چرا تاریخ می خوانیم؟
عموم مردم در پاسخ این پرسش که "چرا تاریخ می خوانیم؟" معمولاً عنوان می کنند: برای عبرت و تجربه. گاه نیز آیۀ قرآن کریم «قل سیروا فی الأرض...» را شاهد مثال می آورند؛ امّا گذشته از آنکه آیۀ مزبور بیشتر با حوزۀ گردشگری ارتباط دارد تا تاریخ، سؤال اساسی اینجاست که: آیا واقعاً عبرت و تجربه ای از تاریح توانسته ایم بگیریم؟ اگر چنین است، پس چرا همیشه اشتباهات تاریخی خود را تکرار می کنیم؟ علّت اینجاست که طبیعت انسان لجوج و کنجکاو است و تا چیزی را خود تجربه نکرده و راه اشتباه پیشینیان را برای صدها و هزاران بار هم شده نپیماید، قرار نمی یابد. ضرورت عبرت و تجربه گرفتن از تاریخ سخن درستی است، ولی به دلیل مغایرت طبیعت انسانی با آن، حکمت اصلی مطالعۀ تاریخ نمی تواند باشد. پس حکمت اصلی مطالعۀ تاریخ چیست؟
1. ریشه یابی مشکلات)
عدّه ای عنوان می کنند: همانطور که پزشک برای علاج دردی ابتدا از بیمار می پرسد که چه خورده ای، کجا رفته ای و چه کار کرده ای؟، برای حلّ مشکلات کنونی جامعۀ خود نیاز به شناخت ریشه های آنها داریم و شناخت ریشه های مشکلات نیز با مطالعۀ تاریخ میسّر می شود.
2. پیش بینی آینده)
حضرت علی(ع) می فرمایند: «شناخت گذشتۀ جهان برای پیش بینی آیندۀ آن کافی است». کهانت و پیشگویی در اسلام جایگاهی ندارد، ولی پیش بینی و توانایی انجام آن، امری مطلوب و کار انسانهای زبده و صاحب اندیشه است. در بسیاری از رشته های علمی مانند جغرافیا، اقتصاد، هواشناسی، زیست شناسی و...، پیش بینی ها از روی شواهد تجربی به دست آمده از گذشته و کشف الگوی حاکم بر آنها صورت می گیرد؛ بدین معنی که اگر الگو به این صورت کنونی ادامه پیدا کند، در آینده چه وضعیّتی برقرار خواهد بود. تاریخ نیز از این قاعده مستثنی نیست و نوعی الگویابی برای پیش بینی آیندۀ جامعۀ بشری یه شمار می رود.
3. شناخت انسان)
امّا شاید علّت اصلی چرایی مطالعۀ تاریخ، همانا شناخت انسان و رفتار عمومی او باشد. برای شناخت فرد انسان و رفتارهای خصوصی اش، رشته های پزشکی و روانشناسی وجود دارد. جامعه شناسی نیز نوعاً به شناخت جامعۀ انسانی بدون در نظر گرفتن عمر آن می پردازد. برای تکمیل یافته های روانشناختی و جامعه شناختی در شناخت کلّی انسان در طول زمان دراز حیات او بر این کرۀ خاکی، نیاز داریم که کلّ جامعه را به مثابه تن واحد در نظر گرفته و عوارض صورت یافته بر او را در طول عمر این تن واحد -از کودکی تا پیری اش- مورد مطالعه قرار دهیم. چرا که در غیر اینصورت به تعریف واحدی از ذات انسان دست نخواهیم یافت. این امر نیز با مدد تاریخ حاصل می شود.
از این رو می توان صحیحترین رویکرد در تاریخ نگاری را، همین رویکرد روان شناسانه دانست که در آثار برخی از تاریخ نویسان و روانشناسانی که به تاریخ نویسی روی آورده اند، مشاهده می شود.