کلّهشقّی نسل جدید
چهارشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۸ ب.ظ
دوران خدمت که بودیم، روزی سرهنگ گردانمان سر صبحگاه گردانی برای سربازها نهیب میزد که: "سربازان قدیم مثل شما آسایشگاه نداشتند، بلکه روی کاه میخوابیدند. چالهای را از کاه پر میکردند، زیلوهایشان را روی آن میانداختند و میخوابیدند. غذایشان هم چه بود؟ فقط آش. آنقدر آش میخوردند که بلغورها در شکمشان باد میکرد، شکمشان هم به خاطر آن جلو میآمد". دیگر، آموزشهای سخت نظامی و بداخلاقی فرماندهان و مرخّصی نرفتنها و سختیهای دیگر هم که نیازی به توضیح ندارد. آن وضعیّت با امروز که خدمت -به استثنای خدمت نیروی زمینی ارتش و هنگ مرزی- سختی چندانی ندارد، قابل مقایسه نیست. این از خدمت سربازی؛ وضعیّت مدرسهها هم چنین است. مدارس دو نوبتۀ هزارنفرۀ قدیم با دانشآموزان سرتراشیدۀ خبردار ترسان و لرزان و معلّمان و ناظمان چوب به دست کجا و مدارس امروز؟ با این وجود، نسل قدیم تمام این سختگیریها را طبیعی میدانسته و تحمّل میکردند، ولی نسل جدید در برابر اندکی "تظاهر به سختگیری" از سوی بزرگترها هم مقاومت کرده و موضع طلبکارانه میگیرند. علّت کجاست؟ آیا قدیم به علّت کمبود امکانات نیاز بیشتری به سختگیری بود و امروزه نیاز به آن برطرف شده است؟ یا اینکه قدیم سواد و آگاهی عموم اولیا و مربّیان پایین بود و شعور لازم برای اعتراض در جامعه وجود نداشت؟ یا اینکه نسل جدید در اثر رفاهزدگی و مصرف انواع فستفودها و چیپس و پفک و نوشابههای گازدار، سستبنیان شدهاند؟ یا اینکه قدیم نان پدران حلال بود و بچّهها مؤدّب بودند و امروز نانها آمیخته به حرام و شبهه شده و بچّهها بیادب بار آمدهاند؟ شاید هرکدام از این دلایل به نوعی صحیح باشد، ولی یک دلیل عمدۀ دیگر هم برای این کلّهشقّی نسل جدید وجود دارد و آن تغییر یافتن نظام سیاسی کشور است.
نظام سلطنتی از اساس با منطق بشری سازگار نیست؛ اینکه بعد از ضعیف شدن سلسلۀ روی کار، خانهای محلّی از گوشه و کنار برای به دست گرفتن قدرت سر برآورده و به رقابت با یکدیگر بپردازند. هرکدام بر دیگران پیروز شد، شاه مملکت شود و قدرت را در پسران خود موروثی کند. بعد هم که سلسلۀ جدید رو به ضعف گذاشت، دوباره همان چرخۀ باطل تکرار شود. ممکن است این وسط بعضی از شاهان تصادفاً آدمهای خوبی هم از آب دربیایند، ولی هیچگاه "خوبترین" گزینۀ موجود نمیتوانند باشند، چون نه با دستور خدا روی کار آمدهاند و نه با انتخاب عقلای قوم. این نظام در دراز مدّت -مانند آنچه که در ایران تجربه شده- به فراگیری اندیشۀ تقدیرزدگی و جبرگرایی میانجامد. تسلیم در برابر زورگویی دیگران هم از همین اندیشه سرچشمه میگیرد. نسل جدید بعد از انقلاب اسلامی و تغییر نظام سلطنتی به جمهوری روی کار آمده است. هرچند به طور کامل "ذائقۀ دیکتاتوری" هنوز از دهان عموم ملّت ایران برطرف نشده و فیالمثل فکر میکنند نظارت بر دولت در درجۀ اوّل کار رهبری است و از وظایف نمایندگان مجلس در این مورد مطلقاً خبر ندارند، ولی ریشههای آن به صورت همین کلّهشقّی و مقاومت کودکان و نوجوانان و جوانان در برابر زورگویی یا "احساس قرار گرفتن در برابر زورگویی" در حال شکل گرفتن است و این امر، هرچند در مواردی تحمّلپذیر است، ولی در کل حکایت از یک فرایند مبارک دارد.
نظام سلطنتی از اساس با منطق بشری سازگار نیست؛ اینکه بعد از ضعیف شدن سلسلۀ روی کار، خانهای محلّی از گوشه و کنار برای به دست گرفتن قدرت سر برآورده و به رقابت با یکدیگر بپردازند. هرکدام بر دیگران پیروز شد، شاه مملکت شود و قدرت را در پسران خود موروثی کند. بعد هم که سلسلۀ جدید رو به ضعف گذاشت، دوباره همان چرخۀ باطل تکرار شود. ممکن است این وسط بعضی از شاهان تصادفاً آدمهای خوبی هم از آب دربیایند، ولی هیچگاه "خوبترین" گزینۀ موجود نمیتوانند باشند، چون نه با دستور خدا روی کار آمدهاند و نه با انتخاب عقلای قوم. این نظام در دراز مدّت -مانند آنچه که در ایران تجربه شده- به فراگیری اندیشۀ تقدیرزدگی و جبرگرایی میانجامد. تسلیم در برابر زورگویی دیگران هم از همین اندیشه سرچشمه میگیرد. نسل جدید بعد از انقلاب اسلامی و تغییر نظام سلطنتی به جمهوری روی کار آمده است. هرچند به طور کامل "ذائقۀ دیکتاتوری" هنوز از دهان عموم ملّت ایران برطرف نشده و فیالمثل فکر میکنند نظارت بر دولت در درجۀ اوّل کار رهبری است و از وظایف نمایندگان مجلس در این مورد مطلقاً خبر ندارند، ولی ریشههای آن به صورت همین کلّهشقّی و مقاومت کودکان و نوجوانان و جوانان در برابر زورگویی یا "احساس قرار گرفتن در برابر زورگویی" در حال شکل گرفتن است و این امر، هرچند در مواردی تحمّلپذیر است، ولی در کل حکایت از یک فرایند مبارک دارد.
۹۸/۰۴/۰۵