در احوال اسکندر
اسکندر یا سکندر معروف در داستانهای ایرانی، عبارت از "اش کنتار/ارشک بزرگوار" بزرگ اشکانیان بوده است؛ آنکه معروف شده به اسکندر مقدونی، در اصل "آلکساندر/آلکسو آندروس" نام داشته که گاهاً به تخفیف آلکس هم نایده می شود و معنای نامش انساندوست است و نزد ایرانیان به لقب گجستک یعنی ملعون شناخته شده است. وی بت پرستی بود جهانکوب از مردم یونان. حرامزده به دنیا آمد و مادرش اولمپیا به این دلیل طلاق داده شد. آلکساندر پس از فهمیدن آن به مردم گفت: " خدای خدایان به صورت ماری خوش خط و خال به بستر مادرم خزید و با او همآغوش گردید و من فرزند خدای خدایان جهانم ". وی در 20 سالگی به تخت سلطنت نشست و در 32 سالگی مرد.
دختری که او به همسری گرفت، استاتیرا نام دارد و رکسانا/روشنک که در داستانهای ایرانی دختر دارا گفته شده، دختر اوکسیارش -همسر دیگرش- بود.
ارسطو 28 سال پیش از آلکساندر متولّد شد و در 48 سالگی تربیت او (آلکساندر گجستک) را بر عهده گرفت و 1 سال قبل از او درگذشت. وی (ارسطو) آخرین فروغ مشعل علم و حکمت یونان بود. (384 تا 322 قبل از میلاد).