حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

تشخیص در معنای جان بخشیدن به عناصر بیجان که از قوّه تخیّل برمیاد، از صنایع ادبی شناخته شده؛ ولی واقعیّت این است که اصلاً عنصر بیجانی وجود ندارد که شاعر در کلامش بخواهد به او جان بدهد. همه چیز به نوعی جاندار است و شاعر [کسی است که] این جاندار بودن را میبیند. بحث دیدن و دانستن و کشف کردن است، نه تصوّر و ابداع و اختراع. اگر از پروین اعتصامی بپرسید که از کجا بدان حد خیال پروری کرده ای که گفته ای:

نخودی گفت لوبیایی را...

و یا

سیر یک روز طعنه زد به پیاز...؟،

خواهد گفت: خیال پروری و تصوّری در کار نبوده است. اینها واقعاً جاندارند و واقعاً باهم حرف میزنند.

امید شمس آذر
۰۵ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۱۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر

در سالهای اخیر در عرصه فرهنگ و هنر، شاهد نمونه هایی از خوش خدمتی ها و چرب زبانی های برخی مسئولان و نخبگان شهرمان به دولت ترکیه بوده ایم که به مثابه "چراغ سبز" های ما به آن دولت است. این چراغ سبزها -که ذکر مصادیقشان فرصت جداگانه ای میطلبد- منحصر به شهر ما بوده و خارج از بحث کلّی قومیت گرایی است. به نظر میرسد ریشه آنها را باید در سه مسئله عمده جستجو کرد:

۱. امید به سرمایه گذاری ترکیه ای ها در سلماس) بعد از آنکه جناب حسین آتار نخستین کارخانه تولید درهای ضدّسرقت را در سلماس راه اندازی کرد و به موازات آن و به خاطر روحیه چشم و هم چشمی همشهریانمان، کارخانه های مشابه یکی پس از دیگری سر برآوردند، سلماس امروزه به عنوان قطب تولید درهای ضدّسرقت در کشور شناخته میشود؛ امّا ظرفیّت آن را دارد که در زمینه های فراوان دیگری نیز در سطح کشور پرچمدار باشد. آن هم در حالیکه سرمایه داران خود سلماس در سالهای اخیر از شهر خود گریخته و رغبتی به سرمایه گذاری در آن نشان نمیدهند و متقابلاً جذب قطبهای قوی دیگر منطقه شده اند.

۲. رویای دیرینه گشایش بازارچه مرزی) این مسئله، دیگر از حدّ چند سال گذشته و چندین دهه است که ذهن همشهریان ما را به خود مشغول ساخته است؛ تا آنجا که در دوره های متوالی تبدیل به شعار انتخاباتی کاندیداهای نمایندگی مجلس هم شده است! فارغ از اینکه بازارچه مرزی با "منطقه آزاد اقتصادی" (که هر دو را اعلام کرده اند که در سلماس میخواهند پیاده کنند) در تناقض است و اساساً در این عصر بازارچه مرزی جواب نمیدهد و باید بیشتر به فکر "پایانه مرزی" باشیم (چیزی که بی سروصدا و جاروجنجال توسّط مسئولان سلماسی الاصل در خوی اجرا شد!)، مسئله اصلی در این مورد، لزوم جلب رضایت هر دو طرف ایرانی و ترکیه ای برای این کار است. این دیگر در حیطه اختیارات مسئولان محلّی نیست. امّا با اینهمه، بنده معتقدم مسئله بازگشایی بازارچه مرزی سلماس هم درست مانند مسئله لغو تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه ایران، یک سراب واهی بوده و باید بنا را بر این بگذاریم که چنین اتّفاقی هرگز رخ نخواهد داد. اگر محقّق شد، خوب است. اگر هم نه، ما کار خود را میکنیم.

۳. ایفای نقش واسطه گری بین تبریز و ترکیه) سالها پیش که زمزمه استان شدن خوی در حدّ یک لقلقه زبانی بین مسئولان کشور مطرح شد، تبریز گوش به زنگ و هشیار فوراً به وسط میدان آمده و اعلام کرد: پس در آنصورت سلماس را هم باید به آذربایجان شرقی الحاق کنید! این مسئله نیز در انتخابات مجلس قبلی توسّط یکی از کاندیداها به عنوان وعده انتخاباتی مطرح گردید. بی شک تبریز -که طبق استانداردهای اروپایی توسعه یافته ترین شهر ایران عنوان شده است- دارای مردمان و مسئولانی زیرک و اقتصادی اندیش است و استان  آذربایجان شرقی هم با اینکه اکثراً از توسعه نسبی برخوردار است، امّا نسبت به آذربایجان غربی از امتیاز همسایگی با ترکیه محروم است و در این میان، واسطه ای جز سلماس برایش متصوّر نیست تا بتواند از این امتیاز نیز بهره لازم را ببرد.

سه مسئله پیش گفته، ظاهراً دلایل بسنده ای هستند برای اعلام دوستی ما با کشور همسایه مان ترکیه. امّا -بخصوص در این زمانه- هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیرد! سرمایه داران اگر در جایی غیر از وطن خود هزینه میکنند، از طرف مقابل -که قاعدتاً سرمایه مادّی در اختیار ندارد- باج معنوی خواهند ستاند که شامل حال هویّت و آبرو و عزّت اینان نیز میشود. دست هر سرمایه دار غیربومی را برای همکاری میفشاریم، امّا نه به تنهایی بلکه در کنار سرمایه داران بومی. پیشرفت اقتصادی سلماس و ایران آرزوی دیرینه همه ماست، منتها هیچ باجی به هیچ جایی بدهکار نیستیم و به جای خودباختگی هویّتی و معنوی، میتوانیم با فراهم آوردن محیطی دلنشین و با فرهنگ، زمینه بازگشت مغزهای اقتصادی شهرمان را فراهم کرده و از ظرفیّتهای آنان برای آبادانی وطن خود بهره ببریم. ان شاءالله

 

امید شمس آذر
۰۲ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۴۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر