معمّای شجریان
فرمان آتش به اختیار رهبری، بعد از آن صادر شد که همّ و غمّ ساختگی پخش شدن یا نشدن اثر موسیقیایی مذهبی و رمضانی معروف به "ربّنا" از صدا و سیما (آن هم برای جماعتی که عموماً روزه هم نمی گیرند و نکته هاست در این!) به بالاترین سطح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسید. این اثر، در کنار سرود میهنی "ایران ای سرای امید"، یکی از دو اثری بود که در اقدامی بالادستانه، از طرف خواننده اش اجازه یافته بود علی رغم قهر همیشگی اش با صدا و سیما، همچنان از این رسانه پخش شود. خواننده ای که با انتشار آهنگی ساختارشکنانه در جریان فتنه ۸۸ ، رسماً انفصال راه خود از راه نظام جمهوری اسلامی را اعلام کرد و از آن به بعد به ویژه در فضای مجازی، نامش رمزی شد که در مقام حمایت از سران فتنه، به عنوان اسم مستعار آنان به کار رود!
در خصوص جایگاه بسیار والای محمّدرضا شجریان در موسیقی اصیل ایرانی شکّی نیست؛ امّا آیا قضیه قطع ارتباط او با رسانه ملّی نیز -آنطور که هواداران افراطی اش وانمود می کنند- در اثر لجاجت رسانه با او به خاطر یک لحظه ندانم کاری و افتادنش به ورطه سیاست بوده است؟ هرگز! شجریان از سالها پیش از ۸۸ با صدا و سیما مشکل داشته و گاه حتّی اجازه پخش کارهای خود را هم نمی داده است. وقایع ۸۸ تنها بهانه ای بود برای این قطع رابطه. شاید در این مجادله ها، حق نیز با استاد بوده است، امّا پرسشی که بعد از آن آواز ساختارشکن در اذهان شکل گرفت، این بود که: به چه قیمتی؟ پس یک جای کار ایراد داشت که ماجرا را چنان رقم زد که یک هنرمند ملّی بخواهد منافع ملّی را قربانی تلافی جویی شخصی خود کند؛ امّا کجا؟
به نظر حقیر: همان نقطه ای که دختران چادربسر از آنجا چادرشان را زمین می گذارند و کارگردانان دفاع مقدّس ریششان را می تراشند و قاریان قرآن به سمت ساز و آواز می روند؛ مانند محمّدرضا شجریان یا شاید هم محمّد اصفهانی!
امثال بازیگرا خووننده ها و از این قبیل، یادمون باشه اینا فقط خواننده ن ، مطربن، حالا تو کار مطربی درجه یکن، ایول بهشون ولی تو همون کار خودشون باشن و پا تو کفش دیگران نکنن، مشکل از جایی شروع میشه که هر کسی غیر از تخصص خودش وارد حیزه ای میشه که اصلا بهش ربطی نداره