هنر برای هنر؟
از دیدگاه روانشناسان غربی، "هنر" عبارت است از بازتاب عقده های فروخفتۀ ناشی از آرزوهای سرکوب شدۀ انسانی که پس از پالایش و فرآوری، به صورت آثار زیبایی شناسانه نمود و بروز پیدا می کنند. این نظر در تعریف هنر می تواند قابل قبول باشد؛ ولی نقص آن در اینجاست که آنان توضیح نمی دهند که چه عاملی باعث می شود همین عقده ها در یکی به صورت آسیب های اجتماعی بازتاب پیدا کند و در دیگری به صورت آثار زیبای هنری؟ در تکمیل آن، این سخن از امام خمینی(ره) را باید یادآور شد که: «هنر عبارت است از دمیدن روح نعهّد در انسان ها». طبق این تعریف، عامل جدایی بخش دو نوع بازتاب در دو گروه از انسان ها همان "تعهّد" است که خود در عین اینکه عامل فرآوری و استحصال هنر بوده، عامل انتقال یابندۀ آن نیز هست و اینجا دیگر با دو فرآیند -یکی ایجاد هنر و دیگری انتقال پیام آن- روبرو نیستیم؛ بلکه هردو یک فرآیند واحد بوده اند که از همان اصل تعهّد ریشه می گیرند.
روی این حساب، می توان قضاوت کرد که فرضیۀ "هنر برای هنر" که آثار هنری را به کلّی رها از هر قید و بندی دانسته و هدفی برای مقولۀ هنر قائل نبوده و هدف و وسیله را در اینجا یکی می داند، تا چه اندازه بی پایه و اساس است؛ چرا که طبق آنچه گفته شد مشخّص می گردد که عامل تعهّد که نوعی تقیّد و محدودیّت به یک سری اصل ها و ارزش هاست، جوهرۀ اصلی هنر بوده و هست و این با مفهوم رهایی و بی حدّ و مرزی و بی هدفی در تعارض است. از این رو تعبیر "هنر متعهّد" یک ترکیب اضافی است. هنر عین تعهّد است و اگر متعهّد نباشد، هنر نیست.