صبح و شود وقت سحر


چون که شد فجر، دگر وقت فرج نزدیک است

فقط این تسمیه مانده ست به تکبیر ظفر


گل بهمن چو شکوفا بشود، فاصله‌ای

نیست تا جلوۀ زیبا گل نرگس(س) دیگر...

آشنایی با افسانه ی سیمرغ


قاف تا قاف گرفته ست صفیر سیمرغ

همه آفاق به اشراق پیام خاور


نگران چیستی از سوختن بال و پری؟

پر سیمرغ درافتاده به آتش دیگر!



امید شمس آذر
۲۳ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۳۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر
سوار تاکسی بودم و به گفتگوی مجری برنامۀ رادیویی با کارشناس مهمان گوش می‌دادم که دربارۀ آثار و فواید خوشبینی و داشتن نگاه مثبت در زندگی صحبت می‌کردند. کارشناس در انتهای بحث، سمت سخن را به جملۀ معروف حضرت زینب(س) کشاند که بعد از واقعۀ کربلا دربارۀ تمام آن حوادثی که در آن مدّت بر سرشان آمده بود، در یک عبارت کوتاه فرموده بودند: «ما رأیت إلّا جمیلاً» جز زیبایی چیزی ندیدم؛ و چنین تفسیر کرد که: بیایید مانند حضرت زینب(س) دنیا را زیبا ببینیم! اینکه دنیا را زیبا ببینیم، در جای خود بحث درستی است؛ امّا آیا منظور حضرت زینب(س) از این سخن نیز صرفاً مثبت‌اندیشی و زیبانگری است و الگویی که ما باید از آن برگیریم در این مورد خلاصه می‌شود، یا منظور اظهار رضایت از انجام وظیفه یا حتّی بیشتر و بالاتر از آن است؟ اگر بنا بر زیبایی‌نگری صرف بود، اصلاً چه قیام و اعتراضی در برابر حکومت یزید صورت می‌گرفت که بخواهد به آن حوادث نیز منجر شود؟ یا قبل از آن چه مقاومتی در مقابل اصحاب سقیفه از سوی حضرت زهرا(س) پدید می‌آمد که به جریانات منتهی به شهادت ایشان بینجامد؟
چنین تفسیرهایی -که ان شاءالله ناآگاهانه بوده- اگر در سطح وسیع و در بلندمدّت در جامعۀ ما جا باز کنند، نگران‌کننده بوده و موجب انحراف از مسیر واقعی اهل بیت (ع) می‌گردند. آنگاه دیگر درد و درمان از هم بازشناخته نمی‌شوند تا بخواهیم دردها را درمان هم بکنیم!

امید شمس آذر
۲۰ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۴۶ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳ نظر
شاعرانی که مثل بنده حقیر هنوز کتاب به چاپ نرسانده‌اند، پیوسته از چپ و راست توسط دوستان دلسوزشان توصیه می‌شوند که از انتشار اشعارشان در فضای مجازی جداً پرهیز کنند تا مبادا مورد عنایت سارقان باهوش و باادب قرار گیرند و عمدتاً نیز به این توصیه‌ها گوش نمی‌کنند! من از ابتدا علی‌رغم تمام مخاطرات امنیتی احتمالی، با نام، عکس و مشخصات پروفایل واقعی خودم در فضای مجازی فعالیت کرده‌ام و از آنهایی نیستم که به اسم احتیاط در برابر عده اندکی سارق اینترنتی، روی خوش خود را از دوستان "سایبری" خودم دریغ کنم؛ اما عرصه دیگر برای سارقان مذکور فراهم است که تنها خودشان در آن فعالند و در بین دوستان خوب مستتر نیستند. از این رو در آن مورد احتیاط به کار می‌گیرم و دیگران را هم به احتیاط در آن توصیه می‌کنم. آن عرصه، عرصه فراخوان‌های رنگارنگ ادبی است. فراخوان‌های نامطمئنی که ویژگی همیشگی‌شان متقاضیان بالاست و گزینش کم و داوری‌های بی‌حساب و کتاب. تنها راه اطمینان از مصون ماندن در برابر سرقت ادبی در اینگونه فراخوان‌ها، راحتی خاطر از این حداقل است که اگر هم جزء برگزیدگان جشنواره نشدی، دستکم بالای سن رفته و شعرت را قرائت خواهی کرد و آن پایین کسی را خواهی داشت که فیلمت را بگیرد و برای خودت ارسال کند. در غیر اینصورت، ارسال بی‌حساب بهترین اشعار در موضوعات سفارشی یا آزاد به چنین جشنواره‌هایی، چه معنایی خواهد داشت؟
شما را نمی‌دانم، ولی ما به عنوان نمونه چند سالی است پی در پی برای جشنواره منطقه‌ای شعر رضوی اثر می‌فرستیم؛ اما در حالی‌که هر بار تعداد کثیری از آثار اکثراً ضعیف و به ندرت قوی توفیق قرائت یافته و حتی جزء آثار برگزیده نهایی مورد تقدیر قرار می‌گیرند، هیچکدام از آثار ارسالی از شهرستان ما برای قرائت دعوت نمی‌شوند و چند سالی است این سؤال ما از مسئولین امر بی‌پاسخ مانده است که: اگر گزینش سختگیرانه‌ای در کار نیست و همه دعوتند، پس چرا ما محرومیم و اگر محرومیت ما به خاطر سختگیری در گزینش است، پس چرا عمده آثار دعوت‌شدگان ضعیف و سخیفند؟؟ با وجود چنین ناداوری‌هایی، آثار ارسالی به جشنواره "سربرگ" که برگزیده‌ای از همه آثار ارسالی از همه انجمن‌های ادبی در همه شهرستان‌های کشور را در قالب آثار منتخب استانی چاپ خواهد کرد (یعنی از هر چندهزار شاعر یک شعر و آنان هم قاعدتاً شناخته‌شدگان و صاحب‌کتابان)، نهایتاً به کجا خواهند رفت؟!
شما را نمی‌دانم، ولی من تا اطلاع ثانوی خوشبین نیستم.

امید شمس آذر
۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۴۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

حضرت علی علیه السلام درباره بزرگترین بی‌نیازی می‌فرمایند:

بزرگترین توانگرى نومیدى است از آنچه در دست مردم است.


بی‌نیاز کسی است که چشمش به مال و ناموس مردم نیست. چشم و دل خود را مدیریت می‌کند و از آنچه در اختیار دیگران است به کلی دل می‌کَند. اما کسی که همیشه چشم و دلش پیش داشته‌های دیگران است و دائم خودش را با آنها مقایسه می‌کند، چیزی جز حسرت و غم و غصه نصیبش نخواهد شد.

ناامید بودن از آنچه که در دست مردم است یعنی دل کَندن و دل نبستن به داشته‌های دیگران ، یعنی قانع و راضی بودن به داشته‌های خود. نتیجه این رضایت قلبی ، آرامش در سایه بندگی خداوند است و این بزرگترین ثروت و بی‌نیازی آسایش بخش برای هر انسان می‌باشد.

(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

قبلاً در مطلبی، تفاوت ولایت‌پذیری از سر اعتقاد قلبی را که پیشتر با دلایل عقلی اثبات شده باشد، با احترام ناشی از ترس به ساحت "شخص اوّل مملکت" توضیح داده بودم؛ امّا در کنار ترس، همواره عامل دیگری نیز که همانا "طمع" باشد، وجود دارد که در ما را در مقام ابراز این ولایت‌پذیری دچار اشکال کرده و به مرزهای چاپلوسی و مجیزگویی می‌رساند. شخص ولیّ فقیه از این‌گونه موارد که تشخیص مصادیقش نیز سخت نیست، به شدّت بیزار بوده و بارها اعلام انزجار کرده‌اند؛ ولی آن گروه از ولایتمداران عاری از تشخیص و هنر، این اعلام برائت و انزجار را به حساب شکسته‌نفسی ایشان گذاشته و بی‌توجّه به خطری که از این مجرا عاید نظام و انقلاب اسلامی می‌شود، همچنان به روش غلط خود ادامه داده‌اند. فی‌المثل با مشاهدۀ نارضایتی امام‌خامنه‌ای از برگزاری جشن تولّد برای‌شان و دستور به جمع کردن بساط این مراسم برای همیشه، سال‌های بعد آمده‌اند و برای سالروز تبعید ایشان به جیرفت شب شعر گذاشته‌اند! برگزاری همایش تشریح ابعاد شخصیّتی و عملکرد مدیریّتی ایشان -مانند آنچه که در سال‌های اخیر در تبریز برگزار شد- اشکالی ندارد، ولی محور قرار دادن شخص ولیّ فقیه به جای مقام ولایت فقیه در بزرگداشت‌ها و تجلیل‌های اینچنینی، نهایتاً نظام ما را نیز نزد افکار عمومی جهان تا حدّ نظام واتیکان تنزّل می‌دهد.

نمونه‌ای از این اشتباهات را در سایت "جام نیوز" مشاهده کردم که متعلّق بود به ماجرای رباعی شاعر جوان و توانای انقلابی جناب اقای میلاد عرفان‌پور که در دیدار رهبری با خانوادۀ یکی از شهیدان مدافع حرم، ایشان را با مشاهدۀ آن شعر که زیر عکس شهید نوشته شده بود، به گریه انداخته و نام شاعر این شعر را جویا شده بودند:

«ما سینه زدیم، بی‌صدا باریدند

از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند

ما مدّعیان صف اوّل بودیم

از آخر مجلس شهدا را چیدند».

اصطلاح صف اوّل از این زمان به بعد بود که در ادبیّات انقلابی کشور جا باز کرد و به دنبال خود، ماجرای شعرخوانی عید فطر حاج میثم مطیعی را نیز پدید آورد که با اعلام امام که "من نیز صف اوّلی‌ام"، غائله‌ای که می‌رفت به دستاویز غیرانقلابیان برای کوبیدن جوانان انقلابی تبدیل شود، رنگ و بویی دیگر به خود گرفت. امّا شاعر دیگری در جوابیّۀ رباعی پیش‌گفته، غزل کوتاهی با یک_دو ایراد کوچک وزنی سرود که اثری از ولایت‌پذیری اعتقادی عقلانی در آن نبوده و به نظر می‌رسید از سر شتاب و عجله بوده است. حال بدون خرده‌گیری خاصّی بر شاعر این جوابیّه (آقای علی سلطانی‌وش) که به هرحال انقلابی هستند و نیّت‌شان خیر بوده، شیوۀ انعکاس این جوابیّه در سایت خبری گفته شده، طوری بوده که انگار -زبانم لال- میلاد عرفانپور اشتباه کرده و رهبری را به گریه انداخته (به چه حقّی؟)، پس این هم جوابش! شعر یاد شده را می‌توانید در زیر مشاهده کنید (نکتۀ انحرافی قضیه کجاست؟ آری! عبارت "آقای جهان" که هرگز جایی در ادبیّات انقلاب و نظام اسلامی ندارد و نخواهد داشت) :


ان شاءالله همگی از ولایمداران واقعی باشیم و بمانیم.

آمین


امید شمس آذر
۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۵۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

نسب موسی(ع): موسی بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب(ع). پیش از فتح مصر به دست کمبوجیه، 26 سلسله فراعنه به مصر حکومت کردند. معنای فرعون: 1- "فآه" حرف تعریف + "رآء" به معنی خورشید. 2- "ادرو" لفظ قبطی به معنی پادشاه. 3- "فارا" به معنی قصر + "آوه" به معنی عالی (قصرعالی یا دربار که مجازاً بر خود پادشاهان اطلاق شده). در زبان اروپایی "فارااوه" تلفّظ می‌شود. 4- "فارع" به معنی حاکم یا کاهن + "اون" نام شهری از شهرهای مصر. چون کاهن یا حاکم شهر اون بر تمام مصر حکومت یافت، او و فرزندانش و بعدها تمام پادشاهان مصر را فرعون نامیدند. "فوتی فارع" پدرزن یوسف(ع) و کاهن اون بوده است. از میان معانی یاد شده، معنی سوّم صحیح‌تر به نظر می‌رسد؛ چنانکه امروزه نیز در میان ما اطلاق عناوینی چون حضرت، مقام، منزل و... برای مردان و زنان محترم به جای اسم خودشان مرسوم است. فراعنۀ معروف: 1- ریان بن ولید ([آ]پوفیس) از سلسلۀ 15 از خانوادۀ هیکسس‌ها معاصر یوسف(ع). 2- قابوس بن مصعب (خیان، رامسس یا رعمسیس دوّم، به یونانی سوس‌تر) نفر سوّم از سلسلۀ 19. 3- ولید بن مصعب (منفلیفی یا منفتاه) 1491 پ.م. آسیه محرّف اسنات است که از نسل فرعون زمان یوسف(ع) بوده که به نقل مشهور عبارت از آمن‌هوتپ چهارم بوده که نام خود را بعد از گروش به یکتاپرستی به آخن‌آتون تغییر داد. اختلاف در نام عربی و مصری برخی از این شخصیّت‌ها، ممکن است به خاطر ترجمه شدن نام آنها به عربی بوده باشد. حزقیل نیز عبارت از مؤمن آل فرعون بوده که همان نجّار سازندۀ صندوق برای مادر موسی(ع) یا برادرزاده یا خزانه‌دار فرعون یا شوهر ماشطۀ دختر فرعون بوده است. (خزائلی). بلایای ده‌گانه‌ای که بر فرعونیان نازل شد، شامل: 1- خون شدن آب، 2- وزغ، 3- پشه، 4- مگس، 5- طاعون، 6- طوفان، 7- دمل، 8- ملخ، 9- ظلمت، 10- مرگ ناگهانی نخست‌زادۀ فرعون. (خزائلی). نام قارون در تورات به صورت قورح آمده است. کورا نیز صورت دیگری از آن است. قورح به معنی کدو است که شاید با "قیرا"ی ترکی هم‌ریشه باشد. قارون پسر یعار از خانوادۀ لاویان مخالف هارون و از وزرا و مشاورین فرعون بود که به ریاست 250 نفر بر هارون می‌شورد. کلید خزانه‌هایش بار 300 شتر بوده و معروف است که زوجه‌اش او را علیه موسی(ع) شورانده است. (خزائلی). شامری (سامری) نیز از نسل شمرون بن یشاکر فرزند چهارم یعقوب(ع) بوده. برخی شمرون بن یساکار را نام اصلی خود سامری گفته‌اند. نام سامری منسوب است به سامره که در اصطلاح یهود و مسیح به معنی مرتد است. سامر در عربی به معنی قصّه‌گو است. سمائیل نیز نام دیگر ملک‌الموت یا عزرائیل است. بنای سامره در 920 پ.م صورت گرفته است. به قولی دیگر، سامره محرّف یامرس (gamres) است که از جمله رؤسای سحرۀ فرعون بوده. این سه تن (فرعون، قارون، سامری) دشمنان اصلی موسی(ع) در دوران پیامبری‌اش بودند.

اسامی نقباء بنی‌اسرائیل: از نسل روئین، شموع بن زکور. 2- از نسل شمعون، شافاط بن حوری. از نسل یهودا، کالیب بن یفنه. 4- از نسل یساکار، یجآل بن یوسف. 5- از نسل افرایم، هوشع بن نون. 6- از نسل بنیامین، فلطی بن رافو. 7- از نسل زبولون، جدّیئیل بن سودی. 8- از نسل منیسی، جدّی بن سوسی. 9- از نسل دان، عمیئیلی بن جمّلی. 10- از نسل اشیر، ستور بن میکائیل. 11- از نسل نفتالی، نحبی بن وفسی. 12- از نسل جاء، جائوئیل بن ماکی. (خزائلی). از نسل یوسف(ع) نیز می‌گویند پیامبری نیامد. تاریخ ملّت یهود به چهار دوره تقسیم می‌شود: 1- دورۀ اوّل از 1996 ق.م تا 1645 ق.م یعنی از مهاجرت ابراهیم(ع) از کلده به سرزمین فلسطین تا ظهور [تولّد] موسی(ع)، 2- دورۀ دوّم از 1645 ق.م تا 1080 ق.م یعنی از ظهور موسی(ع) تا تشکیل سلطنت بنی‌اسرائیل، 3- دورۀ سوّم از 1080 ق.م تا 536 ق.م یعنی از تشکیل سلطنت بنی‌اسرائیل تا بازگشت از اسارت بابل، 4- دورۀ چهارم از 536 ق.م تا 135 م یعنی تا زمانی که هادرین امپراطور روم شهر اورشلیم را به کلّی ویران ساخت و یهودیان را متفرّق کرد. یوشع(ع) بلاد اریحا را فتح کرد و در 120 سالگی 27 سال پس از رحلت موسی(ع) رحلت کرد. یوشع(ع) در 97 سالگی به پیامبری رسید و در 1723 پ.م وفات یافت. طالوت بن قیس بن افیل از خاندان بنیامین(ع) و نام اصلی‌اش شائول بود. حنّان نیز نام پدر اوریا جدّ مادری سلیمان(ع) بود و بت‌شبع همسر اوریا جدّ مادری سلیمان. (خزائلی). نسب داوود(ع): داوود بن ایشی بن عوید بن باعز بن سلمون بن نحشون بن عمی‌نادب بن رام بن حضرون بن فارص بن یهود بن اسحاق(ع). سیمرغ از پرنده‌های سلیمان بوده است. آصف(ع) 126 سال عمر کرد. ادونیا نام برادر سلیمان بود که دشمن او بود. سلیمان چهارمین پسر داوود از بت‌شبع بوده. ناتان نبی او را سلیمان نامید، زیرا زمان سلطنت او دوران صلح و آرامش می‌بود. نام دیگرش یدیدیا یعنی محبوب خداست. آبشالوم برادر و رقیب سلیمان بعد از آنکه کشته شد، جای خود را به ادونیا داد. بعد از او هدد و یربعام دو تن از لشکریان اسرائیل بر ضدّ او برخاستند. به روایتی: 40 یا 72 تن از بنی جانّ به نام سلیمان پیش از آدم می‌زیسته‌اند و تسلّط جهانی داشته‌اند. برخی سلیمان را از ریشۀ شل+یمه یا همان شاه جم(جمشید) دانسته‌اند. امینه زوجۀ سلیمان، دختر پادشاه شام بود پس از قتل پدرش. آصف یا قطفیر، شیطان ربایندۀ خاتم بود. آسمودائی یا سخر دیوی بود که به وسیلۀ بنیاهو مسخّر سلیمان شد. قالیچه یا شهر توسّط باد حمل می‌شد. نحوست روز سیزدهم یادگار یونانیان است. (خزائلی). عفریت مصحّف آفرودیت است. بنیاهو، ملخیا و استور همان آصف یا آساف است. کیتار پایتخت کشور سبا بود. سبا لقب عبدالشّمس پدر حِمیَر است که نام سرزمین و نام قبایل سبا مأخوذ از نام اوست. سبا مملکتی بوده است در شمال آفریقا. شبا نام دولت و قبیله‌ای بوده در جنوب عربستان. مآرب نیز پایتخت سبا بوده. سابقۀ سبا از قرن 8 میلادی به قبل که سدّ مآرب از زمان سمعهیل و پسرش یثعمر ساخته شده به قبل، شروع می‌شود و تا سال 532 میلادی و شکست سدّ و تفرقۀ سبا ادامه داشته است. این سدّ از سال 450 میلادی رو به ویرانی بوده و نتوانستند تعمیرش کنند. اترامیتا همان حضرموت است. در کتیبه‌ها و افسانه‌های شمال عربستان، نام چندین ملکه از جمله سامیس (نزدیک به شمس) آمده است. حبشی‌ها خاندان سلطنتی خود را به فرزندان سلیمان از ملکۀ سبا به نام مکی‌دو می‌رسانند. مورّخین یونانی ملکۀ سبا (بلقیس) را بلسیوس نامیده‌اند، مرکّب از بل (بعل) و... . فقولیس نام ملکۀ سبا در زمان یوسف مورّخ یهودی بوده است. بلقمه یا یلقمه نام مادر ملکۀ سبا بود. لقما نیز یکی از ربة‌النّوع‌های سبا است. به موجب تاریخ بلعمی: بلقیس از پادشاه چین و یک پری متولّد شده. بیرونی تولّد بلقیس را از یکی از شیاطین پنداشته است. زمخشری و دیگران وی را دختر حمیر بن سُرجیل یا دختر سُرجیل از ملوک حمیر می‌دانند. (خزائلی). الیاس(ع) از نسل هارون است و نسب او: الیاس بن یاسین بن قنحاص بن عزار بن هارون. نسب الیسع(ع): الیسع بن اخطوب. در دمشق مدفون است و 750 سال عمرش بوده. یسع(ع) در 1056 پ.م ظهور کرد. الیسع به معنی ناجی فرزند شافات به معنی قاضی است. عوبدیا ضایط خانۀ آحاب صد نفر از انبیاء بنی‌اسرائیل را در مغاره‌ای پنهان کرد و به ایشان نان و خورش رسانید و آنان را از شرّ ایزابل زوجۀ آحاب که انبیاء بنی‌اسرائیل را به قتل می‌رسانید، نجات بخشید و به ذوالکفل به معنی صاحب حمایت و آسایش ملقّب شد. (به روایتی). نسب حزقیال(ع): حزقیال بن ادریم. عزیر همان عزرا یا اسدراس (Esdras) که به امر اردشیر اوّل پادشاه هخامنشی، بقیّۀ یهودیان مقیم ایران را با خود برداشته و به فلسطین آورده است. اردشیر او را تقویت کرده و وسایل این مهاجرت را برای او فراهم ساخته است. چهار کتاب به عزرا نسبت می‌دهند؛ لکن بعضی کتاب سوّم و چهارم او را مجعول می‌دانند و کتاب دوّم را هم به نحمیا نسبت می‌دهند و برخی تواریخ ایّام را نیز از عزرا می‌دانند. در کتاب چهارم عزرا مرقوم است که: عزرا جام آب آتشین را نوشید و تورات بر لوح خاطر او منقوش گردید. می‌گویند: اوستا یکباره در حافظۀ "آذرمارسپندان" پس از چند ساعت بیهوشی ظاهر شد. (خزائلی). کالیب(ع) 130 سال عمر کرد. ناتان(ع) در 1197 پیش از میلاد وفات یافت. آلی(ع) در 1275 پ.م ظهور کرد و در 1243 پ.م در 78 سالگی وفات یافت.
تاریخ بنی اسرائیل به چهار دوره تقسیم می شود: 1- دورۀ اوّل از 1996 ق.م تا 1645 ق.م یعنی از مهاجرت ابراهیم(ع) از کلده به سرزمین فلسطین تا ظهور موسی(ع)، 2- دورۀ دوّم از 1645 ق.م تا 1080 ق.م یعنی از ظهور موسی(ع) تا تشکیل سلطنت بنی اسرائیل، 3- دورۀ سوّم از 1080 ق.م تا 536 ق.م یعنی از تشکیل سلطنت بنی اسرائیل تا بازگشت از اسارت بابل، 4- دورۀ چهارم از 536 ق.م تا 135 م یعنی تا زمانی که هادرین امپراطور روم شهر اورشلیم را به کلّی ویران ساخت و یهودیان را متفرّق کرد. (

منبع: uria2.blog.ir

تاریخ بنی اسرائیل به چهار دوره تقسیم می شود: 1- دورۀ اوّل از 1996 ق.م تا 1645 ق.م یعنی از مهاجرت ابراهیم(ع) از کلده به سرزمین فلسطین تا ظهور موسی(ع)، 2- دورۀ دوّم از 1645 ق.م تا 1080 ق.م یعنی از ظهور موسی(ع) تا تشکیل سلطنت بنی اسرائیل، 3- دورۀ سوّم از 1080 ق.م تا 536 ق.م یعنی از تشکیل سلطنت بنی اسرائیل تا بازگشت از اسارت بابل، 4- دورۀ چهارم از 536 ق.م تا 135 م یعنی تا زمانی که هادرین امپراطور روم شهر اورشلیم را به کلّی ویران ساخت و یهودیان را متفرّق کرد. (

منبع: uria2.blog.ir

تاریخ بنی اسرائیل به چهار دوره تقسیم می شود: 1- دورۀ اوّل از 1996 ق.م تا 1645 ق.م یعنی از مهاجرت ابراهیم(ع) از کلده به سرزمین فلسطین تا ظهور موسی(ع)، 2- دورۀ دوّم از 1645 ق.م تا 1080 ق.م یعنی از ظهور موسی(ع) تا تشکیل سلطنت بنی اسرائیل، 3- دورۀ سوّم از 1080 ق.م تا 536 ق.م یعنی از تشکیل سلطنت بنی اسرائیل تا بازگشت از اسارت بابل، 4- دورۀ چهارم از 536 ق.م تا 135 م یعنی تا زمانی که هادرین امپراطور روم شهر اورشلیم را به کلّی ویران ساخت و یهودیان را متفرّق کرد. (

منبع: uria2.blog.ir


نتیجه تصویری برای جوانمردی حضرت موسی


امید شمس آذر
۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اریک فون دانیکن باستان‌شناس معروف سوئیسی و نظریّه‌پرداز فضانوردان باستانی می‌نویسد: «کهن‌ترین و مهم‌ترین فهرست ارزشمند باستانی با نام "نامنامۀ پادشاهان بابل باستان / و.ب. ۴۴۴" در فهرست آثار باستانی به ثبت رسیده است. این نامنامه بر روی قطعه‌ای به ارتفاع ۵/۲۰ سانتی متر که به خوبی فهرست پادشاهان اصلی اسرار آمیز را از زمان پیدایش انسان در سطوح جانبی خود جا داده است، حک شده است. در فاصلۀ 1953 تا 1730 ق.م در دورۀ نخستین سلسلۀ پادشاهی در ایسین -شهر سلطنتی باستانی در جنوب بابل- نامنامۀ پادشاهان تهیّه شده است که رونگاری‌هایی از آن به دست بروسوس که کاهنی بابلی بود، در قرن چهارم یا سوّم قبل از میلاد افتاد و وی آنها را به زبان یونانی ترجمه نمود. با این که این ترجمه صددرصد قابل اطمینان نیست، امّا بالاخره راهی به سوی گذشتۀ ما می‌گشاید. در سال ۱۹۳۲ اصل نامنامۀ پادشاهان در خسروآباد عراق در نزدیکی شهر موصل در درّۀ دجله کشف گردید. حال، پژوهشگران اسامی و تاریخ‌های اصلی را در اختیار داشتند. ادامۀ آن به نام نامنامۀ پادشاهان بابل آ. مشهور است. قسمت نخست آن که اسامی و تاریخ نخستین سلسله می‌باشد، ناخواناست. نامنامۀ پادشاهان ب. مملوّ از سوراخ و شکاف است. این فهرست، شامل اسامی پادشاهان سلسله ی بابل (۱۸۳۰ تا ۱۵۳۰ ق.م) می‌باشد. بنابراین، ما تا آنجا که می‌توانیم این نامنامه را بخوانیم، اسامی حاکمان سومری و بابلی و تاریخ آنها و مدّت حکومتشان را اختیار داریم. براساس سند و.ب ۴۴۴ : نخستین ده پادشاه از زمان پیدایش تا طوفان بزرگ، مجموعاً ۴۵۶۰۰۰ سال حکومت کردند. پس از طوفان بزرگ "پادشاهی دوباره از آسمان به زمین آمد". ۲۳ پادشاه که پس از طوفان پادشاهی کردند، مجموعاً ۲۴۵۱۰ سال و سه ماه سه و نیم روز حکومت نمودند. همۀ پژوهشگران به جز سر "لئوناردو وولی" به آن شک کردند». سپس در ادامه، بخش‌هایی از نامنامۀ پادشاهان را به شرح زیر می‌آورد:

http://www.xeer.ir/wp-content/uploads/2017/04/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%B1.jpg

«وقتی پادشاهی از آسمان آمد، سلطنت در اریدو بود. "آلولیم" پادشاه اریدو بود. او ۲۸۸۰۰ سال حکومت کرد. "آلالگار" ۳۶۰۰۰ سال حکومت کرد. دو پادشاه ۶۴۸۰۰ سال حکومت کردند. در بد بد تیبرا "ان‌منلوآنا" ۴۳۲۰۰ سال سلطنت کرد. "ان‌من‌گال‌آنا" ۲۸۸۰۰ سال حکومت کرد. "دوموزی" خدا که چوپان بود، ۳۶۰۰۰ سال سلطنت کرد. سه پادشاه ۱۰۸۰۰۰ سال حکومت کردند. در لاراک، "ان‌زیب‌زی‌آنا" ۲۸۰۰۰ سال سلطنت کرد. یک پادشاه ۲۸۸۰۰ سال حکومت کرد. "ان‌من‌درآنا" که پادشاه سیپار بود، ۲۱۰۰۰ سال حکومت کرد. یک پادشاه ۲۱۰۰۰ سال سلطنت کرد. "اوبارتوتو" در شورو پاک ۱۸۶۰۰ سال حکومت کرد. هشت پادشاه در پنج شهر ۲۴۱۲۰۰ سال سلطنت کردند. آنگاه طوفان آغاز شد. پس از آن که طوفان تمام شد، پادشاهی دوباره از آسمان فرود آمد. پادشاهی در کیس. پادشاه کیس، "گااور" بود که ۱۲۰۰ سال حکومت کرد. "گولانیداباآناپد" ۹۶۰ سال حکومت کرد. "زوکاکیپ" ۹۰۰ سال حکومت کرد. (و پادشاهی) ۳۲۴ سال (سلطنت کرد). "لوگال‌باندا"ی آسمانی یا همان "آتاب" ۶۰۰ سال حکومت کرد و پسر "آتاب" ۸۴۰ سال سلطنت کرد. "اتانا"ی چوپان که به آسمان رفت و آرامش را به کشور آورد، پادشاهی بود که ۱۵۶۰ سال حکومت کرد. "بالی" پسر اتانا ۴۰۰ سال سلطنت کرد. "تیزکار" پسر "سامونگ" ۳۰۵ سال سلطنت کرد. "ایلتاسادوم" ۱۲۰۰ سال سلطنت کرد. "(مس)کیاگ‌گا(سر)" پسر خدای خورشید که کاهن اعظم و چوپان بود، ۱۲۰۰ سال حکومت کرد. "دوموزی" خدا که ماهیگیر بود، در شهر کوآ ۱۰۰ سال سلطنت کرد. "گیل‌گمش" آسمانی که پدرش "لیودومون"، کاهن اعظم کولاب بود، ۱۲۶ سال حکومت کرد. "اورنونگال" پسر گیل‌گمش، ۳۰ سال حکومت کرد. "لاباسر" ۹ سال حکومت کرد. و... ». سپس می‌افزاید: «برخی از نام‌های نامنامۀ پادشاهان در کتیبه‌های گلی و الواح خشتی نیز یافت شده که این موضوع مدرکی بر هویّت راستین نامنامۀ پادشاهان است و ثابت می‌کند اسامی پادشاهان ساخته و پرداختۀ ذهن تاریخ‌نگاران نیست. این پادشاهان روزگاری وجود داشته‌اند و نحوۀ حکومت آنان در سرزمین‌ها و بر مردم‌شان در کتیبه‌ها ثبت شده است». فون دانیکن تمامی عجایب دنیای باستان را به فضانوردان فرازمینی نسبت داده و مدّعی است منظور از "خدایان" هم در فرهنگ مردمان باستان همین‌ها بوده‌اند. در اصل وجود حیات هوشمند فرازمینی شکّی نیست و آیات و روایات دینی ما نیز بر آن تأکید دارند؛ امّا شیوۀ امثال این باستان‌شناس آماتور که خود گاهی به عوام‌فریبی ها و دروغگویی‌هایش اعتراف کرده است، مطلق‌نگرانه و افراطی است. یکی از محقّقان همفکر او "زکریّا سیتچین" باستان شناس مقیم آمریکا و اصلاً اهل جمهوری آذربایجان بود که در آثارش، پیدایش تمدّن بشری و بلکه اصل خلقت انسان را هم به موجودات فضایی نسبت داده است! وی برای این نامنانه تفسیری نوشته است که به فرضیّۀ "داستان‌های زمین" شهرت دارد.

این متن تخیّلی -آنچنانکه مشاهده کردید- بر پایۀ فرضیّات پیرامون سیّارۀ "نیبیرو" و نژاد "آنوناکی" و مفاهیم مرتبط با آنهاست. مشخّص نیست زکریّا سیتچین بر چه اساسی این تاریخ‌ها را تعیین کرده است؛ امّا اگر بر پایۀ کتیبه‌های سومری و با وفاداری به نامنامۀ پادشاهان باشد، در اینجا نیز باید فاصلۀ این وقایع از همدیگر بر حسب ماه باشد که پذیرفتنی‌تر است و این، قاعده‌ای کلّی است که طبق نظر مرحوم ذبیح بهروز در مورد زمان‌های اغراق‌آمیز در هر کتیبۀ باستانی دیگری صدق می‌کند. (ابراهیم پورداوود در این موارد اعداد ۴ رقمی را ۳ رقمی فرض کرده، ولی نظر بهروز صحیح‌تر است). با این وجود، باز هم اعداد اغراق‌آمیزند. به عنوان مثال: «در مدارک تاریخی، اوّلین حاکم سومر اتانا (Etana) پادشاه کیش (حدود ۲۸۰۰ پ.م) بود، که بعدها در سندی نوشتاری به عنوان "مردی که تمام سرزمین را به ثبات رساند" معرّفی شده است... . بلافاصله پس از مرگ مس‌آنیپادا، شهر اوروک تحت رهبری گیل‌گمش (Gilgamesh) (حدود 2700-2650 پ.م) -کسی که اعمال و کردارش در داستان‌ها و افسانه‌ها تجلیل می‌شود- به مقام حکمروایی سیاسی دست یافت». (ادموند گاردون و ساموئل نوا کرامر: تمدّن سومر، ترجمۀ زهره دودانگه). مشاهده می‌شود که فاصلۀ اتانا با گیل‌گمش از نظر تاریخی بیش از 1/5 سده نیست؛ ولی در نامنامۀ پادشاهان حتّی اگر سال‌ها را ماه تلقّی کنیم، این فاصله به 400 سال می‌رسد! گذشته از آن، در مسوّدۀ سیتچین، حوادث مورد ادّعا در حالی بعضاً فاصله‌ای چندده‌هزار ساله و حتّی چندصدهزار ساله با همدیگر دارند که بازیگران آن ثابت هستند و گویا در طول این فاصلۀ طولانی، حادثۀ خاصّ طبیعی یا انسانی دیگری بر روی زمین رخ نداده است که در کلّیت حوادث اثرگذار باشد. عمر دراز این بازیگران نیز که شخصیّت اوّلیۀ خدایان بعدی بین‌النّهرین معرّفی شده‌اند، آن‌قدر دراز و حضورشان از ابتدا تا انتهای این داستان چندصدهزارساله آن‌قدر ثابت است که با نظریّۀ "نسبیّت زمان" نیز قابل توجیه نیست! همچنین در این بین، طوفان ادّعایی جهانی را رخ داده در حدود 13000 سال پیش و آن را نیز برابر با طوفان نوح(ع) ذکر کرده است که باید توجّه داشت از نظر تاریخی، طوفان نوح(ع) چیزی در حدود 5100 سال پیش (3101 پ.م) واقع شده است. نکتۀ مهمّی هم که بدان توجّه نکرده، این بوده که: ملل جهان ابتدا باهم یکی بوده و سپس از هم جدا شده‌اند. اگر تأکید سومریان بر طوفان بزرگ را برای این موضوع جدّی بگیریم، مطمئنّاً اسامی بسیاری از فرمانروایانی که سومریان بعد از طوفان، آنان را دیگر از خود نمی‌دانسته‌اند، می‌بایست از این میان حذف شده و جای آن با "کش دادن" زمان فرمانروایی دیگران پر شده باشد. در آخر نیز با چاپلوسی خاصّی، یهود را میراث‌داران علم و تمدّن گذشتۀ بشریّت شناسانده است!


امید شمس آذر
۱۳ بهمن ۹۷ ، ۱۵:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

انقلاب اسلامی ما تنها بر پایۀ قرآن نبوده

نهج‌البلاغه نیز در کنار آن نقشی اساسی ایفا کرده است.

***

 

بسیاری از چیزهایی که به اسم خرافه می‌شناسیم

حاصل تجربه‌گرایی نیاکان‌مان است.

***

 

انتقال انتسابی صفات اکتسابی از طریق ژنتیک بعید است

ولی دوران حاملگی تا حدّ زیادی در این ظاهرسازی نقش دارد

***

 

کسانی که در خصوصیّات هرم سه‌گوش یک‌طرفه مطالعه می‌کنند

به حالت چهارزانو نشستن زن با چادر نیز توجّه کنند

***

 

از نمایندگان محترم خواهشمندیم به "نمکی" رأی اعتماد دهند،

بی‌آزار است!

***

 

پیراپزشکی همان پیراشکی است

فقط یک پز اضافه دارد!

***

 

مأمور محترمی که هیکلت اندازۀ گاومیش تبّتی‌ـه!

شما برو کنار، سدّ معبر برطرف میشه.

***

 

دست‌های پشت پرده تا زمانی که به رسمیّت شناخته شوند زنده‌اند،

در غیراینصورت یا از پس پرده بیرون آمده و گندشان بالا می‌آید

یا در همانجا گم و گور می‌شوند.

***

 

درد ملّت ما نیازمندی نیست

آزمندی است.

***

 

یقۀ خانم‌هایمان نمادی از سنّ بلوغ بود

و پاچۀ شلوارشان نمادی از سنّ ازدواج

***

 

مخ ها رفتند

پخ ها ماندند

***

 

این هم از فرزندان هاشمی رفسنجانی:

نتیجه تصویری برای مهدی هاشمینتیجه تصویری برای یاسر هاشمینتیجه تصویری برای فائزه هاشمی

اسلام                           ایران                                 انقلاب

***

 

 

امید شمس آذر
۱۲ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۱۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر
ظریف/zarif/

۱. نکته‌سنج.
۲. خوش‌طبع.
۳. (اسم، صفت) [مجاز] شیرین‌گفتار؛ لطیفه‌گو.
۴. [مجاز] زیبا؛ خوشگل؛ خوش‌هیکل.
۵. [قدیمی] دارای ظرافت.    (فرهنگ فارسی عمید)

Image result for ‫خنده ظریف‬‎


ریاضی‌دانان برجسته گاهاً برای تنوّع خاطر و رفع خستگی، معمّاهایی پیچیده بر پایۀ مغالطه‌هایی حل‌شده در بین همکاران و دانشجویان خود مطرح می‌کنند که نمونه‌هایی از آنها را هم با نام "بازی و ریاضی" از دوران مدرسه در خاطر داریم. استاد محمّدجواد ظریف بذله‌گوی معروف، این بار نه در قامت مدرّس دانشگاه و در حاشیۀ همایش علمی بلکه در کسوت وزیر امور خارجۀ کشور و در صحن علنی مجلس، شوخ‌طبعی جدیدشان را به این شکل و صورت از خودشان در وکردند که:

«برجام فواید زیادی داشته است که آمریکا به مخالفت با آن برخاسته است»!!

ما چندین سده است که ملّت مغمومی هستیم. درست است احتیاج به شادی داریم، ولی ظرفیّت این‌همه شادی را هم به صورت یکجا نمی‌توانیم داشته باشیم. کسی بگوید: «آخه اوزون گولسون*! آمریکا مگه دوست ما نبود که رفتید باهاش قراردادی بستید که نتیجه‌ش قاعدتاً برد_برد بود؟ پس چرا مخالفتش با چیزی دلیل بر مفید بودن اون برای ما باید باشه؟! اگه هم دشمن بود که الآن دارید اینهمه روی خروج رسمیش از برجام تأکید میکنید، کی قرار بود داخلش بشه که حالا بخواد ازش خارج بشه؟ پس چرا اصرار کردید که با اروپای خالی نمیتونید مذاکره کنید و اجازۀ کدخدا هم برا اونا لازمه؟! حالا این کدخدا دوست ما باشه یا دشمن ما، با این دو دو تا چهارتای ساده، مغرورانه رفته از بیرون رفتار اروپا رو رهبری کنه یا شکست خورده و در مقابل ما و متّحدان اروپاییمون منزوی شده؟!». من یکی که بیشتر از این طاقت این اندازه دلخوشی را ندارم. خندۀ بیش از حد هم برای سلامتی خوب نیست.


_________________________________

* اصطلاحی ترکی‌ست که به کسی که از ته دل خندانده باشدت می‌گویند. اگر قابل ترجمه بود فارسی‌اش را می‌آوردم، ولی تقریباً می‌شود معادل: خدا خیرت بده.


امید شمس آذر
۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۳۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر

رفتار پسرهای دانشجو از ترم اول تا آخر دانشگاه (طنز)

کاریکاتوری ست نسبتاً قدیمی. در وصفش گفتم:

اوّلی) تسبیح به دست و ذکر یاهو، یاهو

دوّمی) من خسته و تنهام، کجایی آهو؟!

سوّمی) آخ جون جواب داد! یوهو، یوهو

و نهایتاً چهارمی) چت‌روم و ایمیل و فیس‌بوک و یاهو....

***


برای این چه نظیره ای به ذهن تان می رسد؟ منتظر نظراتتان هستم. (ترجیحاً خانم)


http://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/1386346682155770.jpg


امید شمس آذر
۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
پیرو پست قبل و سؤالاتی که دوستان راجع به تفاوت اصطلاحات بدحجابی و بدپوششی پرسیده بودند، باید بگویم: بدحجابی در کل تعبیر غلطی است و حجاب بد و خوب ندارد که به تبع آن بدحجاب و خوش‌حجاب داشته باشیم، بلکه حجاب یک نوع است و آن هم البتّه که خوب است. آنچه که امروزه متأسّفانه به اصطلاح غلط بدحجابی تعبیر می‌شود، در اصل بدپوششی یا ناقص‌حجابی است. برای توضیح مطلب، پاسخ به سه پرسش ضروری است: 1- ابتدا باید توجّه داشته باشیم که فرق پوشش با حجاب در چیست؟ 2- سپس ببینیم چرا این تعبیر غلط در جامعه رایج شده؟ 3- و نهایتاً اینکه اگر در مقام یک تعبیر ادبی صرف (مانند اصطلاح سربازان گمنام امام زمان(عج)) اشکال نداشته باشد، مصداق آن در جامعۀ ما کدام است؟
1- پوشش یا لباس اعمّ از حجاب است و به رغم تلاش مجتهدینی چون شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی که این دو را در ذهن آحاد مردم و جوانان جامعه مترادف جا می‌زدند، حجاب نوع خاصّی از پوشش است که هدف نهایی پوشاندن قسمت‌هایی از بدن را که شرع دستور به پوشاندن آنها را داده، تأمین کند. از این رو تا آن حدّ شرعی به میزان کافی مورد نظر محقّق نشود، حجاب ناقص است و اطلاق حجاب بر آن صحیح نیست. حدّاقل مصداق حجاب کامل و واقعی زنان در جامعۀ امروز ما، پوشش خانم‌های گویندۀ خبر در رسانۀ ملّی است. حدّ متوسّط آن، همان نوع پوشش است به انضمام چادر که به حجاب برتر معروف است. حدّاکثر آن نیز که از زمان رضاشاه برای همیشه از جامعۀ ما رخت بربست و دیگر بازنگشت، پوشش زنان ایرانی در دورۀ قاجار است که علاوه بر حدّ قبلی شامل نقاب و روبند هم می‌شده است. هر سۀ اینها حجاب کامل محسوب می‌شوند که از کمینه تا بیشینه قابل رتبه‌بندی اند و حجاب کامل آنطور که برخی مخالفان غیرشیعۀ جمهوری اسلامی ایران پنداشته‌اند، منحصر در حجاب حدّاکثری نیست.
2- تقسیم حجاب به دو نوع خوب و بد مانند تقسیم تروریسم!، از امور موردپسند دشمنان اسلام بوده و اگر قائلیم که اصل ترویج بی‌حجابی و فرهنگ نیمه‌برهنگی و مبارزه با شعائر اسلامی، ریشه در دسیسه‌های آنان دارد، کاملاً واقع‌بینانه است که ریشۀ این تقسیم‌‌بندی دروغین را نیز در همانجا جستجو کنیم؛ امّا زمینۀ استقبال و فراگیری‌اش در جامعۀ خودمان به نظر حقیر، میل به ظاهرسازی و استفادۀ ابزاری از شعارهای دینی و به تعبیر مرحوم عسگراولادی "اسلام‌مالی" کارها دارد که در جامعۀ کنونی ما در بین مسئولان و سپس مردم به شدّت رایج است و خود، از سرپوش گذاشتن بر سر اهمال‌‌کاری های صورت گرفته در انجام وظایف فرهنگی ناشی می‌شود. یعنی میل به استفاده از واژگان ارزشی مانند حجاب به جای واژگان خنثی مانند پوشش در عبارات ترکیبی، از نوع میل به استفادۀ بی‌مسمّا از واژۀ "اسلامی" برای عنوان شوراهای شهر و روستا، مجلس نمایندگان، وزارت فرهنگ و ارشاد و بسیاری موارد دیگر است. البتّه از ابتدا قرار نبود بی‌مسمّا باشد، ولی بعداً قرار شد!
3- با توضیحاتی که رفت، آن طرز پوشش ناهنجار که امروز در جامعۀ ایرانی شاهدیم، بی‌تعارف ربطی به حجاب ندارد و اگر تعبیر بی‌حجابی برای آن بیش از حد هشداردهنده و ترسناک باشد، دست‌کم باید به بدپوششی اعتراف نمود. بدحجابان واقعی که گروه‌هایی مرموز و مستتر در بین محجّبه‌ها و بی‌حجاب ها هستند، عبارت از همان خانم‌های زرنگی هستند که با سر کردن انواع چادرهای مدل‌جدیدی که به تعبیر رندی: از پشت چادرند و از جلو مانتو!، با موهای بیرون‌مانده و کلیپس‌های برآمده و صورت آرایش‌کرده و ... [و ....] برجسته و غالباً با مانتوی کوتاه و شلوار تنگ و آستین بالا‌زده و ناخن‌های لاک‌زده و کفش پاشنه‌بلند، بدون جوراب و گاهاً با آدامس و عینک دودی و در حال مکالمه با صدای بلند و با غمزه و عشوه هر روز از جلوی چشم ما در اجتماع می‌گذرند یا در برنامه‌های ارزشی(!) سیما مجری‌گری می‌کنند و افتخار هم می‌کنند که چادری هستند!! پیامبر(ص) زنان بدکارۀ آخرالزّمان را نفرین نکرده، ولی این گروه را نفرین کرده و ما را هم موظّف کرده است نفرینشان کنیم که ملعونند و نمازشان نیز قبول نیست. نفرین باد بر تمامی آنان.

امید شمس آذر
۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
گفتند علم بهتر است یا ثروت؟ ولی هیچ‌کس تأکید نکرد که علم علم است و ثروت ثروت. بعدش علم را برای ارزیابی ریختند در قالب ملاک‌های مربوط به ثروت تا نتیجه این باشد که آن رشتۀ علمی برتر است که ثروت بیشتری تولید کند. حاصل شد این وضعیّت اسفبار مدرک‌گرایی و کمّیت‌زدگی در محاسبات مربوط به پیشرفت علمی. وقتی مادّیت مادّیت است و معنویّت معنویّت، چرا باید خود را به ندانستن بزنیم و بیهوده سعی کنیم معنویّت را با معیارهای مادّی بسنجیم؟ وقتی جسم جسم است و روح روح، وظیفۀ رشته‌ای به نام "روان‌شناسی" این وسط دقیقاً چیست؟ وقتی انسان موجودی دوساحتی است که هم جسمانی و هم روحانی است و از این میان ساحت جسمانی در مرد و ساحت روحانی در زن قوی‌تر است، چرا باید به تبع ملاک‌های تک‌بعدی نگری حاکم بر دنیای امروز (و نه امروزر دنیا) بیهوده سعی کنیم در مورد تفاوت‌های آفرینشی مرد و زن خود را به ندیدن بزنیم و ارزش زن را در هرچه بیشتر متشبّه‌تر شدنش به مردان جستجو کنیم، آن هم به اسم نگاه انسانی، آن هم نه فقط در جوامع غربی بلکه بعضاً در جامعۀ اسلامی؟!!
از چند سال پیش در پایگاه‌های روان‌شناسی غربی برای پدران و مادران توصیه کرده‌اند: اگر فرزندانتان دوست ندارند شیر بخورند، شیر را با افزودنی‌هایی از قبیل توت‌فرنگی و آب‌پرتقال و... مخلوط کنید تا بچّه‌ها خوششان بیاید و جامعۀ ما نیز طبق روال همیشگی خود در تاریخ معاصرش، چشم و گوش بسته به استقبالش شتافته و به تبع شیرموز و شیرکاکائو و شیرعسل، شیرپرتقال و شیرتوت‌فرنگی و... را هم روانۀ بازار کردند؛ ولی هیچ‌کس نگفت: شیرموز و شیرتوت‌فرنگی شیرموز و شیرتوت‌فرنگی است و شیر شیر است. با همان دمای بالا و سرشیر روی آن بدون هیچ‌گونه افزودنی خارجی حتّی یه حبّه قند! و این تأکید معصومین (علیهم‌السّلام) هم نیست که به مذاق مردم مسلمان و شیعۀ جامعۀ ما خوش نیاید(!؟)، بلکه تأکید پزشکان غربی است که شیر تنها در این‌صورت است که می‌تواند برای سلامت مفید باشد. نوشیدنی‌های التقاطی یاد شده، فقط محض تنوّع خوبند و نمی‌توانند جای شیر را بگیرند. باید برای بچّه‌ها علاقه به نوشیدن شیر را همین‌طور که هست جا بیندازیم، وگرنه در پرورش آنها شکست خواهیم خورد. مثل اینکه در توجیه چرایی نماز گفته شود: حرکات نماز نوعی ورزش است که برای بدن خوب است! همین‌طور باید بتوانیم برایشان جا بیندازیم که: حجاب زیبایی نیست، پوشاندن زیبایی است. دختر بی‌حجاب آرایش‌کرده صدالبتّه از دختر باحجاب ساده زیباتر است، ولی به این دلیل و این دلیل و این دلیل و این دلیل وظیفۀ هر دختری پوشاندن آن زیبایی‌های خدادادی در برابر بیگانگان است. برخی معنای زیبایی معنوی را با زیبایی مادّی خلط می‌کنند، در عین حال در آثار هنری، به جای نمادهای نشان‌دهندۀ زیبایی معنوی، از همان مظاهر زیبایی مادّی برای تبلیغ حجاب بهره می‌برند؛ مثلاً زیباترین دختران سفیدپوست و کمان‌ابرو را با آرایش ملایم نامحسوس با لبخندی بر لب و شاخه‌گلی در دست برای پوستر تبلیغ حجاب انتخاب می‌کنند که حجابشان نیز معمولاً پوشش‌های سفیدرنگ یا روشن مدل‌جدید است نه چادرهای سیاه سنّتی!! دختران جوان زیادی نیز با نیّت خیر و حرف‌های قشنگ، به تبلیغ این نوع باحجابی در فضای واقعی و مجازی می‌پردازند! برخی از آنها نیز چند سال بعد از اینکه خدا را شکر می‌کنند که چادری‌اند (در حالی‌که بیشتر "چادربسر" هستند تا چادری و چادری بودن به این آسانی نیست)، نه‌تنها چادر بلکه اصل پوشش را هم زمین می‌گذارند تا آزاد باشند و مشهور!!
وقتی حضرت امام دربارۀ آن دختر جوان 18 - 17 ساله‌ای که کشف حجاب کرده، می‌فرمایند اصلاً مهم نیست، یعنی به چند مسئلۀ مهم باید توجّه داشت: 1- در ایران امروز "بدپوششی" (که به غلط بدحجابی گفته می‌شود)، پدیده‌ای است که چه ناشی از بی‌عرضگی مسئولان امر بدانیمش و چه ناشی از سعۀ صدر(!) آنان، به هرحال نشان‌دهندۀ وجود آزادی و تسامح در این موضوع در جمهوری اسلامی است. این امر به خودی خود در جوامع غربی ارزش شمرده می‌شود، ولی با این حرکت‌ها می‌خواهند القا کنند که گویا این شُل گرفته شدن حجاب از سوی عدّه‌ای از زنان جامعۀ ایرانی، نه نشان‌دهندۀ آزادی بلکه نشان‌دهندۀ اجبار و خفقان است!  2- از ابتدای انقلاب 40 سال می‌گذرد، دختران نیز در شرع اسلام حدّاکثر از 9 سالگی ملزم به رعایت حجاب هستند. کسانی که به خیال خود موج "نه به حجاب اجباری" را در سطح جامعه راه انداخته‌اند، حتّی با این پیش‌فرض غلط که حجاب در ایران بعد از انقلاب اسلامی رایج شده است (در حالی‌که حقیقت عکس این است و اگر حجاب نبود انقلاب هم نبود)، باز از حلّ این معادلۀ دومجهولۀ بسیار سخت ناتوانند که اگر دختری حدّاقل 1 سال آزادانه گشته و بعد از انقلاب به اجبار محجّبه شده، اکنون باید حدّاقل 50 سال داشته باشد و زیر این سن همگی فرزندان انقلاب هستند که به اختیار خود حجاب را انتخاب کرده‌اند؛ پس چرا این دخترانی که سوژۀ این برنامه‌ها شده‌اند، همگی زیر 30 سال و زیر 20 سال هستند و این‌همه سال از ابتدای "جشن" تکلیفشان تا امروز در برابرش مقاومتی نکرده اند؟! پس این وضعیّت نه از آزادی و نه از خفقان، که از نادانی است. 3- مقصّر اصلی با توضیحات قبلی، آن کسانی هستند که در جا انداختن "صحیح" فلسفۀ حجاب در بین دختران جامعۀ ما قصور و تقصیر ورزیده‌اند و باید اگر ملامتی هست، برای آنان و اگر برخوردی هست، با آنان باشد و اگر اعترافاتی قرار است از سیمای ملّی پخش شود، اعترافات آنان باشد! این دختران جوان، فریب‌خورده هستند و نه بیش؛ عامل اصلی دشمن، امثال آن فاحشۀ سیاسی هستند که در بحبوحۀ حسّاس‌ترین مسائل جاری کشور، همایش برگزار می‌کنند و از لباس وکالت ملّت (که لاجرم جز چادر سنّتی سیاه نباید باشد و گرنه نمی‌گیرد!) در مذمّت چادر به نمایندگی از حجاب، ایراد سخن کرده و درد گردن خود را به گردن آن می‌اندازند!! اگر اینها خود را اجبار به حجاب آن هم از آن نوع خاصّ غیراجباری‌اش کرده‌اند، بله! حق دارند و باید در یک جایی خواسته‌های مشروعشان ارضا شود تا طغیان نکنند. ولی عموم مردم گناهی ندارند، جز اینکه ناآگاهند. شاید این ناآگاهی در نوع خود و در شرایطی گناه بزرگی هم باشد، ولی هرچه هست، همین است و نه بیشتر!

امید شمس آذر
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲ نظر

حضرت امیر علیه السلام درباره تبلیغ بی‌اثر می‌فرمایند:

 آن که مردم را به خدا خواند و خود به کار نپردازد، چون تیرافکنى است که از کمان بى زه تیر اندازد.

کسی که مردم را به کاری تشویق و دعوت می‌کند اما خودش عمل نمی‌کند، مثل فرد تیراندازی که تیر در چلّه کمان بدون زه انداخته و تلاش بیهوده می‌کند. چنین تیری اصلا مقدمه و رکن اصلی رسیدن به هدف را ندارد. تیر حیران و سرگردان جلوی پای تیرافکن می‌افتد و هیچ اثری هم ندارد.

 مثل پدری که دائم پسرش را به نماز خواندن تشویق می‌کند اما خودش با شنیدن صدای اذان سر در گوشی و بی‌اعتناست. پدر باید با شنیدن صدای اذان ناگهان همه‌ی کارهایش را رها کند و مشتاقانه آماده‌ی نماز اول وقت شود تا پسرش هم دلباخته‌ی نماز شود.

(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۰۵ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
تقیّه که اختصاص به مذهب شیعه هم ندارد، نزد شیعه به مفهوم کلّی پنهان داشتن عقیدۀ درونی برای نجات از ضرر جانی و مشابه آن است. این اصل، قرن‌ها در نزد علمای شیعه به عنوان اصلی عقلایی و پذیرفته شده مورد تأکید قرار می‌گرفت. در دوران معاصر بر سر ضرورت ادامۀ التزام به آن یا سپری شدن دورۀ ضرورتش، بین علما اختلاف افتاد و نهایتاً آنانی که قائل بودند تقیّه‌ورزی دیگر فاقد موضوعیّت و حرام است، به رهبری امام خمینی(ره) پیروز این میدان اعتقادی شدند. مخالفان سابق نیز عمدتاً یا قانع شده و یا احتمالاً به شیوۀ سابق این بار در مقابل علمای طرف مقابل راه و رسم تقیّه پیش گرفتند! عدّۀ قلیلی نیز بودند که بعد از پیروزی نهضت امام راحل، علناً ساز مخالفت برداشتند که اینک جزء افراد معلوم‌الحال به شمار می‌آیند که معمولاً خلع لباس نیز شده‌اند. امّا چرا امام راحل تقیّه را منقضی دانست؟
اگر نگاهی به تاریخ تمدّن اسلامی بیندازیم، در قرن هفتم هجری و اندکی قبل از آن بود که دو حملۀ خانمان‌سوز و ویرانگر یکی از غرب و دیگری از شرق، جهان اسلام را درنوردید: جنگهای صلیبی که غرب جهان اسلام را مشغول به خود ساخت و حملات مغول که ایران و مناطق شرقی جهان اسلام را در هم کوبید. این همزمانی در نظر بسیاری از اساتید تاریخ که تفکرّات توطئه‌ای هم ندارند، حکایت از یک شبه توطئۀ احتمالی و نوعی تبانی و زد و بند  میان این دو دشمن عمدۀ جهان اسلام بر ضدّ دشمن مشترک خویش می‌کند. کشف مراتب این تبانی نیازمند تحقیق بیشتر و ارائۀ اسناد محکمه‌پسند است، ولی احتمال وجود آن به حکم عقل سلیم منتفی نیست. بعد از جنگ‌های صلیبی، نهضت رنسانس اروپا و به دنبال آن تحرّکات دیگری نظیر انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه به وقوع پیوست که همگی بر روی هم نهایتاً منجر به پیدایش پدیدۀ استعمار به شکل شناخته‌شدۀ آن در سطح جهانی گردید که جهان اسلام را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. حملۀ مغول نیز به نوبۀ خود باعث شکل‌گیری پدیدۀ استبداد به شکل شناخته‌شدۀ آن در قرون اخیر به طور خاص در ایران شد. به طوری‌که پیش از مغولان، در سطح جهان اسلام یکی حجّاج بن یوسف از عرب و دیگری مردآویج بن زیار از عجم را داشتیم که در خونریزی معروف بودند. پس از مغولان، خونریزی، اعدام بدون محاکمه، مثله و شکنجه، کشتار جمعی، برادرکشی و پسرکشی و مواردی از این دست، تبدیل به امری کاملاً عادّی گردید و دیگر حالت تابو بودن خود را از دست داد. این دو پدیدۀ خارجی و داخلی استعمار و استبداد پا به پای هم در ایران قرون اخیر پیش آمدند تا در دورۀ قاجار به هم پیوند خوردند. روشنفکران آن دوران، عدّه‌ای بر روی مبارزه با استعمار بیشتر تأکید می‌کردند و عدّه‌ای -که عمدتاً تحصیل‌کردگان فرنگ بودند- بر روی مبارزه با استبداد؛ امّا ناگفته پیدا بود که طبق قاعدۀ اسلامی "نفی سبیل" مبارزه با استعمار خارجی اولویّت بیشتری نسبت به مبارزه با استبداد داخلی برای مردم ایران داشت. استعمار خارجی نهایتاً موفّق شد در مرحلۀ جدیدتر از اعمال نفوذ خود، حکومت دست‌نشاندۀ خود را در قالب استبداد پهلوی در ایران روی کار آورد. اینجا بود که ظاهر مورد مبارزه، شاه ظالم و مستبدّ بود، ولی باطن -علاوه بر آن- عامل اجنبی در داخل. پس مدارا با ظالم داخلی جهت مبارزه با دشمن خارجی، دیگر معنایی نداشت، بلکه عین یاری به اجانب و کافران بود. از این رو در ذکر خیانات پهلوی هم بیشتر از ظلم و استبداد، باید به وابستگی و دلبستگی آنان به بیگانگان تأکید شود؛ چرا که انقلاب اسلامی ایران، صرفاً انقلابی علیه ظلم نبود، بلکه در کنار آن، انقلابی علیه نفوذ بیگانگان بود.
یکی از آن علمای پیش‌گفته در نامه‌ای به امام خمینی(ره) در آن روزها سه کلمه نوشت: تند می‌روید، تند می‌روید، تند می‌روید! ایشان هم در پاسخش نامه‌ای فرستاد و سه کلمه نوشت: کند می‌روید، کند می‌روید، کند می‌روید!

امید شمس آذر
۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۲۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر
برگ برنده‌ام در آورد
بی‌همآورد بودنم است
***
 
حکومت در اندیشۀ شیعه
برای تحقّق آرمان‌هاست
***
 
ناخودآگاه مهمّ است،
امّا تأکید بیش از اندازه بر روی آن
با اصل اختیار انسانی مغایر است.
***
 
نگویید:
از ما بهتران،
بگویید:
از ما بیخبران.
***
 
ای کسانی که سرتان بوی قورمه‌سبزی می‌دهد!
یک بار فیلم شیش و بش را ببینید
تا بدانید دنیا دست کیست.
***
 
فکر کنید و پاسخ دهید:
چرا کسانی که همیشه اصرار دارند به جای فارسی بگویند پارسی
زبان هخامنشیان را به جای پارسی باستان می‌گویند فارسی باستان ؟!
***
 
اگر منظور رییس جمهور از برنامۀ 100 روزه برای حلّ مشکلات کشور صرفاً گزارش دادن بود
پس چرا توافق اوّلیّۀ هسته‌ای دقیقاً در صدمین روز آغاز به کار دولت انجام گرفت ؟!
***
 
- در ترکیه بین دولت و مردم اتّحاد وجود دارد.
: ببینم! اگر حجاب الزامی شود چطور ؟!
***
 
اگر خواهان بازگشت اخلاق به سطح جامعه هستید،
این پیشنهاد را جدّی بگیرید:
برنامه‌های طنز فقط باید به دست شاعران اجرا شود.
***
 
وای! باز هم فراموش کردم "سجدۀ سهو" فراموش شده‌م رو به جا بیارم
چیکار کنم پس ؟!
***
 
مخلص کلام فمینیسم این است که:
چرا خدا زن‌ها را زن آفرید؟ باید مرد می‌آفرید!
***
 
ای کسانی که وبلاگ همدیگر را در بیان دنبال می‌کنید!
هنگام رفتن به آنجا بر روی لینک آدرس کلّ وبلاگ کلیک کنید و نه آخرین مطلب.
***
 
 
امید شمس آذر
۰۲ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر