دریابیم
در یکی از مجلّات جوانان مربوط به سال 77 از قول یکی از خانمهای کارشناس ثبت احوال میخوندم: «به 60 - 50 سال بعد فکر میکنم که بچّه ها مادربزرگ هایی به نامهای ندا، الناز و هاله دارند؛ مادربزرگهایی بدون کرسی، بدون چارقد و شاید حتّی بدون قصّه!». الآن 20 سال از اون موقع گذشته و نداها و النازها و هاله های سرزمین ما که دیگه 40 - 30 سالشون شده، هنوز مادر نشده ن که بخوان 40 - 30 سال بعد از اون مادربزرگ بشن. اگه هم صاحب نوه شدن، شاید اصلاً -زبونم لال- خودشون دیگه در این دنیا نباشن که بخوان مادربزرگ کسی باشن.
جوانها رو که حال سازان کشورن، میگن آینده سازان کشور تا فعلاً سرشونو بندازن پایین و -دور از حضور- کاه و یونجه شونو بخورن، وقتی آینده رسید، همینا میشن پیران! خب، الآن هم که پیرها روی کارن! پس هیچّی به هیچّی! برای اشتغال میگن باید متأهّل باشین، برای تأهّل میگن باید شاغل باشین! کمبود نیروی کار رو هم که به جای به کار گیری جوانان با افزایش سنّ بازنشستگی جبران میکنن! زمانی که بسترها برای تولید نسل فراهم بود، گفتن: فرند کمتر زندگی بهتر، الآن که از اساس پدر و مادری وجود ندارن که بخوان بچّه دار بشن، از ضرورت افزایش جمعیّت میگن که اونم باز همه نمیگن!! خیلی وقته که به خواست سازمان تجارت جهانی (WTO) و با همکاری دوستان داخلی، دچار طلسم عجیبی شدیم که توی یه دور باطل هی میچرخیم و میچرخیم و به جایی نمیرسیم. هنوز هم باور نداریم سر کاریم؟؟
بچّه های ما بچّه های مؤمن، متعهّد، با تقوا، سرزنده، فعّال، پویا، پر نشاط، امیدوار، انقلابی، میهن دوست، مسئولیت پذیر، فداکار، آرمان خواه، اندیشه ورز، خستگی ناپذیر، دارای روحیۀ جوان، دانشمند، مبتکر، خلّاق، شجاع، خطر پذیر، دلسوز، نجیب، مهربان، پر تحمّل، صبور، با استقامت و قانعی اند. اونها از خیر کرسی و چارقد و حتّی قصّه گذشته ن، اونا فقط مادر میخوان، مادر. دریابیمشون؛ چرا که اگه مادر نداشته باشن، بزرگ نمیشن اصلاً به دنیا نمیان!!!