خواب نهچندان آشفته
شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ب.ظ
« 20 سال دیگر محسن هاشمی در این کشور رئیسجمهور است.
آقای هاشمی هم گذشته، هم حال و هم آیندهاش برنامه و حساب و کتاب دارد».
مهندس سیّدمحمّد غرضی
در طول تاریخ، افراد قدرتطلب همواره افراد ضعیفتر را به عنوان سپر بلا و فرصت کسب مشروعیّت خویش جلو انداخته و خود با پنهان شدن در پشت این گزینههای ضربهگیر و پوششی، به تقویت جایگاه اجتماعی خود از یک طرف و بحرانی نمایاندن اوضاع عمومی جامعه از طرف دیگر پرداختهاند تا افکار عمومی را به حدّ کافی برای منجی و ابرقهرمان معرّفی کردن خود پرورش دهند. عمر بن خطّاب ابتدا گزینۀ ضعیفتری چون ابوبکر را به میدان میفرستد تا قاعدتاً بعد از دو سال، با وصیّت او به خلافت برسد. نادرشاه افشار بعد از شکست افغانها و در حالیکه حکومت صفویّه عملاً از بین رفته بود، به جای اینکه خود به تخت شاهی بنشیند، از سلطنت پسر 18 سالۀ شاه سلطانحسین مقتول با نام شاه طهماسب دوّم حمایت کرده و خود را طهماسبقلی (بندۀ طهماسب) میخواند تا نیاز به مدیریّت بحران خودش بیشتر احساس شود. نهایتاً پس از 10 سال او را به علّت بیعرضگی از سلطنت عزل میکند، ولی باز خود را شاه نمیخواند، بلکۀ پسر 6 ماهۀ او را با نام شاه عبّاس سوّم بر تخت نشانده و خود نایبالسّلطنه میشود تا کلّ مملکت دلشان لک بزند برای سلطنت او! با اینحال باز هم عجله به خرج نداده و 4 سال دیگر هم صبر میکند و آنگاه با عزل این پادشاه خردسال، خود زمام امور را به دست میگیرد؛ ولی شگفتا که باز هم ناز کرده و برای به سلطنت رسیدن رسمیاش شورای مغان را تشکیل می دهد تا مثلاً از بزرگان مملکت برای خود رأی بگیرد!! رضاشاه پهلوی نیز با مدلی شبیه به اینها -و البتّه با حمایت انگلیس- به سلطنت میرسد؛ در سال های پایانی سلطنت احمد شاه جوان آخرین پادشاه سلسلۀ قاجار، مقارن با اوضاع آشفته داخلی و بینالمللی -از جنگ جهانی و شورشهای داخلی گرفته تا خشکسالی و بیماریهای ناشی از آن- رضاخان میرپنج که سرکردۀ نیروهای قُزاق در ایران بود، به وزارت جنگ رسید و در کابینههای سیّدضیاء، قوامالسّلطنه، مشیرالدّوله، دوباره قوامالسّلطنه، دوباره مشیرالدّوله و در آخر مستوفیالممالک که به سرعت یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، همچنان وزیر جنگ باقی مانده و بر اختیارات خود نیز افزود و بعد از آن نخست وزیر شده و سرانجام با تصویب مجلس به سلطنت رسید.
در زمان ما نیز پس از پایان دوران ۱۲ سالۀ آقای قالیباف در شهرداری تهران -که در نوع خود طولانیترین مدّت بود- تاکنون ۵ نفر به عنوان شهردار یا سرپرست شهرداری بر سر کار آمده و سپس به عللی چون بیماری یا بازنشستگی و مشابه آن رفتهاند یا قرار است بروند! این در حالی است که احتمال شهردار شدن جناب مهندس محسن هاشمی رییس کنونی شورای شهر تهران که سابق بر این مدیر عامل متروی تهران نیز بود، از چهار سال پیش مطرح بوده است. پس این همه ناز و تعلّل برای چیست؟ برخی تحلیلها، علّت این امر را در نوع چینش خاصّ اعضای شورای شهر تهران و آراء آن میدانند. اینکه اگر محسن خان شهردار شود، مهندس چمران که در انتخابات شورای شهر نفر ۳۱ یعنی اوّلین عضو علیالبدل شورا شده بود، به ترکیب شورا باز خواهد گشت و این برای رقبا خوب نیست؛ امّا این تحلیل با وجود درستیاش گویای همۀ قضیه نیست. پرسش اینجاست که: پس چرا گزینههای بعد از قالیباف، همگی افرادی ضعیف و مسئلهدار بوده و هستند؟ حقیقت این است که هاشمی که در حال حاضر در میان طیف به ظاهر همفکر او مقبولیّت چندانی ندارد، در حال خرید زمان برای خودش است، تا حتّی به قیمت معطّل ماندن چند سالۀ امور پایتخت، موقعی بر کرسی شهرداری تکیه کند که نه تنها دوستان، بلکه رقبایش نیز او را به عنوان گزینهای مناسب برای این منظور بشناسند و مقاومتی در برابرش نکنند. نظیر اجماعی که زمانی بین همۀ گروه های سیاسی کشور بر سر دبیر کلّی محمّد خاتمی بر سازمان ملل متّحد برقرار بود!
این خواب ها به خصوص به مدد کمبود بصیرت سیاسی در میان درصد قابل توجّهی از آحاد ملّت ما چندان هم آشفته نیست، ولی یدالله فوق أیدیهم.
۹۷/۱۰/۲۹