زمان زندگی رستم
رستم دستان، پهلوان ملّی ایران و شخصیّت اصلی داستانهای حماسی شاهنامه فردوسی است. درباره وجه تاریخی او تاکنون گمانه زنی های متعدّدی شده است. پیشینیان ما که تفکیکی بین تاریخ روایی با تاریخ واقعی قائل نبودند، به آسانی با این مسئله کنار آمده و فی المثل قبر منسوب به رستم و طویله منسوب به رخش تا قرنها پس از اسلام هم در سیستان شناخته شده بود؛ امّا در دوره معاصر، قضیه پیچیده تر شده است: عدّه ای از محقّقان وی را همان "رستم فرّخزاد" سردار یزدگرد سوّم ساسانی و عدّه ای دیگر همان سورن/سورنا سردار جوان دوران اُرُد دوّم اشکانی می دانند. در بطلان نظر اوّل سخنی نیست؛ چون رستم در سراسر دوره ساسانی نامی شناخته شده بوده و در متنهای پهلوی ذکر شده و ای بسا نام رستم فرّخزاد از نام او گرفته شده باشد و حتّی در میان اعراب فردی چون نضر بن حارث را داریم که در خبر است به ایران می رفته و از نقّالان داستانهای خداینامه را می شنیده و در میان اعراب بازگو می کرده و کار خود را اینچنین توجیه می کرده که: اگر محمّد -ص- برای شما داستان عاد و ثمود را می گوید، من هم برای شما داستان رستم و اسفندیار را می گویم! و تعبیر قرآن در آیه ۶ سوره لقمان که "و من النّاس من یشتری لهو الحدیث..."، مربوط به این شخص است. نظر دوّم نیز به سبب خاستگاه سیستانی خاندان سورن وسوسه انگیز بوده، ولی مطابقتی با روایت ملّی در شاهنامه ندارد. نظر نگارنده:
در مکان زندگی رستم که سیستان باشد، سخنی نیست، چنانکه فردوسی اذعان دارد "که رستم یلی بود در سیستان.................منش کرده ام رستم داستان"؛ ولی درباره زمان زندگی اش، وقتی وی عمری ۶۰۰ ساله برای رستم قائل می شود، پس زمان زندگی اش نیز باید متعلّق به این دوره ۶۰۰ ساله بوده و از ابتدا و انتهای آن فراتر و فروتر نرود. این دوره را از زمان منوچهر پیشدادی تا زمان بهمن پسر اسفندیار گفته است که البتّه از نظر حقیر به لحاظ تاریخی بیش از ۶۰۰ سال بوده و به همین دلیل مشخّص کردن ابتدای آن توام با قطعیّت نخواهد بود. امّا انتهای آن از نظر تاریخی برابر با اوایل دوره هخامنشی یعنی از کوروش دوّم تا داریوش اوّل (۵۵۰ تا ۵۲۲ پ.م) و به احتمال ضعیف بهمن نیز عبارت از همان بردیا است. اگر افراسیاب تورانی را هم (که در شاهنامه عمری کمتر از رستم ندارد) به پیروی از نظر برخی محقّقان همان آلپ ارتونقای سوّم پادشاه سکاها بدانیم که به دست کی هوخشتره/هوسئره یا همان کیخسرو (به یونانی: کیاکسار) پادشاه ماد در سال ۶۲۴ پ.م دستگیر و کشته شده (و قطعاً در این صورت با اوایل زندگی افراسیاب کاری نخواهیم داشت)، رستم را که به گفته شاهنامه هنگام مواجهه با افراسیاب جوانی بیش نبود، باید متولّد حدود ۶۵۰ پ.م بدانیم که از آن تاریخ تا آغاز پادشاهی کوروش یک سده تمام است. با اینهمه، اینکه فردوسی رستم را در دوران میانسالی نیز با افراسیاب پیر رودررو می سازد، ما را وا می دارد که در تاخّر زمان او درنگ کرده و به زمانهای متقدّم تری بیندیشیم. خاصّه اینکه قرآن داستان مواجهه رستم با اسفندیار را "لهو الحدیث" یعنی سخن بیهوده نامیده و اگر بیهوده به معنی دروغ بودن آن داستان و دروغ بودنش هم به معنی زنده نبودن رستم در زمان اسفندیار باشد (هرچند تاویلهای دیگری هم برایش متصوّر است)، باید زمان رستم از ۶۵۰ پ.م هم عقبتر برود، والله اعلم. به هرحال تصوّر دوره اشکانی برای این زمان زندگی این شخصیّت، تصوّری نارواست.