آفرینش آدم در نظر حکمای بابل
در "سفینۀ راغب پاشا" داستان آفرینش آدم در مذهب حکمای بابل بنا بر نقل از شجرۀ الهیه تألیف محمود شهرزوری مسطور است که ملخص آن را ذیلاً از نظر میگذرانیم: (این قصه مبتنی بر "دور" و "کور" است که حکمای هندی نیز بآن معتقدند). دورۀ تکامل فلک چهل و نه هزار سال است که به هفت دوران هفت هزار ساله تقسیم میشود. در هر دوران، یکی از سیارات، مدبر جهان است، بدین نحو که در هزار سال اول هر سیاره خود منفرداً تدبیر عالم را بر عهده دارد و در هر هزاره از شش هزار سال بعدی با یکی از سیارات در تدبیر جهان شرکت می کند. تاکنون بترتیب، ادوار زحل و مشتری و مریخ و خورشید و زهره و عطارد گذشته و اینک در دور قمر هستیم و سیصد و بیست سال دیگر دور فلک کامل میشود و قیامت فرا میرسد و باز فلک، دور خود را از سر میگیرد. در دوران اول، که زحل مدبر عالم بوده، آدم اول در هزارۀ ششم خلق شد. در آغاز هزارۀ اول این دوران سرما و خشکی بر عالم تسلط داشت و هیچ اثری از حیوانات و نباتات بر روی زمین دیده نمیشد. تمام سنگها از شدت سرما در هم خرد شد و شکافهای زمین را پر کرد و زمین صاف و هموار گردید. سپس ابخره، چند طبقه مه تشکیل داد و زمین را ظلمانی کرد. چون یکسال خورشید بر آن طبقات مه، تابید بتدریج بخار، بآب تبدیل یافت و بارندگیهای شدید پیاپی تولید شد. در هزارۀ دوم، زمین بسیار منعقن بود و در هزارۀ سوم مگس و پشه و جانورانی از این قبیل تکوین یافتند. در هزارۀ چهارم، زحل با شراکت خورشید به تدبیر جهان میپرداخت، زمین بسیار گرم بود و هوای آن متعفن تر شد و از عفونت هوا کرمها و حشرات بوجود آمدند و در آخرین دوران درندگان پیدا شدند. در هزارۀ پنجم، زحل با شرکت زهره گلها و حیوانات را ایجاد کرد. در هزارۀ ششم، زحل با همدستی عطارد به آفرینش انسان دست زد. حکمای بابل پنداشته اند که انسان دو نوع تکوین میشود: یکی بوسیلۀ تولد و دیگر بوسیلۀ توالد و تناسل. این دو نوع تکوین مشابه یکدیگرند. انسان اول که ادم ابوالبشر باشد باین ترتیب تولد یافته که قطرات آب لطیف در چاهی کم عمق فرود آمده و با صعود و نزول و بر اثر حرارت اندرون زمین گرمای آفتاب به صورت قطرات دُهنی (روغنی شکل) تبدیل شده و از اختلاط مادۀ روغنی شکل با خاک، آدم وجود یافته است، در این حالت، آدم، بدنی در هم کشیده داشت و دست و پایش بسرش چسبیده بود. آنگاه نسیم زندگی را از بینی تنفس کرد و اندامهایش از هم باز شد و روی دو پا برخاست و به تنفس هوا مشغول گردید. غذای او بقیۀ مادۀ روغنی بود و پس از مدتی کسالت بر او عارض شد و در مادۀ روغنی خوابید. مدتی در این ماده میغلطید و از آن تغذیه میکرد تا اندامهایش کامل شد. خلقت آدم از ماه جوزا شروع شد و در ماه دلو پایان پذیرفت. پس از تکمیل آفرینش، رب النوع ماه عهده دار حفظ و تربیت او بود. خوراک وی فقط از انگور و انجیر تأمین می شد و از سال چهارم زندگی بخوردن میوه های دیگر شروع کرد. حکیم بابلی گفته است که آدم اولین، دارای کتابی بوده بنام "اسرار النیرین" و باز گقته است که در هر یک از ادوار فلکی، یک شخصیت که اولین پدر نوع انسان آن دوره باشد خلق شده و بر فرزندان خود رتبۀ نبوت داشته و کتاب یا کتابهایی آورده است لکن تکوین آنان بوسیلۀ توالد بوده است. باز گفته است که بر اثر حوادث جهان، آثار و کتب آنان از میان رفته و فقط از آدم دوران شمس که "قشو قوینا" نام داشته کتابی به نام اسرارالنیرین باقی مانده است. در هزارۀ دوم یا سوم این دوران، باز شخصی بنام "ذوانا" بوده که او را سیدالبشر نامیده اند و کتابهای متعددی داشته است. وی چهل و دو روز در برابر نیر اعظم عبادت کرد و تمام علوم و معارف را فرا گرفت. در دورۀ ماه که دورۀ فعلی ماست، پدر بشر فعلی بوسیلۀ توالد بوجود آمده است. حکمای بابل معتقد بودند که جفت ادم از همان مادۀ دهنی که اصل آفرینش آدم بوده خلق شده است. ( به نقل از کتاب "اعلام قرآن" دکتر محمد خزائلی، انتشارات امیرکبیر تهران، 1367 )