آخرین بهار مجرّدی
سی و یکمین سالروز تولّدم نیز گذشته بود. از دست تنهایی کاملاً به جان آمده بودم. به سرم زد نماز مخصوص این امر یعنی یافتن همسر را که از حضرت علی(ع) وارد شده است با دعای مخصوص بخوانم. چند روز گذشت. در جریان ثبت نام برای آزمون استخدامی دستگاههای دولتی بودم که یک دختر خوب بی اختیار بر سر راهم قرار گرفت و مشخّصاتش نیز بی اختیار در دستم. درنگ را جایز نداستم و حرف دلم را با او در میان گذاشتم. خانواده ها نیز در جریان قرار گرفتند و شروع به تحقیق و پرس و جو از یکدیگر کردند. فقط چون مصادف با روزهای ماه مبارک رمضان بود، زمان خواستگاری به بعد از عید سعید فطر موکول شد. بلافاصله پس از عید خواستگاری رفتیم و بلافاصله جواب مثبت گرفتیم و بلافاصله مراسم بله برون برگزار کردیم و نهایتاً ظهر روز پنجشنبه ۳۱ خرداد امسال به عقد هم در آمدیم؛ بدینگونه از ابتدای آشنایی تا ازدواج بیش ازیک ماه طول نکشید، زیرا هر دو طرف به وعدۀ خدا ایمان داشتیم.
اکنون من نیز به یاری خدا به جرگۀ متأهلین پیوسته ام و حالا در فضای بیان دنبال بچّه مسلمانهایی هستم که تبریکشان را پاسخ گفته و برایشان آرزوی خوشبختی بنمایم.