غزل) جامی ز می الست
پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۵۰ ق.ظ
آن محتسبی که مست گیرد
اکنون قدحی به دست گیرد
از توبه قدح شکست و اینک
توبه ز قدح شکست گیرد
تا شعلۀ عشق نازنینی
در خرمن هر چه هست گیرد
آن کو سر زلف چون گشاید
عطّارْ مغازه بست گیرد
ور خیزد و سروِِِِِِِِِ قد فرازد
سرو چمنی نشست گیرد
تا بانگ برآورد به زنهار
آواز هزار پست گیرد
لب هم ز عتاب گر ببندد
شیرازۀ دل گسست گیرد
دریا و زمین و آسمان مست
ماهیّ و پرنده جست گیرد
شاد آید و مست "شهسوار" و
« جامی ز می الست گیرد »
۹۶/۱۲/۱۰