غزل) یا مظهر العجائب
یا قاهر العدوِّ و یا والی الولی
یا مظهر العجائبِ یا مرتضی علی(ع)
دست دعا و چشم امیدم به سوی توست
ای شیرمرد صاحب شمشیر صیقلی
زوج بتول(س) و باب دو سبط پیمبری(ص)
مولی الموحّدین و مسلمان اوّلی
فاروق حقّ و باطل و صدّیق اکبری
یعسوب دین حقّی و سوزنده مشعلی
سردار غزوۀ احد و بدر و خیبری
فرمانده سریّۀ ذات السّلاسلی
غیر از خدا نبینی چیزیّ و زآن جهت
بر مؤمنان چو شهد و به کفّار حنظلی
دست خدای هر دو جهانی تو در جهان
گشته صفات ذات خدا در تو منجلی
اکمال دین به غیر ولای تو هست؟ نه!
اندر مثال نقطۀ بسم اللّهی؟ بلی!
با جوشنی که پشت ندارد کنی نبرد
تا این سخن بگردد بر هر کسی جلی:
کآن صف شکن که پشت به دشمن نداده است
تنها تویی که حیدری و شیر جنگلی....
مهرت بس است جملۀ آفاق را، وگر
باشد به وزن تکّه ای از حَبّ خردلی
گردد خموش آتش دوزخ به مهر تو
آن وقت کلّ همّ و غمٍّ سینجلی
نامم فدای جان تو ای «شهسوار» عشق
جانم فدای نام تو ای مرتضی علی(ع)