حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

خاطره ای از بانو پناهی

يكشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۲ ب.ظ

خانم فریال پناهی، معلّم بازنشسته، شاعر و نویسندۀ سلماسی است که هر هفته حضورش در جلسات انجمن ادبی -با آن موهای کاملاً سفید که از زیر روسری بیرون زده- برای ما پیام آور آموختن نکات تازۀ حکمت آمیز و درسهای اخلاقی در زندگی است. اشتیاقی را که برای شنیدن سخنان او وجود دارد، تنها بچّه های کوچکی که منتظر شنیدن قصّه های مادربزرگ هستند، می توانند بفهمند. ایشان یک روز تعریف می کرد:

یک بار که برای انجام مناسک حج به مکّه رفته بودیم، روزی از روزها که فرصت فراغتی این میان دست داده بود، در حالی که همۀ همراهان یا مشغول زیارت یا مشغول خرید در بازار بودند، من به کتابفروشی رفته بودم و با مقداری عربی که بلد بودم، کتابهای آنجا را مرور می کردم. برایم مهم بود که بدانم آنها بچّه های خود را با چه چیزی تربیت می کنند. بین کتابهای دورۀ ابتدایی آنها، جایی دیدم که داستان معروف پینوکیو را برای بچّه های خود نوشته اند با اسم "ماجد". آنجا به فکر فرو رفتم که حتّی عرب ها هم معتقدند که برای جا انداختن یک فرهنگ در سطح جامعه -آنهم از سطح بچّه ها- باید اوّل زمینۀ آن را فراهم کرده و بومی سازی اش بکنیم. ولی ما مظاهر فرهنگی غربی را بدون منطبق سازی با فرهنگ خودی (مانند آلوچه ای که نشسته و پوست نکنده و با هسته در گلوی یک نوزاد فرو بکنیم) به خورد ملّت خودمان می دهیم. از رادیو و تلویزیون گرفته تا تلفن همراه و اینترنت و شبکه های اجتماعی، بدون هیچگونه بسترسازی لازم و به صورت مهمانان ناخوانده ای که به تدریج بر سر ما آوار شدند، در جامعۀ ما ظهور کردند. هیچکدام از متولّیان فرهنگ این سامان هم مانند کوکب خانم مادر عبّاس پاکیزه و باسلیقه نبودند که از عهدۀ اینان برآیند. معلوم است که مشکل ساز خواهد شد.


۹۷/۰۴/۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۱)

احسنت به شما و آن معلم گرامی!
من خلاصه وار تو چند مطلب اشاره کردم به همین مسئله. یکی همان که خواندید و گنجشکهای بینوا...
یکی هم چند پست بعد ازآن : کچبی....
آقایون و مسئولین مربوطه یا واقعا حواسشون نیست، یا کلا حسی ندارن به این مسئولیت سنگین و خطیر.... همونطور که فرهنگ ما رو به یغما میبرن، خوب یه چیز هم جایگزینش میکنن. حالا حضرات اگر قدرت مقابله با این پدیده ی ببر و بیار غرب و هرچه که سوای فرهنگ ما باشه رو ندارن، لا اقل با آدابته کردنش میتونن چیز بهتری به خورد بچه ها بدن تا اینکه دار و سارای بی محتوا و بی رگ و ریشه و بی اصل و نصبو زور چپونی کنن تو حلقشون.....


پاسخ:
اتفاقاً در مطلبی به نام سارا به این موضوع اشاره کرده بودم. حدیث داریم هرکس دنبال چیزی باشه، به همه یا قسمتی از اون میرسه. حضرات هم دنبال قدرت سیاسی بودن که بهش رسیدن. نباید ازشون انتظار دغدغۀ فرهنگی داشته باشیم. جوانان دغدغه مند این مرزوبوم، فقط توقع دارن نظراتشون توسط حضراتشون شنیده بشه و نه بیشتر.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی