تماس سیلی طوفان و گوش سنبله ها ست
صدای خشم تفنگ و هبوط چلچله ها ست
عبور رهگذر از اعتراض خشک زمین
نمای صحنۀ برخورد تنگ حوصله ها ست
شنیده و نگران است اینکه می گویند:
میان ما و رسیدن هنوز فاصله ها ست
پلنگ و ماه و دو خطّ موازی ناچار
نگو خدای من! این هم از آن معادله ها ست...
و شصت سال از آن روز سرد می گذرد
[و چشم پیرزنی که تنیده در گله ها ست،
عصا زنان ز سر قبر دور می گردد]
و باد گرم چمیدن میان سنبله ها ست....