غزل) مَجاز
"به عزم توبه سحر استخاره می گیرم
اگر که خوب بیاید دوباره می گیرم!"
"بهار توبه شکن می رود، چه چاره کنم؟"
به هر دری خبر از راه چاره می گیرم
سخن درست بگویم، ولی به روکشی از
کنایه و لغز و استعاره می گیرم
همیشه واقعیت تلخ بوده، من به مجاز
سراغ شادی و یاس و بهاره می گیرم
قدم درون نه اگر میل جستجو داری
ببین که این همه با یک اشاره می گیرم
به عرصه آمده یاهو کنان من درویش
شگرف کلبه ای آنجا اجاره می گیرم
چه طرفه بستم از این صافیان تارنما؟
صفای خاطر از آن ماهواره می گیرم
نخست کرده نشان و سپس قدم به قدم
کد و نشانی و فکس و شماره می گیرم
چه جای صحبت از آن حلقه ها در این موسم؟
برایت ای گل من! گوشواره می گیرم
مرا ز یاد تو کی برد سوزد آن هنگام
که در نگارش شرحت شراره می گیرم
تو کافی است که لب تر کنی، ببینی من
پرادو با هتل شش ستاره می گیرم
فقط بپا که نترشی ز بس که شیرینی
کمی بایست، میایم شما ره می گیرم(!).