از ملّت تا امّت
در مورد جریان تغییر قبلۀ مسلمین از مسجدالاقصی به کعبه در صدر اسلام، سخنان فراوانی گفته شده است؛ از جمله اینکه: در اوایل لازم بود اتّحاد اسلام به عنوان یک دین توحیدی با یهودیّت و مسیحیّت مشخّص گردد، یا اینکه کعبه در آن زمان به صورت پایگاه بت پرستی درآمده بود، و... . امّا در این مقال، می خواهم نکتۀ دیگری را از این قضیه استفاده بکنم که کمتر مورد اشاره قرار گرفته است.
برخی از مستشرقین، اصل ظهور دین اسلام و فتوحات بعد از آن را اینگونه تحلیل کرده اند که: "اعراب که آن زمان حکومت مستقلّی برای خود نداشتند، به فکر تشکیل حکومت و گسترش قلمرو افتادند برای این منظور هم نیاز به دین واحدی بود که آنان را باهم متّحد سازد؛ برای همین اسلام به دست حضرت محمّد(ص) در جزیرةالعرب بنا نهاده شد"!! در ردّ این تحلیل سطحی -و البتّه کینه توزانه- مثالهای نقض فروانی ارائه شده است. یکی از مواردی که قابل ارائه است، می تواند همین مسئلۀ تغییر قبله باشد. اگر اسلام از همان ابتدای امر -برخلاف ادیان یهودی و زرتشتی- یک دین ملّی و نژادی بوده و داعیۀ جهانی نداشت، چه نیازی به اعلام اتّحاد با موحّدان غیر عرب و ایجاد اختلاف با اعراب ساکن مکّه و حجاز داشت؟ اسلام این ماجراها را به جان خرید تا هیچ ذهنی جرئت نکند در آن زمان ظهور این دین الهی را یک مسئلۀ داخلی بین اعراب تلقّی کند. (حتّی قضیۀ هجرت مسلمانان صدر اسلام به قلمرو امپزراتوری مسیحی نشین حبشه نیز در این راستا قابل یررسی است). پس چنین تحلیل هایی فاقد مبانی علمی و پیشینۀ تاریخی و از سر غرض ورزی و عدم آشنایی کافی با ماهیّت پیام اسلام است.