حاشیه بر کتاب پرسش و پاسخ های دانشجویی
از میان مجموعه کتابهای "پرسش و پاسخ های دانشجویی" که از طرف ادارۀ مشاوره و پاسخ معاونت مطالعات راهبردی نهاد رهبری در اختیار دانشجویان قرار گرفته و در بسیاری از موارد راهگشای آنان در رفع شبهات در موضوعات مختلف و روشن ساختن ذهنشان به شمار می آید، جلد 25 به موضوع "روابط دختر و پسر" اختصاص داده شده است که به قلم محمّدرضا احمدی (با همکاری جمعی از محقّقان) تألیف شده است. این کتاب نیز به لحاظ رفع برخی شبهات در این زمینه، قابل ارجگذاری بوده، ولی از آنجا که "به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را" و مؤلّفان باید خود را -به فرض محال- جای جوانان مجرّد امروزی بخصوص دانشجویان شان قرار بدهند تا بتوانند مشکلات آنها را عمیقاً درک کرده و راه حل ارئه کنند، در بسیاری از موارد، حاوی مطالب بی پایه و اساس و فاقد موضوعیّت نیز هست که با نگاهی دوباره به محتوای آن، روشن می گردد؛ اهمیّت ذکر این موضوع از این لحاظ است که: بدانیم فقط خانواده ها یا خود جوانان نیستند که دچار تلقّی های غلط در مورد رابطه با جنس مخالف و ازدواج به همراه مقدّمات و الزامات آن می باشند، بلکه مدّعیان این عرصه نیز از ارائۀ راه حلّ عملی ناتوانند و چیزی در چنته ندارند. در ادامه، به ایرادات و تناقضات عمده ای که در مطالب این کتاب وجود دارد با ذکر صفحات مربوطه، اشاره می شود. متن اصلی را می توانید تهیّه کرده و مطالعه نمایید. گفتنی است تمام این حواشی، نظرات نگارنده نیست، ولی به عنوان سؤالات و شبهاتی که از مطالعۀ متن بر می آید و در متن پاسخی بدان داده نشده، مطرح گردیده است :
صفحۀ 21 - 1 : شأن دانشگاه در درجۀ اوّل، آموزش است؛ امّا آن نیاز دانشجو که در محیط دانشگاه تشدید می شود، از نیازش به آموزش بیشتر است!
صفحۀ 21 - 2 : ارتباط با جنس مخالف تأثیر مزاحمتی دارد؛ امّا برای دانشجوی نیازمندی که در محیطی نیز حضور داشته باشد که پیوسته شاهد این نوع ارتباطات باشد، عدم ارتباط تأثیر مزاحمتی می گذارد و ارتباط در حدّ اندک باعث پیشرفت تحصیلی هم می گردد!
صفحۀ 22 : اگر یک رابطه به رسمیّت شناخته شد، حتماً تعهّدات طرفین هم تعریف می شود و احتمال خیانت نیز کاهش می یابد.
صفحۀ 24 : شناخت کافی برای مواجهۀ صحیح با جنس مخالف، از کجا حاصل می شود؟
صفحۀ 26 : کناره گرفتن از دوستانی که به روابط با جنس مخالف دل خوش کرده اند، تقریباً ناممکن است؛ زیرا اوّلاً اکثریّت دوستان را تشکیل می دهند، ثانیاً عدم رابطه با همجنس، منتهی به تمایل رابطه با جنس مخالف یا با خود (....) می گردد و به عکس، عدم رابطه با جنس مخالف نیز حکماً منتهی به داشتن رابطۀ بیشتر و عمیقتر با همجنس (....) خواهد شد!
صفحۀ 30 : "کلوا و اشربوا و لا تسرفوا" را چه می گویید؟
صفحۀ 32 : در روابطی که به قصد ازدواج نبوده، مشکل جدایی هم -خاصّه اگر پای دیگری در میان باشد- وجود ندارد.
صفحۀ 33 : جامعۀ دینی با خود دین فرق دارد؛ به عنوان مثال: ازدواج موقّت موضوعی است که دین آن را می پسندد، ولی جامعۀ دینی نمی پسندد! این رفتار جامعۀ دینی، باعث احساس گناهی می شود که کمتر از احساس گناه ناشی از موضعگیری خود دین نیست.
صفحۀ 38 - 1 : مراکز مشاورۀ ازدواج در دانشگاه و شهرستان، معدّمات معرّفی و مراسم خواستگاری را فراهم می آورند؟ عجب!!!
صفحۀ 38 - 2 : کنترل موقّت غریزه اگر چه سخت است، غیرممکن نیست؛ ولی آثار منفی آن در سطح اجتماع، از وجود انسان به بیرون ظاهر می شود.
صفحۀ 39 : آیا اگر به فرض با یک جوان مسیحی تازه مسلمان هم روبرو بودید، همین توصیه ها را به وی می کردید؟!
صفحۀ 42 - 1 : عموم جوانان خود را کاره ای نمی دانند که از مشکلات ازدواج بهراسند یا نهراسند. مشکل، مال عرف جامعه و پدر و مادر هاست.
صفحۀ 42 - 2 : وقتی صحبت از تأمین نیازهای اوّلیّه است، نامزدی چه فرقی با ازدواج دارد؟ همین هم میسّر نیست!
صفجۀ 43 : ازدواج موقّت، مال مردان و زنان قوی و پراحساسی است که نمی توانند خود را کنترل کنند. جوانان ما دنبال حدّاقل هایند.
صفحۀ 44 : "فرد موردنظر" چه معنایی دارد، وقتی که شناخت مقدّم بر انتخاب باشد؟ اگر گفتگو به قصد ازدواج به این دلیل اشکال ندارد، پس چرا قبل از آن اشکال دارد؟!
صفحۀ 49 : بالاخره اصرار و سماجت باشد یا نباشد؟!
صفحۀ 50 : "کبوتران پیام آور عشق و محبّت" از خانۀ من پابشوند بیایند دانشگاه در یک شهر دیگر و پیام مرا به گوش همکلاسی ام که بغل دست خودم می نشیند، برسانند؟! آنوقت او نخواهد گفت: چرا اینهمه پنهانکاری بدون اطّلاع از رضایت یا عدم رضایت من انجام دادی؟
صفحۀ 52 : بالاخره در یک کلام: ارتباط "دوستی" با جنس مخالف درست یا نه؟!
صفحۀ 53 : دختر قبل از من پیشدستی می کند و گزارش مرا به عنوان "مزاحمت نوامیس" به مراجع ذی صلاح (؟) می دهد و آنها هم مرا نهی از منکر می کنند!!
صفحۀ 57 : پیمان دوستی موقّت با جنس مخالف، به جز "اجازه" چه فرق دیگری با صیغۀ موقّت دارد؟
صفحۀ 62 : مشکل اصلی، همین امکان ناپذیر شدن خواستگاری است!
صفحۀ 72 : آیا همۀ پسرانی که به دختری پیشنهاد دوستی می دهند، شیطانند؟ یا بعضی هم فریب خوردۀ شیطانند؟
صفحۀ 79 - 1 : یعنی درس نخواند؟!
صفحۀ 79 - 2 : تهمت و تخریب و افترا به دیگران؟!! آیا این اوضاع را بدتر نمی کند؟! آیا ممکن نیست وی همان گزینۀ مناسب باشد، منهای نگاه؟!
صفحۀ 80 : دیدن بدی های یک نفر و ندیدن خوبی هایش، از جانب شیطان است یا خداوند ستّارالعیوب؟!
صفحۀ 81 : آیا ازدواج، وسیله ای زودگذر و موقّتی برای گریز از وضعیّت های نامطلوب روحی_روانی است؟! آیا قبل از خروج تمامی آن افکار از ذهن، ازدواج عجولانه راهکار مناسبی است؟!
صفحۀ 83 : پس چاره چیست؟! ازدواج که سخت است، ازدواج موقّت عملاً ممنوع است، دوستی با جنس مخالف هم ایراد دارد، رعایت تقوا هم که سخت تر است!
صفحۀ 84 : الگو گرفتن از جوامع غیرخودی علّت خاصّی ندارد، وقتی الگوهای فرهنگی خودی تعلیقند.
صفحۀ 85 : آیا جوانان نمی دانند که باید ازدواج کنند؟! افراد، خانواده ها و حگومت در این زمینه چه کاری انجام داده اند؟
صفحۀ 86 - 1 : نیاز جنسیّتی و نیاز جنسی، با نیاز عاطفی و نیاز به محبّت فرق دارد؛ آن راهکارها در اصل به ترویج همجنس بازی و یا ازدواج با محارم می انجامد!
صفحۀ 86 - 2 : همۀ انحرافات در اثر سخت بودن همین "خودکنترلی" پیدا می شوند دیگر!!
صفحۀ 95 : بحث های مربوط به سیر و سلوک و تهذیب نفس، خارج از حیطۀ تخصّصی فقه است.
صفحۀ 100 : من به عنوان یک مسلمان قبول نمی کنم: برای جوان نیازمندی که ازدواج -چه دائم چه موقّت- ممکن نیست، فساد و فحشا ناپسند است، تقوای الهی هم سخت است، اسلام -که دین جامع و کامل است- هیچ برنامه ای ندارد!
صفحۀ 114 : آیا همدردی، رفع مشکل است؟!
صفحۀ 117 : برای یافتن خود آن "فرد موردنظر" چه کار باید کرد؟!
صفحۀ 120 - 1 : اگر نظارت خانواده ها شرط گفتگوی صحیح است، امروزه بسیاری از رابطه های دوستی با نظارت خانواده ها صورت می گیرد!
صفحۀ 120 - 2 : مرکز مشاوره ای ندیدیم!
یه اتفاقی که مقدم به تمام این مسائله اینه که /جوان ایرانی اصلا مهارت زندگی کردن و ارتباط برقرار کردن رو نداره (به فرض این که ارتباط برقرر کنه چقدر میتونه روی این ارتباط تسلط داشته باشه ..سنگ بنای هر ارتباطی هیجانات جنسی اما بعدش چی ؟!!)مجرد ها رو بزارید کنار یه نگاه به زندگی های زناشویی و امار طلاق بندازین و در ادامه مجرد هایی که قراره بعد ها متاهل بشن ولی با همین رویه ..
کاش توی دانشگاه جدای تمام واحد هایی که میگذرونم و حتی قبل تر توی دبیرستان این اتفاق میافتاد و درسی با عنوان مهارت ارتباطی / و روانشناسی ارتباط داشته باشیم اونم نه با متد خارجی که که اونا به اندازه کافی باز و خنثی هستن /یه کتاب این روزا میخونم به نام قبله عالم به قلم گراهام فولر /وقتی میخواد ذهن یک ایرانی رو ترسیم کنه به فرش ایرانی اشاره میکنه و این که این طرح های پیچیده و هزار تو در اصل نمادی از ذهنیت یک ایرانیه و به نظرم این خیلی فوق العاده است که یه مستشرق تا این حد بتونه به عمق ذهن یک ایرانی نفوذ کنه ...و این که چرا در تمام این سال هال کسی نبوده تا مبانی دینی در مورد ارتباط و راونشناسی ارتباط رو با توجه به شخصیت و فکر یک ایرانی تشریح کنه ...
و این یعنی اینکه فضای علمی دانشگاهی کشور پرت از این حرفاست که بتونه اقدام قابل قبولی رو انجام بده