حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

مرگ روباه پیر

پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۰۰ ب.ظ
چندی پیش در ادامۀ سلسله جنجال آفرینی های کاذب دولت در راستای سرپوش گذاشتن بر بی عرضگی ها و دروغگویی های خود و عوض کردن اولویّت های ملّت، جملۀ‌ دیگری از رییس جمهور در رسانه ها دست به دست شد که: "علم اسلامی و غیراسلامی ندارد و در علوم تجربی هدفها با یکدیگر فرق می کنند و الّا علوم شبیه هم هست". این جمله نیز مانند جملات قبلی از این دست که مدام به فهرستشان اضافه می شود، از سری جملات مبهم بوده و ظاهر آن اشکالی ندارد، ولی ناقص و قابل سوءاستفاده است. حسن روحانی/فریدون در کنار چهره هایی مانند شهید بهشتی، مرحوم طالقانی، امام خامنه ای و هاشمی رفسنجانی از خطیبان طراز اول سالهای پیروزی انقلاب اسلامی بوده و هرگز این موهوم گویی ها نمی تواند ناشی از بی دقّتی و شتابزدگی ایشان باشد؛ خاصّه اینکه مانند خطیبانی چون حسن رحیم پور با دور تند سخن نمی گوید، بلکه به تأسّی از استادش جناب رفسنجانی با مکث و منّ و منّ و طمأنینه صحبت می کند. دقیقاً به همین دلیل نیز هرگز نمی تواند مدّعی شود: تا ما یک کلمه حرف می زنیم از همه طرف مورد هجمه قرار می گیریم. مغلطۀ این بارش نیز در اینجاست که: اوّلاً اسلامی یا غیر اسلامی بودن علوم تنها بر پایۀ کاربرد آنها تعریف نمی شود، بلکه ما علومی داریم که اساساً بعد از ظهور اسلام و تحت تأثیر اقتضائات جامعۀ اسلامی و بر اساس آموزه های قرآن و سنّت پدید آمده اند و در غرب نمونۀ آن را نمی بینیم؛ مانند: علم تفسیر، علم حدیث، علم رجال، علم درایه، علم کلام و... . مگر اینکه از منظر ایشان -در جایگاه یک روحانی عضو مجلس خبرگان- اینها علم محسوب نشوند! ثانیاً این میان تکلیف عالمان مزدور درباری چه می شود؟ مورد قبلی شاید برای عموم مردم قابل تشخیص نباشد، ولی این مورد بسیار بدیهی و قابل ردیابی است. در طول تاریخ کم نبوده اند عالمانی که بنا به خوشایند حکومتها، حقایق علمی را تحریف و واژگون کرده و مردم را از راه خدا بازداشته و بازیچۀ هوای نفس شیاطین قرار داده اند. مشخّص ترین مثال آن نیز در میان اذهان عمومی، تاریخ نویسان درباری بوده اند که حقایق علم تاریخ را متفاوت از آنچه هست، بازنمایانده اند. به این لیست اضافه کنید: علمای تحریف کنندۀ کتاب مقدّس، جاعلان حدیث، کشیشانی که فتوا می دادند زمین مرکز جهان است، پزشکان قانونی وابسته به دربار پادشاهان که گزارشهای دروغ دربارٖۀ زندانیان مرده یا بیمار منتشر می کردند، فضانوردانی که به خواست کمونیست ها گواهی دادند(!) که خدایی در کار نیست، دانشمندانی که هر از گاهی در راستای منافع تاجران دربارۀ مفید یا مضر بودن خوراک یا عادت رفتاری بخصوصی نظر می دهند، و... . پس اظهارنظرهایی نظیر آنچه گفته شد، تنها یک نظر شخصی در راستای چگونگی اسلامی سازی علوم نیست؛ بلکه چراغ سبزی برای حضور و نفوذ جاسوسان دانشمندنما و ادامۀ فعّالیت آنها در ایران است.
یکی از این جاسوسان که دیروز خبر مرگش در 76 سالگی اعلام شد، استفان هاوکینگ فیزیکدان انگلیسی بود که سالها با به کارگیری عنوان مردم پسند "شاگرد اینشتین"، مردم دنیا و بخصوص جوانان و نوجوانان را سر کار گذاشت و این در حالی بود که نظرات عمدۀ او هیچ شباهتی به نظریّات اینشتین نداشته و فقط از موادّ خام اوّلیۀ آنها جهت بنا کردن ساختمان دروغین خود استفاده کرده است. سالها پیش که او جوان کم سنّ و سالی بیش نبود، نزدیکان اینشتین و از جمله حمیدرضا پهلوی -برادر شاه سابق ایران و رابط و مترجم بین اینشتین و آیت الله بروجردی- نسبت به گرمی بازار او هشدار داده و او را "بچّه روباه چلاق" خطاب کرده بودند. قضیه از این قرار بود که استعمار بریتانیا که با مشاهدۀ قدرت نفوذ علمی و معنوی شخصیّتی چون اینشتین در میان علم اندوزان موحّد جهان اعمّ از یهودیان و مسلمانان و دیگران که در تضاد با منافع این دولت در راستای تهی کردن امّت های موحّد از داشته های درونی خودشان و سوق دادن آنها به سمت و سوی مورد علاقۀ خود قرار داشت، به هراس افتاده بود و خاصّه بعد از اینکه دیدند نمی توانند از این شخصیّت بزرگ استفادۀ ابزاری کرده و فی المثل ریاست جمهوری اسرائیل را به او بپذیرانند، به فکر افتاد تا با مطرح کردن قطبی در مقابل او، حاشیۀ امنی برای خود و اهداف پلیدش ایجاد کند. یعنی شبیه همان هدفی که در زمان ما آمریکا از تأسیس داعش در منطقه دنبال کرده است. اینگونه بود که این بچّه روباه دست پروردۀ کفتار پیر استعمار، ابتدا به مدد شبکه های تبلیغاتی نظراتی ارائه می کرد که ظاهراً مورد خاصّی نداشته و علمی به نظر می آمدند؛ اما بعدها خصوصاً بعد از درگذشت اینشتین، با توضیح و تشریح آنها رسماً دست به انکار وجود باریتعالی و نحقّق معاد و وجود بهشت و دوزخ زده و نقاب از روی مأموریّت محوّله اش انداخت. نظراتی چون: "افزایش بی نظمی یا آن آنتروپی، چیزی است که به زمان جهت می دهد" پس در نتیجه "من که زمانی عقیده داشتم گسترش جهان هستی متوقّف و جهان دوباره جمع می شود، اشتباه می کرده ام"! اینجا ظاهراً از سر تواضع علمی به اشتباه خود اعتراف می کند، امّا در اصل اعلام می دارد که: آن موقع زمان برای ارائۀ این نظر مناسب نبوده است؛ گذشته از آنکه این نوع نتیجه گیری، یک بحث فوق العاده عوامـ[ـفریبـ]ـانه و از نظر هوشمندان مردود است: اگر بنا باشد زمان متوقّف شود، آنوقت چه؟! مگر زمان از ازل بر این عالم -که می گویند 15 میلیارد سال بیشتر قدمت ندارد- مسلّط بوده که تا ابد هم پایدار بماند؟! وی با استدلالهایی اینچنینی، بحث مبدأ و مقصد آفرینش را انکار کرده و نهایتاً نیز بعد از اینکه به حدّ کافی در بین علاقه مندان، شهرت و محبوبیّت کسب کرده، به طور رسمی بی اعتقادی خود را اعلام می کند. اطرافیانش نیز با تأسّی به نظرات او، از علم در جهت مبارزه با اعتقادات -و نه حتّی احکام یا اخلاقیّات- دینی استفادۀ ابزاری کرده و فی المثل اعلام می نمایند: خدا همان انرژی سیّال جهانی است!! البتّه جمله ای منسوب بدو نقل کرده اند که: "اگر انسان نتواند چیزی را اثبات کند، دلیل بر نبود آن نیست"؛ ولی این سخن نیز از سر تعارف و برای پیشگیری از منفور شدنش در بین مذهبی ها بوده است. وگرنه به آسانی می توانست بگوید: "اگر انسان چیزی را انکار کند دلیل بر نبود آن نیست". گذشته از آنکه مواردی مانند: یکسانی خدا با انرژی سیّال جهانی، محدودیّت زندگی به همین دنیای کنونی و یا تسلّط نداشن متافیزیک بر فیزیک هم، انگاره هایی هستند که انسان هیچگاه نخواهد توانست آنها را اثبات کند!!
اینشتین خود همواره تا زمانی که زنده بود، نسبت به کژفهمان و سوءاستفاده کنندگان از نظریّۀ نسبیّتش هشدار می داد و به عنوان مثال در یکی از نامه هایش به آیت الله بروجردی تصریح کرده است که: نظریۀ نسبیت مرا بیشتر آنان که ادّعای تفسیر و تبیین آن را دارند، کاملاً برعکس فهمیده و فهمانده اند؛ مانند فرضیّۀ ارائه شدۀ "برادران دوقلو" که اگر یکی به یک سفر فضایی رفته و پس از مدّت اندکی برگردد، مشاهده خواهد کرد که برادر دیگرش که در این مدّت روی زمین بوده، از او بسیار پیرتر شده است. اینشتین می گوید: قضیه برعکس است و زمان برای آنکه به سفر فضایی رفته با شتاب بیشتری می گذرد، نه برای آنکه ساکن مانده است. سپس در ادامه از حدیث معراج حضرت رسول اکرم(ص) شاهد می آورد که: هنگامی که حضرت(ص) در شب معراج قصد خروج از خانه را داشت، دامن لباسش به ظرف آبی که پشت در بود برخورد و آب آن شروع به ریختن کرد. در پایان ماجرا، وقی به خانه برگشت، مشاهده کرد که آب ظرف همچنان در حال ریختن است... . اینشتین همواره تأکید می کرده است که: به همان دلیلی که فیزیک نسبیّتی بر فیزیک کلاسیک احاطه دارد، متافیزیک هم بر فیزیک احاطه دارد؛ امّا آنانی که در مقام کاسه های داغتر از آش، سنگ نسبیّت را به سینه می زنند، از این راه در داستانی شبیه نوشتن نام مار و کشیدن شکل آن، در پی متقاعد کردن عوام برای انکار متافیزیک اند!... به هرصورت بنده فکر نمی کنم شباهت سازی ها به همین جا ختم شود و همانطور که قدر اینشتین پس از مرگ وی بود که بیشتر شناخته شده و می شود، بی شک برای هاوکینگ هم در راستای اهداف گفته شده، یک پروژۀ بزرگ تعظیم و تکریم تدارک دیده شده که تازه قرار است بعد از این اجرا شود. از جعل داستانها و خاطرات گرفته تا نقل سخنان قلّابی از او در فضای مجازی... . هاوکینگ هم علی الظّاهر از آن دسته انسانهایی بوده که از بس غرق در شناخت جهان خلقت شده بود، به ذهنش خطور نمی کرد که خود این جهان و قواعد و فرمولهای ظاهراً تغییرناپذیر و نظم حاکم بر آن از کجا امده اند؟ به احتمال بسیار، گوشه های دیگری از دروغها و کارهای عوامفریبانۀ دیگرش، بعدها برملا خواهد شد. هوشیار باشیم.

۹۶/۱۲/۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
امید شمس آذر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی