خطّ فقر
در شاخصه های علم اقتصاد، مفهومی با عنوان "خطّ فقر" وجود دارد که با ملاکهای مشخّصی محاسبه و تعیین می شود؛ ملاکهایی که پیوسته متغیّر بوده و با توجّه به این تغیّرها، زمانی اعلام می شود که 33% جمعیّت کلّ کشور دچار «فقر مطلق» هستند و گاهی نیز اعلام می کنند که دولت ما امسال توانست فقر مطلق را ریشه کن کند! فارغ از این که کی قرار است در مملکت اسلامی، به جای آماردهی های از سنخ "بازی و ریاضی" به تعاریف قرآنی روی آورده و فی المثل به مفهوم مسکین که پایین تر از فقیر بوده و به معنی کسی است که از شدّت فقر در خانۀ خودش سکنا گزیده است، توجّه شود، بنده یک ملاک واقع بینانه برای خطّ فقر اعلام می کنم تا ببینیم واقعاً چند درصد از جامعۀ ما فقیر -اعمّ از نسبی یا مطلق- هستند:
خانوادۀ متوسّطی را فرض کنید که در شهری متوسّط دارای درآمدها و هزینه های متوسّط زندگی می کنند. نیاز به مسکن، آب، برق، خدمات حمل و نقل، تحصیل و... که بعضاً در قانون اساسی کشورمان فراهم آوردن رایگان آن برای همۀ هم وطنان وظیفۀ دولت قلمداد شده است، جزء نیازهای اوّلیّۀ این خانواده است. فرض کنیم این خانواده هیچگاه با مسئلۀ بیماری گریبانگر نشده و تمام احتیاجات خوراک و پوشاک خود را نیز داخل خانۀ خود تولید و برآورده خواهند کرد. با این حساب، مبلغی که به عنوان اجاره بها و نرخ آب و برق و گاز و... و سایر هزینه هایی که جهت برخورداری از امکانات اوّلیّۀ زندگی، به "دیگران" پرداخت می کنند با فرض اینکه مُسرف هم نبوده و در حدّ متوسّط مصرف می کنند، چقدر است؟ زمانی که این هزینه ها را از درآمدشان کسر کنیم، لازم است حدّاقل 50% آن برای "خودشان" باقی بماند یا نه؟ اگر کمتر از این مقدار باقی بماند، فقیر هستند.