مثنوی) مناجات
خداوندا! تو توّاب و غفوری
خدایا1 از پلیدی ها به دوری
منم افتاده در چنگال شهوت
نما بر بندۀ خود عفو و رحمت
بده توفیق برگشت از گناهم
نما راه درستیّ و فلاحم
خداوندا! تو ستّارالعیوبی
خدایا! از همه خوبان تو خوبی
مکن یک لحظه بر خود واگذارم
مبادا طاعتت را وا گذارم
مبادا فرعونم طغیان نماید
به پیش درگهت عصیان نماید
مبادا موسی ام معیوب گردد
به دست فرعونم مغلوب گردد
خداوندا! سمیعیّ و بصیری
خدایا! بندگان را دستگیری
من اینک عهد خود با خود شکستم
به دستم بند پیمان را گسستم
به حقّ آن ولیّ و حجّت خود (ع)
به حقّ دست و چشم و صورت خود (ع)
ببخشا بر من این جرم و جنایت
به چشم عفو کن بر من عنایت
خداوندا! ببین غرق گناهم
بده در قرب عفو خود پناهم
اگر بار گناهم بی کران است
و لیکن رحمت تو بیش از آن است
بخورد آدم همان یک دانه گندم
بشد روی زمین، شد باب مردم
ولی من خوشه، بلکه خرمن آرم
به جز لطف تو امّیدی ندارم
ببخشاینده ام تنها تویی تو
بسوزاننده خرمن ها تویی تو
خدایا! بارالها! کردگارا!
کریما! خالقا! پروردگارا!
سلاما! مؤمنا! حقّا! وکیلا!
علیّا! باعثا! حیّا! دلیلا!
کسی کو وجهه در هر سویی تو
کسی کو لیس هو إلّا هویی تو
به درگاهت کنون رو کرده ام زار
به دستم هست نامه یْ تیره و تار
تو گر طردم کنی، رو بر که آرم؟
به غیر از تو که باشد شهریارم؟
خداوندا! تو پاک و مهربانی
خدایا! چارۀ بیچارگانی
تو اینک از عذابم بی نیازی
شده م سوی تو بهر چاره سازی
ولی من احتیاج سخت دارم
به رحمت از سویت ای کردگارم
بکن چاره مر این محتاج مسکین
أغثنی یا غیاث المستغیثین!
خداوندا! تو رحمان الرّحیمی
خداوندا! حلیمیّ و کریمی
تو منّانی، تو ذوالعرش المجیدی
تو فعّالٌ لما که خود یُریدی
بما تخفِی الضّمائر تو خبیری
محیط کلّ شیئیّ و قدیری
و لا قوّة جز از سویت، و لا حَول
و أنت ذاکرٌ ذوالعرش ذوالطَّول
ز تو خواهم که علّام الغیوبی
که گردانندۀ چشم و قلوبی
به اسم اعظمت، آنکه به هر وقت
دُعیتَ بهْ، أجَبتَ الدّاعَ در وقت
إذَا اسْتُرحِمتَ بهْ، رحمت بباری
إذَا اسْتُفرِجتَ بهْ، فَرَّجتَ فوری
بأرواح الشّهید الغزوة البدر
بما أنزلته فی لیلة القدر
که تَقبِل توبتی وَ اکْفِر معاصی
و بعدهْ کُفَّ بأس النّفس عاصی
و غفّار الذّنوب اغفر ذنوبی
و ستّار العیوب استر عیوبی
و أحفظنی بإذنک من بلایا
بحقّ أحمدٍ وآلهْ(ص)، خدایا....