خاطره ای از استاد شیخ زاده
چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ ب.ظ
استاد رضا شیخ زاده متخلّص به آشنا، از شاعران بنام هم روزگار شهر ما و شاید برترین آنان است. ایشان دبیر بازنشستۀ ادبیّات بوده و آثاری از وی چون "ویرانه های ماهنابی" (مجموعه شعر) به چاپ رسیده و مجموعه های دیگری نیز در دست چاپ است. وی نقل می کرد:
زمانی که دبیر ادبیّات بودم، روزی از یکی از دانش آموزان درس پرسیدم. هیپکدام از سؤالات را پاسخ نداد. نهایتاً گفتم: «پسر! برو درست را بخوان تا برای خودت کاره ای شوی. دوست داری که درس نخوانی و بروی کنّاس بشوی؟». او هم بدون اینکه از رو برود، با حالتی جدّی پاسخ داد: «چرا؟ مگر برای مملکت کنّاس لازم نیست؟». گفتم: «چرا! لازم است. برو کنّاس شو».
[حالا صرف نظر از اینکه آن دانش آموز خود باور معنای کنّاس را می دانسته یا نه] خنّاس نیست، قنّاس هم نیست. بروید ببینید چیست؟!
۹۶/۰۹/۰۸