غزل) انتظار
جمعه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۵۶ ب.ظ
نوای عشق که بی ساز و بی ترانه زدند
فدائیان تو ره تا به بی کرانه زدند
میان پیری گلشن که سرد در خواب است
هزار غنچۀ نشکفته ات جوانه زدند
بیا ببین که هزاران هزار هم در باغ
به یاد روی تو گلبانگ عاشقانه زدند
شنیده ام چو به میدان تیر تقدیرت
به تیر تو دل عشّاق را نشانه زدند
سران قسمت و مستان پا برهنۀ تو
سر خرید و فروش غم تو چانه زدند
در انتظار تو زنگار بست آینه ها
نشان صبر و لیاقت به روی شانه زدند
۹۶/۰۶/۲۴