برادر، دشمن، دوست
در حماسهها، ملّتها و قهرمانان آنان با همنوعان خود طرفاند. برادر با برادر، پسرعموها با پسرعموها و اقوام و قبایل خویشاوند با یکدیگر؛ در حالیکه بین ملّتهای بیگانه و ناهمگن، چندان زدوخورد و اصطکاکی مشاهده نمیشود. گویا همین اشتراک و برادری، عامل اصلی بروز اختلاف بوده و جدایی آغاز دوران صلح و "دوستی" است. امّا با این وجود، ملّتهای متمدّن همیشه جنگ را به جدایی ترجیح داده اند و اصلاً به تعبیری، جنگ برای جلوگیری از جدایی بوده است. اتّحاد و برادری از جداییِ ولو دوستانه بهتر است، امّا به شرطی که حقّ برادری ادا شده و هیچ کس در این میان زیادهخواهی پیشه نکند. البتّه که صلح اوّل که نخستین گزینۀ چنین ملّتهایی است، بهتر از هر نوع جنگی است، ولی اگر کارساز نبود، چارهای نیست جز جنگ اوّل تا منجر به صلح شود. شرط آن نیز این است که رصد شود تا در بطن خود احتمال به میان آمدن دوبارۀ بحث اشتراک را آبستن نباشد که منجر به دشمنی و بروز جنگ آخر شود!
حال، ببینید از نظرگاه تاریخی نیز اوّل و آخر تاریخ به مالکیّت اشتراکی میرسد یا -طبق تعالیم دینی ما- ملّت ها همه از یک تبار واحد بوده و سپس از هم جدا گردیده اند؟