گرما در سرما، سرما در گرما
روانشناسی میگفت: "اگه زوجین از اتاق خواب راضی بیرون بیان، از زندگیشون هم راضی خواهند بود". رضایت جنسی عامل خیلی مهمّی در موفّق بودن یک زندگی زناشوییه و بیشتر طلاقها به نوعی با این مسئله مرتبط بوده، ولی آیا اهمّیتش تا حدّیه که کلّ زندگی رو بهش گره بزنیم؟ اوّلش با قاطعیّت میگم: خیر! و حالا توضیحات بعدی...
چند وقتیه رسم شده دخترا و پسرا -که شاید بهتر باشه بگیم مردا و زنهای مجرّد- تو جلسات خواستگاری از همدیگه میپرسن: "[از نظر جنسی] سردمزاج هستی یا گرممزاج؟" که این البتّه ربطی به مزاجهای چهارگانه (دموی، بلغمی، صفراوی، سوداوی) در طبّ سنّتی نداره؛ ولی این قضیه هم مثل خیلی از موارد واردات فرهنگی که صرف "باکلاس" تلقّی شدنش ما رو به تقلید از اونها کشونده، مصداق کلام ناقصیه که ناقصتر هم فهمیده شده. چون چندتا سؤال مهم اینجا پاسخ داده نشده: 1- گرممزاجی و سردمزاجی زوجین تا چه اندازه در تشکیل یک زندگی موفّق براشون اهمّیت داره؟ 2- کفویّت جنسی در این زمینه آیا به معنی برابری زوجین با همدیگه هست یا نه، اونها "مکمّل" همدیگه هستن؟ 3- اصلاً خود این گرمی و سردی چی هست؟! پاسخ سؤال اوّل رو به عهدۀ خوانندگان میذارم تا بعد از مطالعۀ پاسخهای بعدی، خودشون جواب بدن. تنها در این حد عرض میکنم که: علم روانشناسی امروزی که در فرنگ دست و پا درآورده، مثل خیلی از علوم دیگرشون مبنای تکساحتی داره و خبری از سلامت روح -و نه روان- در اون نیست. برای پاسخ دوّم همین اندازه میدونم که در اسلام -برخلاف سوسیالیسم- عدالت مطرحه و نه مساوات؛ کفویّت زوجین در بعضی موارد به معنی عینیّت، بعضی موارد به معنی شباهت، بعضی موارد به معنی اختلاف اندک "و ضروری" و بعضی موارد هم اصلاً به معنی ضدّیت هست. (نمونههاشو خودتون میتونید پیدا کنید). برای پاسخ سوّم یک خاطره مطرح میکنم...
خانمی که روانشناسی هم خونده بود، در خواستگاری البتّه نافرجامی ازم اون سؤالو پرسید، من هم جواب دادم: "نمیدونم! این اندازه میدونم که مقیّد به اصول اخلاقیام و خواستههامو هرطوری شده بروز نمیدم". فرق بین جامعۀ ما با جوامع غربی در اینه که علاوه بر گرمی یا سردی، یه چیزی هم مطرحه به نام تقیّد و خویشتنداری یا آزادی و لاابالیگری؛ همین امر باعث شده که بسیاری از جوانان سربهزیر ما که ممکنه خیلی خیلی هم از نظر نیروی جنسی قوی باشن، خودشونو سرد تصوّر کنن و برعکس، بسیاری که از این نظر ضعیفن، صرفاً به خاطر علاقه به شهوترانیهای بیقیدوبند، خودشونو گرم بدونن. بعد از اینکه ازدواج میکنن، اصل قضیه برای هردو روشن میشه. پس اوّلاً این مورد، چیزی نیست که تا قبل از ازدواج بشه به این راحتی تشخیصش داد، ثانیاً اگه در زمینۀ رفتارهای زناشویی به دو دستور مختصر و مفید اسلام توجّه کنیم، میبینیم که عدم کفویّت جنسی تقریباً هیچ تأثیری در نارضایتی زوجین از زندگی مشترکشون نداره و اون طلاقهای پیشگفته هم در اصل، به خاطر رعایت نکردن این دو دستور کوتاه بوده و نه نابرابریهای آنچنانی. اسلام فرموده:
1- ای زنان! هروقت شوهرتون ازتون تقاضای همآغوشی کرد، تمکین کنید.
2- ای مردان! هروقت خواستید این کارو انجام بدید، مثل پرندهها یهویی نرید سر اصل مطلب! بلکه پیشنوازی و معاشقه رو تا اونجا که میتونید طول بدید.
امیدوارم همگیمون در همۀ مسائل زندگی از جمله قبل از رفتن به آغوش همسر، به آغوش اسلام برگردیم.
بعد از اینکه به آغوش اسلام برگشتند :
دو طرف باید بعد از ازدواج از میزان توان جنسی یکدیگر اطلاع پیدا کنن و با یادگیری مهارتهایی، متناسب با تواناییهایشان یکدیگر را به اوج لذت جنسی برسونن. وقتی دو طرف از میزان و نوع تمایلات جنسی یکدیگر آگاهی پیدا کنن به تدریج با هم به تفاهم جنسی خواهند رسید و مشکلی ایجاد نمیشه. یه جایی میخوندم که مزاج مطلق وجود نداره اینکه یکی واقعا دلسرد باشه و یکی واقعا همیشه دلگرم به تمایلات جنسی.
چرا ممکنه گاهی به خاطر شرایط اجتماعی و نوع تربیت خانوادگی انقدر دور و غریب باشه که موجب ترس او بشه که اتفاقا این هم به مرور زمان در زندگی به حالت طبیعی بر میگرده و متوجه میشیم که اتفاقا تمایلات بسیار زیادی هم داشته که دراو خفته بوده و سرکوب شد بوده که حتما ب باید نزد مشاور یا روانپزشک بره و تحت نظر ایشون مداوا بشه....