کدام آزادی؟
سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۳۰ ب.ظ
تاریخ نوع بشر چه طبق آموزههای دینی با تمدّن شروع شده باشد و چه به گمان
دانشمندان غربی با توحّش، این اندازه مسلّم است که میزان پوشیدگی نسبت
مستقیم با میزان پیشرفتگی جوامع داشته و این جملۀ استاد شهید مطهّری
حالا_حالاها جای بررسی و تامّل دارد که: «اگر بیحجابی تمدّن است، پس
حیوانات از ما متمدّنترند». در یک جامعۀ متمدّن، ناقصحجابان و بدپوششان باید
به باحجابان دربارۀ روش پیشگرفتۀ خود توضیح بدهند و نه برعکس! اینان
عموماً کار خود را با شعار بیصاحبماندۀ آزادی توجیه میکنند؛ ولی آزادی
چیزی است که همۀ حیوانات از آن بهرهمندند و انسانیّت انسان به چیز دیگری
است.
حکمای مشّایی، انسان را "حیوان ناطق" (جاندار اندیشهورز) توصیف کردهاند؛ امّا نمیتوانیم آن کس را که عقل ندارد انسان ندانیم. آیتالله جوادی
آملی تعریف درست انسان را "حیّ متالّه" (زندهای که قابلیّت خدایی شدن
دارد) عنوان کرده است. این استعداد و ظرفیّت انسانی از اصل "اختیار" سرچشمه
میگیرد که از بین تمام موجودات زنده و غیرزنده به انسان واگذار شده است و
این اختیار است که اگر توسّط عواملی مانند احساسات و عواطف، علایق و
هیجانات و مدگرایی و تقلید از سایرین خدشه دار شود، کارآیی عقل را نیز
محدود میکند و البتّه جملۀ این عوامل، در طبیعت زنانه قویترند. از طرفی
هم امانت عظیم اختیار در درجۀ اوّل به خاطر ویژگی عمدۀ انسان در خلقتش که
عبارت از "راست قامتی" اوست، به وی اعطا شده است. به تعبیر شیخ سعدی: همه
حیوانات گویی در برابر خورشید تعظیم میکنند و تنها انسان است که جز خدا به
موجود دیگری سجده نمیبرد. جسم انسان طوری طرّاحی شده که از بلند کردن
وزنههای سنگین تا ظریفترین کارها از دست او بر میآید و به همین خاطر،
اوست که لیاقت دریافت اختیار به منظور رسیدن به خدا را دارد؛ امّا همین
ویژگی راست قامتی او در کنار "بشر" بودنش (موجودی که پوشش طبیعی بدنش کم
بوده و بشرهاش نمایان باشد)، موجب تحریکبرانگیزی بیشتر او برای جنس
مخالفش به نسبت دیگر موجودات میگردد. با این توضیحات، آزادی آنهم در این
معنا، نه تنها ارزش نیست، بلکه ضدّ ارزش است.
انسان هرچه سنّش بالاتر رفته و
نقشهای بیشتری را در اجتماع بر عهده میگیرد، به تبع افزایش اختیارات و
وظایف، میزان آزادیهایش نیز محدود میشود. گفتهاند: کسانی که دائماً با
بچّهها سر و کار دارند (مانند مربّیان مهد کودک یا عموها و خالههای
تلویزیونی)، به خاطر طینت پاک کودکان، جرئت بر گناه در نزدشان بیشتر میگردد. دنیای بچّهها و محیط های بازی آنان، همگی پر است از رنگهای اصلی تخت
و بدون پسوند که معمولاً به صورت متضادّ هم در کنار یکدیگر به کار گرفته
شدهاند و از رنگهای فرعی و -اصطلاحاً- خنثی نیز کمتر استفاده شده تا فضایی
آزادانه و شاد به دور از هرگونه تعمّق و تامّل را به آنان القا کند. در
میان رنگهایی که در فضاهای کودکانه کمتر استفاده میشود، سیاه رنگ القاکنندۀ مفهوم "شکوه" است. به همین خاطر به عنوان رنگ پردۀ کعبه و همچنین
بهترین رنگ برای حجاب زنان انتخاب شده است. مسئولیّتگریزان آزادیدوست که
فعلاً جرئت حملۀ رسمی به خود حجاب را ندارند، از حمله به چادر برای این
منظور شروع میکنند؛ ولی وقتی میبینند چادر -که برای اعراب ناشناخته بوده و
در قرآن با تعبیر جلباب به معنی عبا آمده- در درجۀ اوّل لباس ملّی
ایرانیان بوده و بازمانده از دوران اشکانیان و پیشتر از آن است و تاختن به
آن به اسم عنصر وارداتی عربی در شأن روشنفکران نبوده و اعتبار آنان را تا
حدّ کاربران شبکههای اجتماعی پایین میآورد، این بار رو میآورند به
گیر دادن بیامان به رنگ مشکی آن و ادّعاهایی ساختگی دربارۀ وارداتی
بودنش. همان رنگی که اگر تن رضا صادقی و پسران هم مسلک او باشد و حتّی تیم فوتبالی هم به این نام نامیده شود اشکالی
ندارد و کسی متوجّهش نمیشود، ولی اگر تن زنان ایرانی و تهرانی باشد اشکال
دارد و از زیبایی چهرۀ شهر میکاهد!! -چاییتو بخور-.
۹۷/۱۲/۲۸