غزل) برائت نامه
غوکان سبز طینت تالابی شما
آرام خفته اند به پرآبی شما
جدّاً خبر دهید چه مقدار مانده است
از لابی یهودی تا لابی شما ؟
حاشا! شما که دغدغه هاتان جهانی است
سر کرده از یورو تب سرخابی شما
احیای شب به انگری برد و به مافیا
تا لنگ ظهر ضامن بی خوابی شما
نازم به آن مدیریت راهبردی و
دستور کار علمی لپ تابی شما !
دنیا چه خوش گرفته به خود رنگ اعتدال
از شیشه های عینک مهتابی شما !
دیوار ها گرفته همه تار عنکبوت
از موج پر تلاطم مردابی شما !
بوی کباب زود سر پُستتان رساند
دیدم به روز معرکه بی تابی شما
در جمع خود رکیک و به پیش کسان عفیف
ر... در این متانت قلّابی شما
بن تن شده ست، ده پدرش امر می دهند
لعنت بر این تشکّل خطّابی شما
دعوای زرگری سبب انشعابتان
تُف بر جدال قدرت احزابی شما
معصوم اگر مخالفتان بود، کافر است!
بر پایۀ مشیّت وهّابی شما
قُربانیانتان به کجا گم شدند پس؟!
کس گوشتی ندید به قصّابی شما....
تکیه زنید! حسن ختامی مُبارک است
بر آرزوی باطل اربابی شما
بالا روید تا که ببینید ناگهان
یک روز دست حق زده زیرآبی شما