حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

بیلاخ!

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۵۶ ب.ظ
شاخصه‌هایی که اکنون به منظور تعریف هویّت ملّی ایران -به استثنای مواردی چون دین، تاریخ، زبان، خط، تقویم، پرچم و مانند آن- شناخته می‌شود، عمدتاً به یادگار مانده از دوران پهلوی تحت نظارت انگلیس و به محوریّت شهر تهرانند. شاخصه‌های واقعی در این بین نادیده گرفته و به کناری نهاده شده‌اند. اکنون پس از گذشت نزدیک به یک قرن، جای خالی آنها نزد ایرانیان احساس می‌شود و گروه‌های مختلفی به صورت خودجوش در صدد پر کردن این جاهای خالی برای هموطنان خود هستند. یکی از فعّالیت‌هایی که در این زمینه صورت می‌گیرد، ریشه‌یابی ضرب‌المثل‌ها و ترکیبات کتایی زبان فارسی  در برنامه‌های سیما، فضای مجازی و غیره است که فی‌نفسه کار قابل‌تقدیری است، ولی به شرطی که بر پایۀ حقیقت باشد که متأسّفانه در برخی موارد چنین نیست و تخیّل‌پردازی جای حقیقت‌جویی را گرفته است.

داستان‌های چندی از این قبیل در فضای مجازی و "شبه‌واقعی" (مجلّات و نشریّات برگرفته از اینترنت) در حال تعریف و ترویج است که هرچند بعضاً تکذیب هم می‌شود، ولی معلوم نیست چرا هیچ‌وقت ریشۀ این دروغ‌ها و نام کسی که برای اوّلین بار شایعشان کرده و همچنین انگیزۀ او از این کار، اعلام نمی‌گردد؟! شرم‌آورترین داستان ساختگی از این سنخ که شنیدم، داستان مربوط به ریشه‌یابی اصطلاح "بیلاخ" بود. با کسب اجازه از ژول‌ورن، داستان تخیّلی مورد بحث از این قرار است که:

«"بیلاخ " کی، از کجا و چگونه یک حرکت اشارۀ جهانی شد؟ دﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻤﻠۀ مغول‌ها و حکومتشان در ﺍﯾﺮﺍن، بی‌رحم‌ترینﺳﺮﺩﺍﺭ ﺁﻧﺎﻥ "ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ" ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ. او ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ، ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻧﻤﯽﮐﺸﺖ ﻭ  ﯾﮑﯽﯾﮑﯽ انگشتان  ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ  ﻗﻄﻊ ﻣﯽﮐﺮﺩ تا خونریزی بیش از حد، موجب مرگ اسیرش شود. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ دلیر ایرانی ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺑﺎﻣﺸﺎﺩ" ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻮﻣﭙﻪدیوس ﺑﻮﺩ، ﺑﺮ ﺿﺪّ ﺍﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻃﯽّ ﻧﺒﺮﺩﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ، ﺑالاﺧﺮﻩ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ و اسیر "بیلاخو" ﺷﺪ. چهار ﺭﻭﺯ ﺍﺯ دستگیری ﺍﻭ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ چهار ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺘﺶ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮد. او در یک شب مهتابی ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ سردار بی‌رحم مغول ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺠﻬﯿﺰ ﻗﻮﺍﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﯿﻼﺧﻮ ﺧﺎﻥ ﺭﻓﺖ. این‌بار شجاعانه ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭآﻭﺭﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺎﺣﯿۀ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﺸﺴﺖ. او در حرکتی انتقام‌جویانه و خفّت‌بار، جسد بی‌جان بیلاخو را به اسب خود بست و در شهر و در انظار عموم مردم گرداند. ﻣﺮﺩﻡ خوشحال از شجاعت بامشاد، ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ بامشاد که چهار انگشتش را در اسارت بیلاخو از دست داده بود و در حالی‌ که چهار ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ در کف دست ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺖ ﺧﻮﺩ را به هم نشان می‌دادند، به جشن و پایکوبی پرداختند. ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ و این حرکت، "بیلاخو" و سپس "بیلاخ" ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯽﺁﻣﺪ، ﺑﻪ ﺍﻭ  بیلاخ می‌داد. اروپاییانی که در آن زمان به ایران سفر کرده و مشغول تجارت بودد، ﮐﻢﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ را به کشور خود ﻣﻨﺘﻘﻞ کردند و در تغییرات تلفّظی به دلیل نبودن حرف "خ"در زبان انگلیسی، ﺑﯿﻼﺥ ﺑﻪ "بیلایک" ﻭ ﺳﭙﺲ "ﻻﯾﮏ" (like) ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪ و جالب است بدانیم امروزه این حرکت جهانی شده و در تمام کشورهای جهان به وفور در زندگی روزمرّۀ مردم با معنی واحد "آفرین - اوکی" مورد استفاده قرار می‌گیرد و روزانه میلیون‌ها بار در کشورهای مختلف از آن استفاده می‌شود. در برخی سازمان‌ها و تشکیلات مثل هواپیمایی و فرودگاه‌ها و کار با جرثقیل‌ها، از این حرکت با معنی تعریف‌شده استفاده می‌شود. ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺳؤﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، امّا در اروپا و سایر نقاط جهان، "آفرین بر تو" و  یا "اوکی" معنی می‌دهد؟ پاسخ اینجاست که: ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺗﺎ سال‌ها بعد از "بیلاخو خان" و "بامشاد" ﺑﺮ قسمت‌هایی از ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺗﺤﻤّﻞ ﺍﯾﻦﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ بیلاخ می‌داد، دستگیر و ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. مغول‌ها این حرکت را تحقیر و تمسخر نسبت به خود محسوب می‌کردند؛ زیرا خاطرۀ کشته شدنِ حقارت‌بار قوی‌ترین سردار خود را یادآوری می‌کرد. ﺍﺯ اﯾﻦ ﺭﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ که پی به این حسّاسیت برده بودند، در کوچه و بازار ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻣﻐﻮﻝ بیلاخ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ می‌کردند. اینچنین ﺷﺪ که اﯾﻦ ﺭﺳﻢ در ایران آرام‌آرام ﺷﮑﻞ ﺑﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺖ. ترجمه: "تیمور رضایی قیری" از کتاب Persian Historic Story».

پرسش‌های بی‌پاسخی که به دنبال آن مطرح می‌شوند زیادند و برخی از آنها از همان ابتدای انتشار این شایعه در فضای مجازی، توسّط عدّه‌ای از کاربران جویای حقیقت مطرح شده‌اند و نیازی به طرح مجدّد ندارند. در اینجا تنها به موارد ناشی از ناشی‌گری شایعه‌پردازان اشاره می‌کنیم؛ از قبیل اینکه:                             

1-     بامشاد از نام‌های باستانی ایرانی است و نام‌های مشابه آن در دوران قیام‌های "شعوبیّه" به چشم می‌خورد و نه 600 – 500 سال بعد از آن که نام‌های ایرانیان عمدتاً عبدالله و محمّد و حسن و دیگر نام‌های اسلامی مشابه است. گویا ایشان دوران حملۀ مغول را با دوران حملۀ اعراب اشتباه گرفته‌اند.
2-     پومپه یا پومپئوس از سرداران رومی معاصر دوران اشکانیان و پومپه‌دیوس هم از سرکردگان پارتی در عهد ارد اوّل اشکانی بود. برای مردمان ایران دوران اسلامی تا اواسط قاجار، چنین نام‌هایی شناخته‌شده نبودند تا ادّعای نسبت با آنان را داشته باشند. منبع عمدۀ آگاهی تاریخی آنان، عمدتاً داستان‌های شاهنامه بوده است.
3-     فردی به نام بیلاخو خان مغول از اساس وجود خارجی ندارد تا کلمۀ بیلاخ هم از نام او گرفته شده باشد. در میان دایرۀ لغات زبان فارسی، تنها فرهنگ لغت معین بیلاخ را با این مضمون آورده است که: "به طعنه به کسی گویند که دست به کار نسنجیده ای زده و شکست خورده است. معمولاً همراه با بالا بردن انگشت شست نشان داده می‌شود". با توجّه به ترکی بودن ریشۀ اغلب کلمات مختوم به آق/آخ در زبان فارسی و همچنین این نکته که صورت اوّلیّۀ بیلاخ  را بیلَخ ذکر کرده‌اند ، این کلمه می‌تواند از بیلیخ ترکی که واژه‌ای کودکانه است و معنای بدی دارد، برگرفته شده باشد که انگشت شصت نیز نماد آن به شمار می‌رود.
4-     کلمۀ لایک (Like) کلمه‌ای کاملاً انگلیسی از مصدر Love است و در جایگاه فعل به معانی پسندیدن و دوست داشتن به کار می‌رود. استفاده از این لغت به پیش از قرن دوازدهم میلادی بر می‌گردد. نماد انگشت شصت رو به بالا و رو به پایین هم تنها در فضای مجازی است که با مفهوم لایک و دیس‌لایک همنشین شده است و در خود اروپا اوّلی در معنای Ok و دوّمی نیز در معنای بکش یا کارش را تمام کن به کار می‌رود که در امپراتوری روم هم رایج بوده است.

تیمور رضایی قیری که نخستین بار این داستان را ساخته و پرداخته بود، پس از اعتراضات صورت گرفته، با ارسال کامنت‌هایی، مدّعی شد این داستان در یک کتاب قدیمی چاپ دهلی در انباری خانۀ مادربزرگش به چشمش خورده و مترجم توجّهی به راست و دروغ بودن آن نداشته است و بابت آن از کاربران عذرخواهی می‌کند. وی سپس ورژن دیگری از این داستان را به عنوان اصلاح ترجمۀ اوّلی انتشار داده و جملات چندی را نیز به آن افزود که بنده در بالا تلفیق دو متن را با یکدیگر آورده‌ام. ولی معلوم نیست اصلاح ترجمه چگونه می‌تواند باعث افزودن فرازهای دیگر به متن شود؟! هیچ کس را به دروغگویی متّهم نمی‌کنم، ولی عجالتاً این ادّعا را باور ندارم و معتقدم از اساس ترجمه‌ای در کار نبوده است و فرد نامبرده در اصل نویسندۀ ابتدایی این متن است. امّا متأسّفانه قضیه به همین جا ختم نمی‌شود... . همکار ایشان پروفسور دکتر فاروق صفی‌زاده که دارای چندین دکترای همزمان -از جمله تاریخ- است و پیشتر در شرح احوالات گروهی از مورّخان معاصر معرّفی شد، این داستان جعلی بی سر و پا را با آب و تاب تمام در نوشته‌های خود انعکاس داده و روی آن جولان کرده است. اساساً تاریخ رشته‌ای است که یا باید به تنهایی آموخته شود یا در کنار علومی چون جامعه‌شناسی؛ و اگر در نزد علومی غیر از آنچه که زیرمجموعۀ "علم عمران" -به قول ابن خلدون- هستند، فرا گرفته شود، مانند طلا که در مجاورت نقره [به اصطلاح زرگران] خورده می‌شود، تباه شده و از بین خواهد رفت. چنین دکتراهایی فقط به درد تزئین طاقچۀ اتاق می‌حورند و نه چیز دیگر! پرسش مهم اینکه: اساساً هدف اینان از انتشار این شایعات چیست، شکستن رکورد "دروغ سیزده" یا چیز دیگر؟!

این فعّالیت‌هایی که در حال حاضر به اسم تقویت فرهنگ و ادبیّات بومی و ملّی کشور صورت می‌گیرد، واقعیّت تلخی است که وجود دارد و تا ریشۀ آنها را نشناسیم، نمی‌توانیم در جهت ریشه‌کن شدنش کاری کنیم. فقط امید داریم که دوستان سایبری‌مان ان‌شاءالله از این به بعد با دقّت نظر و حسّاسیت بیشتری، موضوعاتی از این قبیل را دنبال کنند.


۹۸/۰۲/۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۳)

جالب بود
پاسخ:
سپاس از شما.
من هم این داستان رو خیلی وقت پیش‌ها باور کرده بودم :/
پاسخ:
OK
۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۳۰ تیمور رضایی قیری

با درود و عرض ادب فراوان

 

من تیمور رضایی هستم  در شیراز زندگی میکنم و به تدریس زبان انگلیسی مشغولم..

هیچ نسبتی با جناب ژول ورن خدابیامرز ندارم و فقط در نوجوانی کتاب سفر به کره ی ماه رو از این نویسنده خوانده‌ام .. از فیلمها یا بعبارت کلی تر از  أثار تخیلی...( نوشته .. مولتی مدیا ) بیزارم .. بنابراین قوه تخیل من  بسیار ضعیف هست و اصلا توانایی مرتبط کردن موضوعات بی ربط بهم از قوه ی تشخیص و ادراک من خارجست. . من اهل قیل و قال و بحث و جدل و تلاش برای به کرسی نشاندن حرف و نظر و عقیده ام نبوده و نیستم ....از مردادماه 1389 که من این متن با عنوان بیلاخ ذر فضای مجازی منتشر کرده ام  هنوز نتوانسته‌ام  زیر أماج حملات مورخین و علاقه‌مندان  به علم تاریخ قد علم کنم.. این متن که حاصل ترجمه ی یک متن ساده بود از یک کتاب بسیار کهنه ... من یکماه پس از اشتراک گذاری این نوشته متوجه شدم عده ای به دلایلی که هنوزم معلومم نیست چرا؟ به دستکاری متن پرداخته و اسامی این متن را تغییر و حتی جملاتی به أن افزوده و برخی دیگر را سانسور کرده اند و ماحصل این اقدام نکوهیده بسیار مضحک شده بود... موضوعی که بعدها اساتید محترم تاریخ صحت و اصالتش را رد کردند... منظورم اینست که من ورژن جدیدی ارائه نکرده ام .. فقط متن دستکاری نشده را در پاسخ عده ای مجددا منتشر کردم و یأدأور  شدم که این متن اصلی هست که مثلا سلطان جلال الدین خوارزمشاهی را به بامشاد تغییر نام داده بودند و این تلاش من که قصد داشتم بگویم مریض احوالانی به دستکاری متن اصلی را تغییر داده اند بنظر و برداشت حضرتعالی ورژن جدید تعبیر شده.. علیرغم علاقه ام به تاریخ واقعی سرزمینم هیچ ادعا و دفاعی از صحت این متن نداشته و از همان ابتدا صحت و سقم این ماجرا را به اعلام نظر متخصصین و پژوهشگران این حوزه واگذارده ام.. بنظر و عقیده ی شخصی م شایعه پراکنی در هر موضوعی قبیح و مذمومست . و بسیار متاسفم که این داستانک  که بنظرم جالب أمده منتشر کردم تا اهل فن اعلام نظر کنند...و کار بجایی کشیده شده که انتشار این مطلب در زمره ی شایعه پراکنی و منهم در زمره ی شایعه پراکن و نگارنده ی مطلبی تخیلی قرار گرفته ام... در پایان شرمسار و نادم از این اقدام هستم .... با عذرخواهی مجدد از پژوهشگران و علاقه مندان علم تاریخ .. تیمور رضایی قیری /اردیبهشت 1400 /شیراز

پاسخ:
درود بر شما

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی