چهار رباعی) دل ویران
شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۳۳ ب.ظ
با گریه و استغاثه و با زاری
می گویمت: ای که نقل هر بازاری
این تن برسد به تو؟ بگو باز: آری؛
تا جان رمیدۀ مرا بازآری
****
با اینکه بکندی دل من را از پی
پیوسته دوید در پی ات پی در پی
مردم چه برند بر چنین عشقی پی؟
کآنها ز دل عاشقند و من از رگ و پی
****
تا رشتۀ عشق باد محکم کم کم،
-آنسان که به جوش هست ملزم زمزم-
دارم چشمی ز شعر دفتر تر تر
بارم ز گلش سرشک و شبنم نم نم
****
این دل که فُتاده دستت ای مُشکین موی
وآنجا بگرفته همچو کشتی پهلوی
والله که گر دست تو ندهم روزی
«غلتان غلتان همی رود تا لب جوی»*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*گویند: این مصراع که از دهان کودکی هنگام غلتیدن گوی بازیچه اش به جوی آب بیرون آمده، نخستین ایدۀ ابداع قالب رباعی بوده.
۹۵/۰۲/۱۸