طرح اوّلیّه چند داستان
پنجشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۰ ب.ظ
اهل رمان خوانی و داستان نویسی نیستم؛ ولی طرح اوّلیّه چند داستان را به سفارش دوستانی که می خواهند به زور به این وادی بکشانندم، در ذهن داشتم که اینجا به ترتیب الفباییِ نام شخصیّت های اصلی به نمایش می گذارم تا نظرات شما را در موردشان بدانم که کدامیک قابلیّت تبدیل به یک داستان تمام عیار را دارد:
۱ - امیر بالاخره کچل شد، چون همیشه نگران از دست دادن موهایش بود!
۲ - جواد ایّام فرجه را در خوابگاه مانده بود، چون می ترسید پدرش متوجّه شود ابروهایش را برداشته است!
۳ - مادر خالد برای شفای پسرش به زیارت مزار اویس قرنی در یمن رفته بود، چون به زیارت مشهد اعتقادی نداشت!
۴ - رضا دچار افت تحصیلی شد، چون در مدرسه به خاطر ریش مسخره اش می کردند!
۵- سالار از ابتدای ورود به دانشگاه دنبال دوست دختر می گشت، چون نمی خواست پدرش فکر کند عاشق شده و نتوانسته است درس بخواند!
۶ - برادران سکینه او را دیوانه معرّفی می کردند، چون می خواستند در خانه بماند!
۷ - پدر و مادر طاهره نتوانستند او را به مدرسه بفرستند، چون حجاب در مدارس ممنوع بود!
۸ - قاتل خشمگین مرد دستفروش را به قتل رساند، چون با قیافه اش حال نکرده بود!
۹ - مهدی توانست با توکّل به خدا سرطان خود را درمان کند، چون با کسی در این موضوع صحبت نکرده بود!
۱۰ - و... .
۹۷/۰۹/۰۸