قطعه) یک پنجره سکوت
دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۲۳ ب.ظ
قلم به نوک قدم رقص لزگی اش خوش بود
دو قطره ریخت به کاغذ به بوی پیرهنت
فشاند در دهن عقل جوهر لیمو
دو نقطه روی هم و نقل قولی از دهنت
دهان چشم پر از آب شد همین که شنید
شمیمِ نرمیِ صبحِ بهارِ باغِ تنت
خود از تبار کدامین قبیلۀ شرقی
که متن سرخ شقایق پر است از سخنت؟
منی که همدم یک پنجره سکوت شدم
به جُرم هُرم اهورایی نفس زدنت
مگر که صبر کنم تا قیام حضرت دل
سه نقطه پشت هم و باز بوی پیرهنت...
دو قطره ریخت به کاغذ به بوی پیرهنت
فشاند در دهن عقل جوهر لیمو
دو نقطه روی هم و نقل قولی از دهنت
دهان چشم پر از آب شد همین که شنید
شمیمِ نرمیِ صبحِ بهارِ باغِ تنت
خود از تبار کدامین قبیلۀ شرقی
که متن سرخ شقایق پر است از سخنت؟
منی که همدم یک پنجره سکوت شدم
به جُرم هُرم اهورایی نفس زدنت
مگر که صبر کنم تا قیام حضرت دل
سه نقطه پشت هم و باز بوی پیرهنت...
۰۱/۱۲/۲۹