نکته ها هست بسی.... (۱۰۶)
عقیق:
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
فیروزه:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
***
گره را با دندان باز می کنند یا با دست؟
هیچکدام، با چشم.
***
- از تولید به مصرف، از تولید به مصرف...
مصرف صدامو میشنوی؟
: خطّو اشغال نکن ببینم! دارم با واردات صحبت میکنم.
***
چند روزی در خودم بودم
امروز تازه به خودم آمدم.
***
تا آمدیم ژست روشنفکری بگیریم که دختر و پسر در جلسه خواستگاری حرفهای خصوصیشان را در اتاق پشتی باهم بگویند،
دیدیم آنها خودشان قبلاً حرفهایشان را باهم زده اند و حرفی برای جلسه خواستگاری نمانده است.
***
دیدید توی مینی بوس مسافرانی که -مخصوصاً خانمها- آخر خط پیاده میشن،
همیشه ردیف جلو میشینن؟
این دیگه از قوانین مُرفی نیست،
از قوانین خَرفی هست.
***
"زیر باران گریه کردم تا اشکهایم را کسی نبیند"
عجب جمله شاعرانه ای!
ولی من ترجیح میدهم هنگام خرد کردن پیاز این کار را بکنم تا سرما هم نخورم.
***
چرا در فوت دوستان و عزیزان عزا میگیریم
ولی در فوت وقت نمیگیریم؟!
***
- هی! فلانی آدم خبرچینیه ها!
: ببینم، این که خودش خبرچینیه!
***
چرا دستور رو همیشه صادر میکنن
نمیشه وارد کرد؟!
(آغاز مرحله دوّم قرنطینه)
***
نویسنده پدرسالار هرکی بوده
اسم "آذر" رو درست و بجا انتخاب کرده!
***
اگر حشمت فردوس به جای عبدالله بن زبیر با مختار طرف بود:
ببین! من سیاست_میاست حالیم نمیشه، من با یزید سر شریعت مشکل دارم،
یزید قماربازی میکنه، ج...ه بازه میکنه، یزید عرق میخوره، یزید اصلاً خدا رو بنده نیس.
همچین خلیفه ای رو باس مثل دندون کرم خورده کشید و انداخت بیرون.
افتاد؟!
***
سلام عاشق این نکته های شما هستم 😃