قطعه) بی وفایی
جمعه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۰۲ ب.ظ
زل نزن تو صورتم! بچّه بودیم میخندیدیم
حالا تو بخندی و من اونجوری بشم؟ زکی!
خربزه خوردی و باید پای لرزش بشینی
جربزه داشتی نمیخوردی اگه یک کمکی
الکی بودی و مهر از تو مث آب میریخت
من هالو که به تو دل داده بودم الکی
دل دادم عقد و عروسی تو کاره، امّا دیدم
عقد دیگه چه صیغه ای؟ عروس چی؟ که عروسکی
بی وفایی، دل من از غصّه داغون شد و رفت
دل دیگه بیارم؟ دل که نداره یدکی
رفت همونجایی که روزها پشه ها اونجا میرن
تو هم اونجا بری تا فک نکنی شاپرکی
یاور زندگی تو با ما استاد شده بود
ولی امروز با موچول بازی و با بی لچکی
نمک هم حدّی داره، نشنیدی دکتر چی میگه؟
آخرش این میشه که هیش جا سماغی نمکی
یه روزی عفاف، یه روز هم افاده، اینجوریا؟
نه به اون شوری شوری، نه به این بی نمکی
یه دونه م عینک دودی و مدی اونجوریا
«عینکی! بی نمکی، یواش برو می ترکی» !!
۰۱/۱۲/۱۹