غزل) راه کربلا
مختار نیست منتقم شاه کربلا
مانده به وقت رؤیت خونخواه کربلا
بربام زرد، رایت سرخش که می وزد
دارد خبر ز بی کسی شاه کربلا
شمران روزگار، به هر سو به شیوه ای
آتش زده به خیمه و خرگاه کربلا
مجنون نبوده، حرمت مجنون شکسته اند
عشاق غافل از شرف و جاه کربلا
از قاف تا به قاف، نه از نیل تا فرات
صهیون به دعوی آمده بالله کربلا
مهری اگرچه سر زده، یک گل بهار نیست
باید به شش جهت برسد آه کربلا
تا نقش فسق و جور نشد محو از زمین
کی قصّه شد تمام به دلخواه کربلا؟
گویی به راستی دل سنگ آب میکند
تکرار ناشکیبی جانکاه کربلا
اینجا نزاع بر سر قطره است و آنطرف
عمّان کفر کوفته درگاه کربلا(۱)
هان! آنطرف تجارت ناموس میکنند
غیرت کنید لشگر آگاه کربلا
«شیشه» شکسته، «خواجه علی» زخمی و چنین
احوال قدس نیز به همراه کربلا
چشم انتظار ماست، بیایید بشنویم
از عمق جان سپارش کوتاه کربلا :
تا شربت شهادت نوشی، بایست قرص
رنگین که نیست خون تو از ماه کربلا
از راه کربلا گذرد راه قدس اگر،
از راه گنجه میگذرد راه کربلا...
پینوشت: ــــــــــ
(۱) با اقتباس از بیت زیر، سرودۀ عارف علیاف از ایران شمالی(جمهوری آذربایجان):
قطرهدن اؤتری نه غوغادی بو دورانیده کی
داغیدیر کافرین عمانی مسلمان قاپیسین