مقدّس نمایی کلامی
حقیقت است که مبانی حقوقی ما از معارف اسلامی و قرآنی برگرفته شده و از همین رو، اصطلاحات تخصّصی آن جز به زبان عربی نباید باشد؛ امّا شایعه است که هر متنی که پر از اصطلاحات عربی باشد، مقدّس بوده و در نتیجه، مانند متون حقوقی الزام آور است. از این مغالطه، سالها و بلکه قرنهاست که در نگارش انواع متون فارسی استفاده می شود. در دورۀ قاجار، شاهد اوج این سبک نامه نگاری بودیم. در دوره های بعدی هرچند از شدّت و غلظت آن کاسته شده، ولی در عرصۀ نامه نگاری اداری همچنان با آن دست به گریبان هستیم و از قرار معلوم به این زودی هم از دستش خلاصی نخواهیم یافت. نامه هایی که متأسّفانه نگارندگانشان -برخلاف امثال قائم مقام فراهانی- سواد عربی هم نداشته و از اصطلاحات آن زبان نیز در جای صحیح استفاده نمی کنند. حتّی استاد بزرگوار ما خانم دکتر مهوش واحددوست در کتاب "شیوه های خواندن، نگارش و ویرایش" که بر فارسی نویسی صحیح تأکید کرده، نتوانسته است شیوۀ صحیح نامه های اداری کنونی را ارائه دهد.
در مقابل این مرض فراگیر، برخی کاربران در فضای مجازی، اصرار عجیبی بر سره نویسی فارسی پارسی (!) داشته و داغتر از خود فرهنگستان زبان و ادب فارسی، هر روز به اختراع واژگان من درآوردی جدید همّت می گمارند که البتّه بیشتر آنها نیز باز از نظر دستوری و یا به دلایل دیگر، صحیح نیستند. استفاده از اصطلاح "باشنده" به جای ساکن، "هموند" به جای عضو، "خویشکاری" به جای وظیفه، "آبخواست" به جای جزیره یا ترجمۀ ذاتاً غلط اسامی خاص از قبیل ابن سینا به "پورسینا" یا ایالت شناختۀ شدۀ "ماوراءالنّهر" به فرارود [برخلاف بین النّهرین یا مزوپوتامی که می توانیم "میانرودان" بگوییمش] و... از جمله نمونه های این بیماری واکنشی اند. مسئلۀ مهمّ دیگر، اینکه: هر واژه ای بار معنایی خاصّ خود را دارد و در مقام تفهیم دقیق مطلب به خواننده یا مثلاً در ترجمۀ یک متن ادبی خارجی، سره نویسی به کار نمی آید، امّا تا هنگامی که واژه های بومی برای ادای منظورمان در دسترس باشد، پرا باید به سراغ واژه های غیر بومی برویم؟ در اینجا با تأکید بر لزوم رعایت اعتدال و همچنین اجتماعی بودن ریشۀ این درد به ظاهر فرهنگی، نمونه هایی از این اصطلاحات عربی متداول در نگارشها و گفتارهای روزمرّه را ارئه می دهم؛ نمونه هایی که اوّلاً ترکیبی و طولانی اند و ثانیاً معادل فارسی شان برابر یا کوتاهتر از خود آنهاست تا خسته کننده نباشد. باشد که تا حدّ امکان به کارشان گیریم:
نگوییم: بگوییم:
ازمنۀ سابق دوران پیشین
اطالۀ کلام پرگویی
اطعمه و اشربه خوراک و نوشاک
اعتماد بنفس خودباوری
اکل و نیام خوردوخواب
الآن اکنون
السّاعه هم اینک
الیوم امروز
انتقام طلبی خونخواهیانفجار بزرگ مِهبانگ
ایاب و ذهاب رفت و آمد
اینجانب بنده
بالاجبار ناچار
بالاخره سرانجام
بالعکس برعکس
بأی نحوٍ کانَ هرطور که بود
بلا شک بی شک
بلا فاصله بی درنگ
بلا منازع بی همآورد
تارک الصّلوة بی نماز
تجدید نظر بازنگری
تعجّب برانگیز شگفت آور
تعلّق خاطر دلبستگی
جدیدالورود تازه وارد
جنابعالی شما
حدّ اقل کمینه
حدّ اکثر بیشینه
حسن شهرت خوشنامی
خبث طینت بدسرشتی
رقیق القلب نازکدل
سؤال و جواب پرسش و پاسخ
سحرآمیز جادویی
سریع السّیر تندرو
سلسله جبال رشته کوه
سوءتفاهم کژفهمی
سوق الجیشی راهبردی
شروع و ختام آغاز و انجام
صعب العبور سخت گذر
ضدّ حمله پاتک
طلب مغفرت آمرزش خواهی
طویل القامة قدبلند
عاقبت بخیر خوش فرجام
عدالت طلبی دادخواهی
عدم وجود نبود
عظیم الجثّه غول پیکر
عکس العمل واکنش
علی الخصوص به ویژه
علی السّویّه یکسان
علی أیُّ حالٍ به هرحال
عنقریب به زودی
عوامل طاحونه پرّه های آسیا
غیر قابل قبول نپذیرفتنی
غیر مجاز ناروا
غیر منتظره ناگهانی
فوق الذّکر پیش گفته
فی الحال حالا
فی المجلس در جا
قابل رؤیت دیدنی
قابل شرب نوشیدنی
قابل قسمت بخش پذیر
قدم به قدم گام به گام
قسیّ القلب سخت دل
قضاوت عجولانه زودداوری
قطّاع الطّریق راهزنان
قمر مصنوعی ماهواره
قیل و قال هیاهو
کأن لم یکن نادیده
کثیر الانتشار پر شماره
کریه المنظر زشت رو
کلمۀ عبور گذرواژه
کما فی السّابق چنانکه بود
کماکان همچنان
لااقل دست کم
لغایت تا
لوازم التّحریر نوشت افزار
ماجرا داستان
ماحصل دستآورد
متّفق القول همصدا
متوسّط القامة میانه بالا
مجدّداً دوباره
مسقط الرّأس زادگاه
مع ذلک با اینهمه
من باب از در
من جمله از جمله
منحصر بفرد یگانه
من حیث المجموع روی هم رفته
منوّر الفکر روشنفکر
نامتجانس ناهمگون
نامطلوب ناپسند
ورقۀ امتحان برگۀ آزمون
ولدالزّنا حرامزاده
هتک حرمت پرده دری
هکذا همچنین
یحتمل شاید
یدی دستی
. .
. .
. .