حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

۴۸۳ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

عمری است به هوای بارانی می گوییم: هوای خراب،

به چراغ راهنما می گوییم: چراغ قرمز،

به پروازگاه می گوییم: فرودگاه،

به بهبودستان می گوییم: بیمارستان،

و... .

ما را چه می شود؟!

مگر همان ملّتی نبودیم که به روابط تیره می گفتیم: روابط شکرآب،

به کوچۀ تنگ می گفتیم: کوچۀ آشتی کنان،

به معلول ذهنی می گفتیم: شیرین عقل،

به زن -طبق حدیثی از پیامبر(ص)- می گفتیم: عورت،

به مادربزرگ می گفتیم: عزیز،

به روزه می گفتیم: عروج،

به یخ در جهنّم گفته ایم: یخ در بهشت،

و... ؟

چه بودیم و چه شدیم ؟؟

امید شمس آذر
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۶:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تمام موفّقیت هایم را در درجۀ اوّل مدیون مادرم هستم که مرا از راه حلال به دنیا آورد،

سپس مدیون پدرم که مرا با نان حلال بزرگ کرد.

بیش از این توقّعی از آنان نداشته و نمی توانم داشته باشم.

امید شمس آذر
۲۳ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
  • رهبری این همه تأکید می کنند که: از توهین به نمادهای اهل سنّت بپرهیزید.

شما پرهیز که نمی کنید هیچ، این کار را برای خود واجب قرار داده اید!


  • رهبری صریحاً می گویند: خدا لعنت کند دستهایی را که نمی خواهند دانشگاه سیاسی (و نه سیاست زده) باشد.

شما به انحاء مختلف خود را مستحقّ این لعنت می گردانید!


  • رهبری با اطمینان از حقّانیّت مواضع ما، اصل آزادی بیان را همیشه گوشزد می نمایند.

شما به دلایل غیر موجّه، این اصل را خدشه دار می کنید!


  • رهبری با ذکر این نکته که «امثال بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی را با این "مدّعیان صوفی گری" نباید اشتباه کرد»، تصریح می کنند که تصوّف یا عرفان، خود اصیلی که بدل هم دارد.

شما مرتّب دم از بطلان تصوّف به عنوان نسخه بدل عرفان می زنید تا بزرگانی را که صوفی نامیده شده اند قاطی مدّعیان تخطئه کنید!


  • رهبری در مقابل اظهارات شما که معتقد بودید عدّه ای به این خاطر مکتب ایران را مطرح کرده اند که قطبی در مقابل مکتب اسلام ایجاد کنند، می فرمایند که: «من چنین برداشتی نمی کنم».

آنگاه شما با گستاخی می گویید: خیر، همینی که ما می گوییم!


  • رهبری در راه برون رفت از فتنۀ خطرناک مزبور، گفتمان بی نظیر "مکتب امام(ره)" را طرح می نمایند.

شما به نحو حیرت انگیزی این گفتمان را در جا خفه می کنید!

 

  • رهبری زبان کنونی مردم آذربایجان را همیشه "ترکی" عنوان کرده اند.

شما همیشه می گویید "آذری"!


  • رهبری سال 91 را سال "تولید ملّی، حمایت از کار و سرمایۀ ایرانی" نام می گذارند.

شما بنر می زنید: سال تولید ملّی، حمایت از کار و سرمایۀ "ملّی" گرامی باد!


  • رهبری از آقای هاشمی رفسنجانی همیشه به لقب "حجّةالاسلام والمسلمین" تعبیر کرده اند.

شما اصرار دارید که بگویید: "آیت الله" هاشمی رفسنجانی!


  • رهبری در جریان فتنۀ 88 ندا بر می آورند: «أین عمّار؟» کیست روشنگری که اذهان عمومی را روشنگری کند؟

شما بلافاصله این ندا را به این صورت تحریف می کنید که گویا ایشان طلب جان فدا و پیش مرگ کرده اند!


  • رهبری از شهید آوینی(ره) به نام سیّد شهیدان اهل "قلم" یاد می کنند.

شما این شهید بزگوار را در مستند تلویزیونی اش روایت فتح خلاصه می کنید!


  • رهبری برای جا انداختن الگوی زندگی پیشرفته بر اساس سیره و فرهنگ بزرگان دین و مردان خدا، گفتمان سبک زندگی اسلامی را مطرح می فرمایند.

شما فوراً آن را به سنّت گرایی در زمین هایی چون معماری و طبّ و ... تعبیر می کنید و از این راه دوباره همین تجمّل گرایی کنونی را با رنگ و لعابی دیگر ترویج می دهید!


 

کافی ست یا باز هم بگویم؟

شما که اگر سال 92 ساختمانی را افتتاح کنید، می گویید: به مناسبت سال حماسۀ سیاسی - حماسۀ اقتصادی. اگر همان ساختمان را سال 93 افتتاح کنید، می گویید: به مناسبت سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و مدیریّت جهادی. سالهای دیگر هم به همین منوال!


کاسه های داغ تر از آش! که به دروغ خود را مدافع حریم ولایت و محافظ نظام و آرمانهای امام می نامید:

ما رهبرمان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای ست. شما رهبرتان کیست ؟؟

امید شمس آذر
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۳:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هواهای نفسانی طبقات مختلفی را شامل می شود که شدّت سختی غلبه کردن بر هرکدام از آنها، به میزان فاصله ای است که از میانگین قابل قبول انسانیّت دارند. در این میان، خشم و غضب جایگاه بسیار غلبه ناپذیرتری نسبت به شهوت جنسی دارد. نفوذناپذیرتر از هردوی اینها، جایگاه حبّ مال و ثروت است از تمامی اینها نیز مقاوم تر: حبّ جاه و مقام؛ چنانچه گفته اند: این میل، آخرین بازمانده از امیال نفسانی است که از دل مؤمن بیرون می رود.

اربابان قدرت و ثروت، همیشه برای برده ساختن انسانهای دیگر، دو عامل شهوت و غضب را بین آنان شایع می سازند. زیرا دوست دارند با موجوداتی طرف باشند که به موجب این دو غریزۀ مهار نشده شان، هرچه بیشتر به حیوانات شبیه باشند. امّا در مورد دو عامل دیگر، نه خود ثروت و قدرت که "علاقۀ به ثروت و قدرت و خشوع در مقابل آن" را شیوع می دهند. چون -آنطور که گفتیم- برده می خواهند نه رقیب!

امید شمس آذر
۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۳:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
امام علی بن موسی الرّضا علیه السّلام فرمودند: عقل شخص مسلمـان تمـام نیست, مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:
1ـ از او امید خیر باشد.
2ـ از بدى او در امان باشند.
3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.
5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.
6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
7ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد.
8ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد.
9ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.
10ـ سپس فـرمـود: دهمى چیست و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود:
احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیز کـارتـــر است.

متن حدیث:
لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تکون فیه عشر خصـال : الخیــر منـه مـامــول. و الشر منه مامـون. یستکثر قلیل الخیر من غیره, و یستقل کثیر الخیر مـن نفسه. لا یسام من طلب الخـوائج الیه, و لا یمل مـن طلب العلـم طول دهره. الفقرفى الله احب الیه من الغنى و الذل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى الیه من الشهره.
ثـم قال (ع) العاشره و ما العاشره؟ قیل له: ما هى؟ قال(ع): لایرى احدا الا قال: هو خیر منى و اتقى.
    «تحف العقول،صفحه442»
    ***
إن شاءالله همگی عامل به این علم ها باشیم. التماس دعا.
امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ریاست محترم قوّۀ قضائیّه؛

اقدام غیرمتعارف مسئول هماهنگ کنندۀ سیاست خارجی اتّحادیّۀ اروپا در دیدار با برخی از محکومین فتنۀ 88 در سفر اخیرشان به جمهوری اسلامی ایران، خبر تأسّف باری بود که دل همۀ دوستداران میهن و نظام اسلامی را به درد آورد. مواضع صریح جنابعالی در خصوص محکومیّت این حرکت زنندۀ اروپایی ها قابل تقدیر و تحسین است. امّا آنچه در این میان به نظر می رسد تا حدّی مغفول مانده است، تسامح و کوتاهی های مسئولان داخلی کشور در قبال این موضوع است. لازم است که در کنار اعتراض به این اقدام ناهنجار طرف غربی، بیشتر به امر تذکّر به مسئولان داخلی در این خصوص توجّه فرمایید. چرا که، غربی ها در طول تاریخ ثابت کرده اند که از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به استقلال و حیثیّت ملّی و مداخله در امور داخلی جمهوری اسلامی دریغ نمی نمایند و دشمنی دیرینۀ آنان با ملّت ایران و نظام اسلامی بر کسی پوشیده نیست. روی این حساب، چنین رفتارهایی از آنان دور از انتظار نخواهد بود. ولی اگر مسئولین داخلی ما در مقابل زیاده طلبی های آنان مقاومت کنند، آنان هرگز جرئت چنین حرکتهایی را به خود نخواهند داد.

بی شک این کوتاهی که از آن سخن می رود، تنها شامل حال مسئولان وزارت امور خارجه نمی گردد؛ بلکه قوّۀ محترم قضائیّه و شخص جنابعالی نیز در این زمینه قاصرید. چه، اگر سران فتنۀ 88 به هنگام خود به دادگاه فراخوانده شده و محاکمه می گشتند، امروز دیگر شاهد شکل گیری چنین اتّفاقات نامبارکی در عرصۀ عزّت ملّی نبودیم. در طول چهار سالی تعلّلی که نسبت به محاکمۀ سران فتنۀ 88 از سوی مسئولان عالی قضایی ملاحظه کردیم، دو گروه تندرو پیرامون این موضوع پدیدار شدند که تاکنون هردو در موضع گیری های خود نسبت به عاملین فتنه، راه افراط پیموده اند. گروهی با نیّت دلسوزی نسبت به نظام، شعار "موسوی و کرّوبی،اعدام باید گردند" سر داده اند و متقابلاً گروهی دیگر در هواداری این دو تن، شعار "موسوی و کرّوبی،آزاد باید گردند" سر می دهند. که البتّه در این بین نیز گروه دوّم که پیاده نظام اصلی دشمن است، به مدد تبلیغات رسانه های وابسته داخلی و خارجی مانند شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی، بیشتر تقویت گردیده است. "موسوی و کرّوبی قبل از محاکمه نه اعدام باید گردند و نه آزاد باید گردند"، بلکه ابتدا محاکمه باید گردند و حرفهایشان باید شنیده شود تا هر دو گروه که در انتقاد یا حمایتشان دچار افراط شده اند، با شنیدن مواضع و استدلالات ایشان، پی به حقیقت قضیه برده و در جبهه گیری های خود تعدیل برقرار کنند. بعد از آن هرچه قانون در مورد ایشان حکم دهد، همه بدان گردن بنهند.

صادق باشید که بیشتر از این تعلّل در این موضوع، قابل توجیه نیست.

        والسّلام

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
این روزها که مسابقات المپیک و پارالمپیک  2016 در برزیل در حال برگزاری ست، جهان را تب ورزش فراگرفته است؛ امّا نگاهی کوتاه به تاریخچۀ مسابقات المپیک و جام جهانی فوتبال نشان می دهد که همواره صهیونیسم جهانی، از حواس پرتی افکار عمومی برای انجام جنایت هایش بهره می برد. امسال نیز همزمان با برگزاری مسابقات المپیک در برزیل، گروهک تروریستی و وحشی داعش، زیر سایۀ جام جهانی و حمایت های آمریکا و رژیم صهیونیستی، در عراق و سوریه دست به جنایت های وحشیانه می زند.

تا حالا گروههای زیادی از بچّه های ارزشی ما، با صدور بیانیّه هایی، اقدامات داعش را محکوم کرده اند. خدا اجرشان بدهد. امّا من این نوع محکوم کردن ها را که از پشتوانۀ لازم عملی برخوردار نیستند و در حدّ شعار باقی می مانند، محکوم می دانم و معتقدم اقدامات این گروهک تروریستی خود محکوم است و نیازی به اینگونه محکوم کردن های کلیشه ای و بدون پشتوانۀ ما ندارد. کارهای زیادی به جای اینها از دست ما بر می آید که از آن غافل مانده ایم. به این خاطر در اینجا اصلاً قصد محکوم کردن اقدامات دولت اسلامی عراق و شامات(!!) را ندارم و در ادامه، در همین راستا تنها به یک نکته از ابعاد این قضیۀ دردناک اشاره می کنم. باشد که مورد توجّه و دقّت گروههای ارزشی ما قرار بگیرد.

سردار حاج قاسم سلیمانی اخیراً به داعش پیام داده که:

"اگر پایتان به حرم سیّد الشّهدا(ع) برسد، با کسب اجازه از مقام عظمای ولایت و فرماندهی کلّ قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، کربلای جدیدی را رقم خواهیم زد که تاریخ به خود ندیده باشد و نماز شکر را با سربازان امام خامنه ای در بقیع می خوانیم".

خدا حاج قاسم سلیمانی را حفظ کند؛ ولی وقتی که با وجود فتوای امام خامنه ای مبنی بر ممنوعیّت توهین به نمادهای اهل سنّت، آقایان در ایّام فاطمیّه می ریزند داخل مسجد دانشگاه و فریاد می زنند: "لعنت بر ابوبکر ستمگر" و...، فکر اینجایش را هم باید بکنند. مگر دشمنان اسلام از همین جنایات داعش بهره برداری تبلیغاتی نمی کنند؟ مگر همه جا جار نینداخته اند که اینها جنگ شیعه و سنّی ست؟ چرا باید بهانه به دست دشمنان خارجی و داخلی بدهیم؟

بیایید به جای محکوم کردن خشک و خالی اقدامات اهل باطل، با پیروی تمام و کمال از رهبر حق، اثرات این اقدامات را خنثی کنیم.

امید شمس آذر
۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۲:۵۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ریاست محترم قوّۀ مجریّه؛

دقّت داشته باشید که در همه جای دنیا -از جمله ایران- اتّفاق خوش یمن و مبارکی ست که احزاب و گروههای مختلف سیاسی و جناحهای رقیب، نهایتاً بر سر منافع ملّی با هم به توافق برسند و رقابتشان بعد از آن تنها بر سر جزئیّات باشد. امّا این بدان معنا نیست که از آمیختگی دو یا چند طیف از میان همۀ طیف ها به صورت گزینشی، طیف جدیدی به وجود بیاید که شعارش نیز دفاع از منافع ملّی باشد و به تدریج بقیّۀ طیفها را قانع کرده و با خود همراه نماید؛ بلکه بدین معنی ست که طیف ها و جناحهای مختلف، هرجا که پای منافع و مصالح ملّی و مبارزه با دشمن مشترک به میان آمد، از منافع گروهی خود دست بکشند و در این راه از خودگذشتگی نمایند.

ائتلاف گروهها اگر به این معنی باشد، خوب است. در غیر اینصورت باطل است. خاصّه اینکه: ما مسلمانیم و کشور و نظاممان یک کشور و نظام اسلامی ست. لذا برای ما منافع ملّی تا آنجا معتبر است که از دایرۀ اسلام خارج نشود. هر جا که بین این دو تداخل پیش بیاید، قطعاً منافع اسلام در اولویّت است.

امیدواریم به این مهم توجّه داشته باشید.

                                         مچّکریم

امید شمس آذر
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

در امتحانها مسلمانی پاسخ نمی دهد؛ ایمان لازم است. امام(ره) مثال می زند: "همۀ ما می دانیم که مُرده کاری نمی کند؛ ولی باز می ترسیم. علّت این است که علم داریم، ولی ایمان نداریم". تفاوت علم و ایمان در اینجا ست. باور باعث دگرگونی رفتار ما می شود. غسّال باور دارد که مرده نمی تواند کاری کند.

شیطان در اغوای انسان گام به گام پیش می آید. خداوند در قرآن می فرماید: «واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین»؛ و این یعنی در عمل باید بندگی را نشان داد.

«علم رسمی سر به سر قیل است و قال

نی از آن کیفیّتی حاصل، نه قال».

جواب اصلی برای این سؤال که: " چرا از خدا می خواهیم و نمی دهد؟"، این است که : "خدا مُسرف نیست؛ نعمتهای قبلی را که به تو داده است، بخور، بعد تقاضای نعمت جدید کن. اگر از قبلی ها استفاده نکنی، خراب می شود".

امام صادق(ع) در آخر حدیث عنوان بصری، به وی فرمود: "فاطلب فی نفسک حقیقة العبودیّة". و وقتی عنوان بصری در ادامه پرسید: "و ما حقیقة العبودیّة؟"، امام(ع) فرمود: اوّلین شرط آن، اطاعت است.

پس ارزش هر محیط و هر شرایطی، در ایمان آوردن و بندگی کردن خود ما ست. اگر در دانشگاه بنده شدیم، دانشگاه خوب است؛ اگر در دانشگاه بد شدیم، دانشگاه محیط نامناسبی ست!

امید شمس آذر
۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

حضرت امیر علیه السلام فرمودند:

هر که براى خدا خشم کرد، باطل را هر چند سخت بود از پا درآورد.


هر کاری برای خدا و در راه خدا مخلصانه انجام شود، قطعا اثر‌گذارتر خواهد بود. اگر مذاکره کنندگان هسته‌ای ما در برابر دشمن جانی و خون‌خوار احساس ضعف نمی‌کردند و بر سر میز ناعادلانه مذاکره، خشم مقدس خود را برای خدا و به نیّت خدایی بر سر دشمن می‌کوبیدند، قطعا باطل را هر چند سخت جان و بدقلق بود از پا در می‌آوردند.

و خوشا به حال کسانی که تمام زندگی‌شان، شادی و خنده‌شان ، خشم و عصبانیت‌شان فقط و فقط برای خدا و به هدف جلب رضایت خداست.


(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

زهرا باقری شورگلی فارغ التّحصیل کارشناسی مهندسی نرم افزار از دانشگاه ارومیه، از سال 90 شروع به نوشتن شعر به زبان ترکی به سبک کلاسیک و سپید نموده است و اخیراً شروع به نوشتن شعر به زبان فارسی نیز نموده است.

فعالیتهای فرهنگی ایشان شعرنویسی، بازیگری، دستیار کارگردان تئاتر و نمایشنامه نویسی می باشد که یکی از نمایشنامه هایش را در سال 88 برای اجرا روی سن برد.

افتخارات: کسب مقام دوّم در مسابقات شعرنویسی در سطح شهرستان که برگزار کنندۀ آن، واحد فرهنگی سپاه پاسداران بود؛ و همچنین نفر برتر جشنوارۀ تئاتر سیمرغ شدند.


نمونۀ اشعار:


خط دچین اوینوردوق

مرمر داش اوسته ساواشدیق

داشی آتیب یئره

گؤز یاشی سوزدوروب

"قهر قهر تا قیامت" دئییب، گئتدیم...

او گئجه یاتمادیم

نه اولایدی سحر آچیلایدی؟

بو قیامته سون وئریدیم

شافاق آچمامیش

خط دچینین باشینا قاچدیم

نه سن واریدین، نه معرکه لی مرمر

گون باتاناجا

پنجره دن ائشیه بویلاندیم

سونرا آتام گلدی

آنام لا بیر آز پیرچیلدادیلار

او گئجه

باشیما گله جک لردن خبرسیز یاتدیم

سحر، ائو بوم بوش

آنام ساچلاریمی اوخشاییردی

آیریلیق ماهنی سی اوخوردی

چوخ آغلادیم

یالواردیم بیر ایکی گون گئج گئدک

سونرا مرمر داشی ماهانا ائدیب

"او اولمادان گئتمرم" دئدیم

اوشاغلیق آغلی دئییب، گولدولر منه

هاردان بیلسینلر آخی؟؟

مرمر داشی دییل

من داش اورک لی اوغلانی ایستیردیم!

زورلا گؤتوردولر منی

خط دچینه باخا_باخا اوزاغلاشیردیق

آغ خط لری اورگیمه جیزیق چکیردی

او گوندن سونرا

سنی بیلمیرم، آما من

داها خط دچین اوینامادیم

سنی بیلمیرم، آما من

گؤی قورشاغی گؤزلمه دیم

سنی بیلمیرم، آما من

بو گونومون یالان گولوش لرینی وئریب،

اوشاغلیغیمین گؤز یاشلارینی ایستیرم!
امید شمس آذر
۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

مقدّمه

کار اصلی حضرت امام زمان(عج)، گسترش قسط و عدل و تقسیم اموال و جِزع بین مردم نیست؛ کار اصلی حضرت(عج)، عزّت اسلام و ذلّت نفاق است. کار اصلی ما هم باید همین باشد.

مهدویّت، بهترین عامل برای وحدت ماست؛ در بحث امام اوّل بین شیعه و سنّی اختلاف است، امّا در امام آخر(عج) اختلاف نیست. من با یک پزشک اندونزیایی در مسجدالنّبی -به انگلیسی- صحبت می کردم. در سقف آنجا اسامی امامان ما(ع) -به همراه دیگر صحابه- حک شده است. با اشاره به آنجا گفتم: "مهدی را می شناسی؟". گفت: " آری،در آخر دنیا می آید". گفتم: "احتمال دارد فردا بیاید؟". تأمّل کرد و گفت: آری،شاید". گفتم: "حالا که ممکن است بیاید، آماده ای؟". منقلب شد. گفتم: "دوست داری اگر بیاید،از یارانش باشی؟". زد زیر گریه.... . بنده در سخنرانی مرکز جهانی شدن بحث کردم که: "این جهانی شدن، چشم انداز موعود ادیان است". آقایی گفت: "شما که گفتی جهانی شدن چشم انداز موعود ادیان است درست، ولی هرکدام از ادیان به یک موعود [جداگانه] اعتقاد دارند". خواستم جواب دهم، یک ابوالفضولی پاسخ داد: "هرکدام از موعودها که زودتر بیاید، قدمش روی چشم"!. من هم همین را می خواستم علمی پاسخ دهم: "خدا واحد است، موعود هم باید واحد باشد".

اگر منجی ها مختلف باشند، فردا باهم جنگ می کنند یا یکی می شوند؟ ما در حدیث داریم که فردای روزی که امام زمان(عج) بیت المقدس را فتح می کند، عیسی(ع) ظهور می کند. امام(عج) می آید تا وحدت برقرار کند. شما فکر کرده اید که چرا مادر امام زمان(عج) -نرجسه خاتون(س)- به تبار مسیحی می رسد؟ خب! اکثریّت جهان مسیحی اند. مهدویّت، ظرفیّت بسیار بزرگی در دست ما برای گفتگوی ادیان است.


ارتباط اوّل

اوّلین سخنرانی امام زمان(عج)، اشارۀ مستقیم به امام حسین(ع) است: "ای اهل عالم! من فرزند حسین هستم که عطشان شهیدش کردند و لباسش را درآوردند و مظلوم کشتند".

چرا اوّلین سخنرانی امام مهدی(عج) -زمانی که همۀ نگاه ها جمع و متمرکز است- راجع به امام حسین(ع) است؟ یکی از جواب ها -به پیشنهاد دکتر شمالی مقیم لندن- این می تواند باشد که: ....در آستانۀ ظهور، بحث امام حسین(ع) و مظلومیّت و... -به ویژه در جهان اسلام- آنقدر فراگیر می شود که تبدیل به موضوع روز می گردد. حضرت(عج) هم در واقع به مقتضای روز مردم را ارجاع می دهد که "ای مردم! این حسینی که از مظلومیّت و برحق بودن و نبودنش صحبت می کنید، جدّ من است".

به نظر شما همین وقایعی که [امروزه] در سوریه و عراق می گذرد و قضیۀ سوء قصد به حرم زینبیّه و سامرّاء و... بحث امام حسین(ع) را دوباره فراگیر نکرده است؟....


ارتباط دوم

اگر آخرین فرایند با عاشورا رقم خواهد خورد، چه پیوند تاریخی بین عاشورا و انتظار می توانیم برقرار کنیم؟

از همان داستان آفرینش آدم(ع) و سؤال فرشتگان و جواب خدا که: "إنّی أعلم ما لا تعلمون"، و با توجّه به تفاسیر که: اسامی[که فرشتگان از بازگفتنش عاجز ماندند]، نامهای پنج تن اهل بیت(ع) بود که برعرش نوشته شده بود، بر می آید که: با اینکه در طول تاریخ همواره خونریزی داشته ایم -از قابیل فرزند آدم،که هنوز مرکّب قلم حکم خدا خشک نشده برادرش را کشت- و با اینکه فرشتگان از وجود انسان های صالح هم خبر داشتند، از یک چیز خبر نداشتند و آن: جامعۀ آرمانی ست که در آن فساد و خونریزی نباشد و انسان های صالح حکومت کنند.

امام حسین(ع) در وسط تاریخ قرار دارد و واقعۀ عاشورا فجیع ترین نوع خونریزی در طول تاریخ است. امّا در جامعۀ آرمانی دیگر فساد و خونریزی نیست و آن،جامعۀ مهدوی ست.

سؤالی که در اینجا پیش می آید،این است که: در این صورت، پس داستان شهادت امام مهدی(عج) توسّط زن یهودی چیست؟ اوّلاً: این روایت را عالمی شیعی به نام حائری یزدی در کتاب الزام النّاصب از عالمی سنّی به نام کُنجی شافعی نقل کرده و پایه ای ندارد. ثانیاً: این قول چند تا تالی فاسد دارد؛ الف) در آنصورت بعد از ظهور امام زمان(عج) هم باید چند تا آدم ناصالح باقی مانده باشند. ب) بنا بود خونریزی نشود، ولی در اینصورت خونریزی می شود. ج) این قول که مسیحی ها و یهودی ها و سنّی ها و... بعد از ظهور باقی می مانند قول ضعیف و خنده داری ست.... .


ارتباط سوم

نکتۀ سوم اینجا ست که: اگر جامعۀ صالحین بنا ست که بنا بشود، منتقمان و خونخواهان چه کسانی خواهند بود؟ یعنی "أین الطّالب بدم المقتول بکربلاء ؟".... .


ارتباط چهارم

چهارمین زمینۀ ارتباط، محوریّت امام(ع) است.

در عاشورا ایراد این بود که مردم امام خود را نمی شناختند؛ حتّی آشنایان نزدیک امام(ع) مثل عبدالله پسر جعفر طیّار شوهر حضرت زینب(س) که آویزان امام(ع) شد که: "به کوفه نرو، به یمن برو. اهل کوفه وفا ندارند". البتّه بی معرفت هم نبود و به جای خود، زن و بچّه هایش را فرستاد و از مال و منال هم دریغ نکرد. امّا لیاقت شهادت را نداشت. نمرۀ 15 می گیرد؛

بعضی نمرۀ 10 می گیرند. مثل ربیع بن خُثیم معروف به خواجه ربیع که در خراسان دفن است و زائران امام هشتم(ع) به زیارت وی هم می روند. من پیشنهاد می کنم از این به بعد نروید. وی یکی از 8 زاهد مشهور زمانۀ خود بود که در هنگام وقوع جنگ صفّین به امام علی(ع) گفت که "من طاقت جنگ مسلمانان را ندارم" و حضرت(ع) نیز او را به خراسان فرستاد -ظاهراً-. همین خواجه ربیع که روز و شب مشغول ذکر بود، وقتی خبر شهادت امام حسین(ع) را به وی دادند و وی نیز چند لحظه ای از روی تأثّر و حیرت با خبردهندگان مکالمه ای برقرار کرد، بعداً ابراز پشیمانی کرده که "چرا آن چند لحظه را با آنان صحبت کردم و از ذکرم بازماندم" !!

بعضی نیز کاملاً مردودند. مانند ابن تیمیّه . (خواجه ربیع حماقت داشت، ولی این بغض دارد). وی بر قیام امام حسین(ع) دو اشکال وارد می کند: 1. می گوید: حسین قیامش صحیح نبوده، چون بر امام زمان خودش خروج کرده است (!!). 2. دومین ایرادی که می گیرد، این است که می گوید: حسین بن علی کار اشتباهی انجام داد، چون جان خود و فرزندان و خانواده اش را به خطر انداخت (!!).

در پاسخ به ایراد نخست ابن تیمیّه باید گفت: مشکل این است که اینها تلقّی می کردند هرکس که -با هر طریقی- به حکومت برسد، اولی الامر و امام است و بین خود رایج کرده اند که: ألحقّ لمن غلب. هنوز هم می بینیم که در حوادث مصر چنین موضعی از سوی دانشگاه علوم دینی الأزهر -که متعلّق به علمای اهل سنّت است- اتّخاذ می شود. در پاسخ به ایراد دوم ابن تیمیّه هم باید گفت: اگر امام حسین(ع) خود را شهید نمی کرد، حقیقت به طور کامل محو می شد؛ اکنون اکثریّت جهان اسلام اهل سنّت اند. واقعیّتی ست که هست. اگر شهادت امام حسین(ع) نبود، از همین اقلّیت شیعه هم خبری نبود و الآن [فی المثل] شما به من می گفتید "ماموستا"! ، من هم به شما می گفتم: "برادران اهل سنّت"!

بسیاری از اهل سنّت کنونی هنوز باور ندارند که امام حسین(ع) نوۀ پیامبر(ص) و سیّد شباب اهل جنّت را با آن وضعیّت عطشان شهید کرده اند.


چرا از امام(عج) محرومیم؟

جواب این است که: چون جهان هنوز لیاقت لازم را برای ازتباط مستقیم با امام(عج) نیافته است.

در زمان یازده امام قبلی(ع)، "شناخت و ابلاغ" کامل دین تحقّق یافت؛ ولی "اظهار و غلبۀ دین" به طور کامل تحقّق نیافته است و طبق اجماع تمام علمای شیعه و اهل سنّت، آیۀ اظهار مربوط به آینده ست.


(بیانات حجّت الاسلام و المسلمین دکتر غلامرضا بهروزی لک در دانشگاه ارومیه)


امید شمس آذر
۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۷:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

خیلی  از ما از ته دل به معجزه بودن قرآن باور نداریم، اگر هر روز چند آیه‌ای از کتاب خدا را قرائت می‌کردیم و به معنای آن توجه می‌کردیم این حال و روز ما نبود.

من  خیلی ناچیز تر از آن هستم که درباره معجزه جاوید قلم فرسایی کنم اما مولا و مقتدایمان علی بن ابیطالب علیه السلام اینگونه قرآن مجید را توصیف می‌فرماید:

ظاهر قرآن زیباست، باطن آن ژرف ناپیداست،

عجائب آن سپری نگردد، غرایب آن به پایان نرسد.

و تاریکی‌ها جز بدان زدوده نشود.


(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

در قرآن مجید، از همسر تحت عنوان لباس یاد شده است (هنّ لباسٌ لکم و أنتم لباسٌ لهنّ). در تبیین چرایی این تعبیر، حاج آقا قرائتی به نکاتی اشاره فرموده اند که از خاطر می گذرد:

  1. باید در طرح و رنگ مناسب انسان باشد.

  2. وسیلۀ زینت برای انسان است.

  3. به انسان آرامش می دهد.

  4. عیب انسان را می پوشاند.

  5. انسان را از سرما و گرما حفظ می کند.

  6. متناسب با هوا ضخیم و نازک می شود.

  7. نداشتنش رسوایی است.

  8. انسان نیز باید آن را حفظ کند.

  9. خوبی و بدی اش بعد از استفاده اش معلوم می شود.

  10. لزوماً دوست داشتنش به معنی مفید بودنش نیست.

  11. با استفاده کردن از آن هویّت انسان عوض نمی شود.

  12. تمیز بودنش به معنای پاک بودنش نیست. پاک بودنش نیز به معنای تمیز بودنش نیست.

  13. همیشه شستشو نمی خواهد؛ گاهی تکان و نوازش لازم است.

  14. گاهی بیماری را منتقل می کند.

  15. گاهی جنسش خوب است، ولی دوختش خوب نیست.

  16. محدودیت هایی برای انسان به وجود می آورد، ولی منفعت دارد.

  17. خوب بودنش کافی نیست؛ باید به انسان بخورد.

  18. و... .

امید شمس آذر
۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۸:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
پیشتر گفته بودم شیعه هستم چون پاسخی برای سؤالاتی که از نظر گذشت نیافته ام؛ حالا هم در جواب "چرا مجرّد هستم" می گویم چون پاسخی برای سؤالات زیر پیدا نکرده ام:


    1. نگاه عامل عشق است. عشق لازمۀ نکاح است. نکاح سنّت است. نگاه گناه است. یعنی چه ؟!!

    2. کسانی که نمی توانند تقوای الهی را رعایت کنند، باید ازدواج کنند. کسانی هم که نمی توانند ازدواج کنند، باید تقوای الهی را رعایت کنند. یعنی چه ؟!!

    3. از میان دو انحراف اخلاقی خودارضایی و دوستی با جنس مخالف، کدامیک گناهش بیشتر است ؟!!

    4. اینکه در عرف ما شایع است "یک نظر حلال است" مبنای شرعی دارد یا خیر؟ اگر دارد ارجاع بدهید. اگر ندارد تکذیب کنید.

    5. حسّی نسبت به کسی در درون خود داریم. از کجا بفهمیم عشق پاک است یا هوس ؟!!

    6. دو نفر مطلق نامحرم هستند. می خواهند مطلق محرم شوند. از کجا باید شروع کنند ؟!!

    7. تا آنجا که اطّلاع دارم، هرکس در جامعۀ ما متأهّل شده، یا با گناه شروع کرده و یا خود در انتخاب همسرش دخالت نداشته است. انتخاب چگونه است که با گناه همراه نباشد ؟!!

    8. اساساً عشق از کجا پیدا می شود ؟!!

    9. به طور خلاصه: در امر ازدواج، انتخاب مقدّم بر شناخت است یا شناخت مقدّم بر انتخاب ؟!!



(منتظر پاسخهای فقهی شما هستم)

امید شمس آذر
۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


امروز، روزی است که "زروان اَکَرَنَه"(زمان بیکرانه=کرونوس یونانی/ساتورن رومی) خدای مورد پرستش زروانیان، با ضربات دشنۀ دو سر پیروز نهاوندی پاره شد.


زروانیان که اکنون به دروغ یهودی خوانده می شوند، عقاید خود را که مبتنی بود بر جبرگرایی و تقدیس شرّ، در قالب دین حضرت موسی(ع) ریختند و خدای بی منطق، خشن و کینه توز خود را "یهوه"(برگرفته از گئو/گاو) نامیدند. آنان در صدر اسلام، عمر بن ؟ را که از کودکی شناسایی کرده بودند، تجلّی خدای خود دانسته و تحت آموزش های ویژۀ خود به سرکردگی استاد کعب الاحبار قرار دادند تا بعدها اسطوره هایشان را محقّق کند:

- منصب خدایی آسمان را از دست اهورامزدا(ایزد انسان کامل=ورونۀ هندی/اورانوس اروپایی) غصب کند؛

- با این کار، مردم جهان را از فیض حضور او محروم گرداند؛

- در این راه، همسر و فرزند او را هم بکشد؛

- سند انقراض همیشگی زروانیان(قبالۀ فدک) را پاره کند و از سوی آنان به پاروکا(فاروق) به معنی نجات دهنده ملقّب گردد؛

- اهریمن(در اینجا معاویه/دجّال نخست از سلسلۀ شصت گانۀ دجّال ها) را بر سر قدرت بگمارد و در برابر اهورا قرار دهد؛

- با ترویج خوی عربیّت از نوع جاهلی زیر عنوان گسترش اسلام(!!)، مردم منطقه به ویژه ایرانیان موحّد را دچار سوء تفاهم و نسبت به اسلام بدبین نماید؛

- با این کار، از طرفی حمایت بزرگترین حامیان دین خداوندی را از اسلام سلب کند... ؛

- و از طرفی با دادن مجوّز تداوم حیات به جریانهای انحرافی باستانی، زمینۀ ظهور دجّال های بعدی و به طور خاصّ آخرین دجّال(=ماشیع/منجی نهایی زروانیان) را فراهم آورد؛

- و بالاخره با تحریف آخرین دین آسمانی، بشریّت را برای همیشه سردرگم نگه داشته و شایستۀ دریافت لقب پر افتخار " ابو الشّرور " (پدر همۀ بدی ها تا روز قیامت) گردد.

پیروز نهاوندی پدر مروارید(به عربی ابولؤلؤة)، کسی است که با شجاغت خود، چنین وجودی را از پای درآورد و از جانب ایرانیان "بابا شجاع الدّین" نامیده شد. با این حال، امروز پیکر زروان در جوار آخرین پیامبر الهی(ص) آرمیده و بابا شجاع الدّین ایرانیان در محلّ ساختمان معاونت اجتماعی و ارشاد فرماندهی انتظامی شهرستان کاشان، سالها ست که در "بازداشت خانگی" به سر می برد. امید که هرچه زودتر بی گناهی اش اثبات شود و دوباره به آغوش محبّان و دوستداران بازگردد و گره از کار فرو بسته شان بگشاید.

پیروز باشید.

یا علی(ع)

امید شمس آذر
۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۸:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

در پستی به مشخصات ( http://uria2.blog.ir/1394/04/23 چرا شیعه هستم؟) پرسیده بودیم: « آیا صرف سرپرستی امّت اسلام برای خلیفه نامیدن فرمانروایان اسلامی بعد از پیامبر(ص) کافی ست یا شئون دیگری هم لازم است؟ اگر کافی ست، پس واژۀ مولا در غدیر خم چه معنای دیگری جز سرپرست می تواند داشته باشد؟ اگر شئون دیگری هم لازم است، پس به چه دلیلی همۀ فرمانروایان راشدی و بعد از آنان اموی و عبّاسی باید خلیفه نامیده شوند ؟! »؛

هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده ایم.

پس این سؤال همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *

پرسیده بودیم: «آیا مولا به معنی سرپرست است یا به معنی دوست؟ اگر به معنی سرپرست است، پس جای هیچ بحث دیگری باقی نیست. اگر به معنی دوست است، پس چرا اهل سقیفه همان کسی را به جانشینی پیامبر(ص) برنگزیدند که پیامبر(ص) در غدیر خم به دوستی اش سفارش داده بود ؟! »؛

پاسخ دادند:

«ماجرای غدیر خم کوچکترین ارتباطی به جانشینی پیامبر نداشت.ایشان پیام آور اسلام و یک دین الهی بوده و نه صاحب یک تاج و تخت که ولیعهد و ملکه داشته باشد».

بررسی:

اوّلاً از معنای واژۀ مولا پرسیدیم و از قطعیّت ارتباط ماجرای غدیر خم با جانشینی پیامبر(ص) سخن نگفتیم. فعلاً این را جواب دهید.

ثانیاً این نظر شخصی شما ست. ۳۵۰ تن از بزرگان اهل سنّت نظر دیگری دارند.

ثالثاً خلیفه و جایگزین مگر فقط مال پادشاهان است؟ پیامبر(ص) در حدیث منزلت دربارۀ یکی از صحابه گفته اند که "او وزیر من است". حالا چه میگویید؟!

رابعاً پ نه پ! ابوبکر پادشاه بوده که جانشین داشته است؟! اگر پادشاه بوده، چرا نمی گویید پادشاه و می گویید خلیفه؟ وقتی پیامبر(ص) پادشاه نباشد، یک پادشاه چطور می تواند خلیفۀ او قلمداد شود؟! اگر هم پادشاه نبوده، به چه حقّی برای خودش جانشین تعیین کرده؟ مگر نمی گویید تعیین جانشین مخصوص پادشاهان است؟!

خامساً از بین ائمّۀ دوازده گانۀ شیعه و خلفای تاریخ اسلام، انصافاً کدامیک به این تصویری که شما از پیامبر(ص) ارائه دادید (پیام آور دین الهی بدون حکومت و فرمانروایی) شبیه ترند و کدامیک به صاحب تاج و تخت؟ کدامیک باید خلیفه نامیده شوند؟!

پس سؤال دوم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *

پرسیده بودیم: «آیا پیامبر(ص) برای خویش جانشین معرّفی کرد یا نکرد؟ اگر جانشین معرّفی کرد، اختلاف چرا؟ اگر معرّفی نکرد، روی چه حسابی فرمانروایان عالم اسلام بعد از پیامبر(ص) را خلیفة الرّسول می نامید ؟!»؛

پاسخ دادند:

«خیر؛ جانشینی معرفی نکرده اند. پیامبر بوده اند نه فاتح جهانگشا.ب عد از ایشان خلیفه و رئیس حکومت عربستان شدند و حکومت از حالت شارع الهی به صورت خلیفه مسلمان در آمد».

بررسی:

اوّلاً اصرار نداریم که جانشین معرّفی کرده اند؛ بلکه همانطور که گفتم اگر جانشین نداشته اند،روی چه حسابی فرمانروایان امّت اسلام بعد از ایشان را "خلیفه" می نامید؟ فعلاً این را جواب دهید.

ثانیاً آیا خدا فاتح و جهانگشا بوده که یکی از مخلوقاتش را خلیفۀ خود روی زمین می نامد و به ملائک دستور می دهد او را سجده کنند؟!

ثالثاً به فرض که جانشین معرّفی نکرده اند؛ کار درستی بوده یا اشتباه بوده؟ اگر بگویید اشتباه بوده، اصل نبوّت پیامبر(ص) را زیر سؤال برده اید -نعوذ بالله- و اگر بگویید درست بوده، چرا آقایانی که شما آنها را "خلیفه " می نامید،این کار درست را ادامه ندادند؟

رابعاً درآمد؟ ضمیر این فعل مجهول کیست؟ چه کسی یا کسانی،چرا و به چه اجازه ای حکومت را از حالت شارع الهی به صورت خلیفۀ مسلمانان درآوردند؟!

پس سؤال سوم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *


پرسیده بودیم: «آیا ابوبکر که پیش از مرگ جانشین خود را مشخص کرد، کار درستی بود یا اشتباه بود؟ اگر کار درستی بود، این چه کار درستی است که به فکر پیامبر(ص) نرسید؟ اگر اشتباه بود، عمر که با اشتباه روی کار آمده و به تبع او عثمان، و همچنین خود ابوبکر -که از سنت پیامبر(ص) تخطّی کرده- مشروعیتشان را از چه کسی گرفته اند ؟! »؛

پاسخ دادند:

«ابوبکر پیامبر خدا نبود؛ یک خلیفه بود».

بررسی:

 اوّلاً پاسخ ندادید؛ به هرحال درست بود یا اشتباه؟

ثانیاً اگر منظورتان از "پیامبر خدا نبود" تلویحاً این است که اشتباه بوده، همانطور که گفتم توضیح دهید که خود و دو جانشین بعدی اش مشروعیتشان را از کجا گرفتند؟ و اگر منظورتان این است که پیامبر خدا جانشین بعد از خود را تعیین کند، چرا در مورد پیامبر اسلام (ص) اعتقاد دیگری دارید؟!

ثالثاً یک خلیفه بود؟ خلیفۀ کی؟ این واضح است که هر خلیفه ای باید دنباله رو سلف خود باشد. اگر وی دنباله رو کس یا چیز دیگری ست، پس لیاقت ندارد به نام خلافت پیامبر(ص) بر تخت فرمانروایی بنشیند.

رابعاً توجیه اشتباه زمامدار مال مواقعی ست که وی به اجماع عقلای قوم، عاقلترین و شایسته ترین آنان بوده باشد و در کنار تمام موارد مدیریت صحیحش یک اشتباه هم داشته باشد؛ در حالی که تاریخ در مورد این زمامدار چنین چیزی به ما نمی گوید.

پس سؤال چهارم هم  همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *


پرسیده بودیم: «آیا ابوبکر راست گفته است که: أقیلونی فلست بخیرکم(یعنی:مرا رها کنید،زیرا من بهترین شما نیستم) ؟ اگر راست گفته است، چرا تا به حال رهایش نکرده اید؟ اگر هم دروغ گفته است، پس چرا او را صدّیق می نامید ؟! »؛

هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده ایم.

پس نیاز به توضیح ندارد که سؤال پنجم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *


پرسیده بودیم: «آیا همۀ صحابۀ پیامبر(ص) مقدّسند یا بعضی بر بعضی دیگر برتری دارند؟ اگر همۀ ۱۲۰ هزار صحابه مقدّسند، پس شورای سقیفه با چه منطقی برقرار گردید که ۴۰ نفر از صحابه رأی همۀ آنان در غدیر خم را نپذیرند و کس دیگری را به تشخیص خود برگزینند؟ اگر بعضی از آنان بر بعضی دیگر برتری دارند، پس با چه منطقی نباید از خلفا انتقاد کنیم ؟! »؛

پاسخ دادند:

«قضاوت با خداست.الله از همه اعلام رضایت کرده.تشخیص برتری با ما نیست».

بررسی:

اوّلاً یعنی الله از منافقین هم اعلام رضایت کرده؟ "برائت" که نام سوره ای ست در قرآن و در شأن بعضی اصحاب پیامبر(ص) نازل شده،به چه معنا ست؟ به هر معنایی باشد، فکر نمی کنم به معنای رضایت باشد !

ثانیاً اگر همۀ اصحاب مورد رضایت خدایند، همانطور که گفتم آن 40 نفر چه امتیازی بر دیگران داشتند؟

ثالثاً اگر الله از همه اعلام رضایت کرده، چرا بین صحابه این همه اختلاف نظر وجود دارد؟ آیا می شود دو نفر هرکدام راهی بروند که ضدّ هم باشد و هر دو مورد رضایت خدا باشند؟ اصلاً خدا چه چیزی را قضاوت می کند؟!

رابعاً آیا سرنوشت قوم سبأ را در قرآن خوانده اید که می گویید تشخیص برتری با ما نیست؟ پس تکلیف امر به معروف و نهی از منکر چه می شود؟ اساساً فرق انسان با هویج در چیست ؟!

خامساً در امور شخصی افراد بله. خدا خود عالم به اسرار است و ما حقّ دخالت نداریم؛ امّا امور اجتماعی و در رأس آن رهبری جامعه امری ست که در سرنوشت تک تک مردم اثر دارد و خداوند انسان ها را مختار آفریده است.

پس سؤال ششم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *


پرسیده بودیم: «آیا علی(ع) اوّلین خلیفۀ بر حقّ رسول(ص) است یا چهارمین آنها؟ اگر خلیفۀ اوّل است، پس ابوبکر و عمر و عثمان را از کجا آوردید؟ اکر خلیفۀ چهارم است، پس چرا از مادرمان عایشه و از طلحه و زبیر که بر خلاف دستور روشن خداوند برخلیفۀ وقت شوریدند، اینقدر تمجید می کنید ؟! »؛

پاسخ دادند:

«خلیفه برحق یا بر ناحق نداریم. ایشان چهارمین خلیفه هست».

بررسی:

اوِّلاً اگر خلیفۀ بر حق یا بر ناحق نداریم، بهانۀ این همه اختلافات و جنگها در تاریخ اسلام چه بود؟ اختلافاتی که خیلی جدّی هم بوده، به طوری که گاهاً -فی المثل در جنگ جمل- خواهر را مقابل برادر قرار می داد. جز این است که هر کسی خود را بر حق و دیگری را بر ناحق می دانست؟ نمی دانم امّ المؤمنین عایشه که تا قبل از مرگ عثمان به بهانۀ اعتراض به وی در حجر اسماعیل تحصّن کرده بود و حتّی مردم را به قتل او تحریک می کرد، چطور بعد از به خلافت رسیدن علی(ع) به خونخواهی عثمان برخاست؟ علتّش هرچه باشد، با نظر شما جور در نمی آید.

ثانیاً به هر حال هم اگر ایشان چهارمین خلیفه است، چرا همانطور که گفتم از شورشگران علیه او اینقدر تمجید می کنید؟

ثالثاً بر حق یا بر ناحق نداریم؟! اصلاً چیزی به نام حق داریم یا نه؟!

پس سؤال هفتم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *


پرسیده بودیم: «آیا سرپرست امّت اسلام بعد از پیامبر(ص) -آنطور که ما اعتقاد داریم- از طریق نصب الهی تعیین می شود یا -آنطور که شما اعتقاد دارید- به یکی از چهار روش شورا، استخلاف، حلّ و عقد و استیلا ؟

اگر با انتصاب الهی تعیین می شود، پس به کجا چنین شتابان؟ اگر با یکی از چهار روش گفته شده تعیین می شود که به ترتیب از طرز انتخاب ابوبکر،عمر،عثمان و معاویه ریشه گرفته، پس طرز انتخاب خلیفۀ چهارم این وسط کجا رفت ؟! »

هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده ایم.

پس نیاز به توضیح ندارد که سؤال هفتم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *


پرسیده بودیم: «آیا فاطمه(س) وقتی از دنیا رفت، امام زمانش علی(ع) بود یا ابوبکر؟ اگر علی(ع) بود، پس به کجا چنین شتابان؟ اگر ابوبکر بود، چطور می تواند بر حق باشد در حالی که فاطمه(س) بر او غضبناک بود و پیامبر(ص) فرمود غضب او غضب خدا ست ؟! »؛

پاسخ دادند:

«امام فاطمه محمد(ص ) بود. و دینش اسلام و کتابش قرآن».

بررسی:

اوّلاً نگفتم "امام"، گفتم "امام زمان"؛ و پرسیدم "وقتی از دنیا رفت"، یعنی زمانی که [حضرت]محمّد(ص) در قید حیات نبود. تعبیر "امام زمان" که از حدیث معروف پیامبر(ص) -"من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیّة"- گرفته شده، یعنی: در هر زمانی یک امامی وجود دارد و زمین هرگز از حجّت خدا خالی نمی ماند. این را پاسخ دهید.

ثانیاً به فرض که امام زمانش فقط پیامبر(ص) بوده؛ مگر ابوبکر خلیفۀ همان امّتی نبود که پدر فاطمه(س) پیامبر آن بود؟ پس چرا باید بین آنها اختلاف پیش بیاید تا حدّی که فاطمه(س) به ابوبکر بگوید: "من تا زنده ام تو را نفرین می کنم" ؟ و بزرگان اهل سنّت هم روایت کرده اند که: فاطمه(س) از دنیا رفت، در حالی که از شیخین ناراضی بود.

ثالثاً با این حساب، پس امام ابوبکر که بود و دینش چه و کتابش کدام؟ آیا با فاطمه(س) یکی بود یا تفاوت داشت؟ اگر یکی بود، اختلافشان بر سر چه بود؟ اگر هم تفاوت داشت یکی از آن دو نفر باید کافر و مطرود باشد. حالا اگر بگویید آن یک نفر فاطمه(س) بوده، پس چطور پیامبر(ص) چنین تعبیری دربارۀ او به کار برده؟ با این حساب باید خود پیامبر(ص) -نعوذبالله- دروغگو باشد. اگر هم بگویید آن یک نفر ابوبکر بوده، پس تکلیف خود را مشخّص کنید.

رابعاً به فرض که بر سر دین و کتاب اختلافی نداشته اند و تعابیر پیامبر(ص) مربوط به قبل از آن است؛ در این صورت هم اختلاف باید بر سر همان مسئلۀ امام زمان باشد. پس به هر حال امامت امّت در زمان های بعد از رحلت پیامبر(ص) مسئلۀ مهمّی ست و خود پیامبر(ص) بعد از رحلتش امام زمان محسوب نمی شود.

خامساً و البتّه این وسط تکلیف عایشه را هم مشخّص کنید. امام زمان او که بود و اختلافش با علی(ع) بر سر چه؟

پس سؤال نهم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *


پرسیده بودیم:«آیا منظور از اهل بیت که در آیۀ تطهیر آمده، همان پنج تن مورد نظر شیعه اند یا عدّۀ دیگری مانند همسران پیامبر(ص) ؟ اگر همان پنج تن(علیهم السّلام) اند، پس... ؛ و اگر عدّۀ دیگری هستند، پس چرا بر خلاف نصّ صریح آیه -که اهل بیت را مثل خود پیامبر(ص) معصوم می داند- قائلید مقام عصمت بعد از پیامبر(ص) قطع شد ؟! »؛

پاسخ دادند:

«اهل بیت همسران پیامبر هستند. تنها مرد اهل بیت نبی خداست».

بررسی:

اوّلاً چه می گویید در شأن آیۀ "مباهله"؟ پس از نزول آیۀ مباهله و عملکرد پیامبر(ص) در خصوص آن، همه دیدند که برعکس، تنها مصداق "نساء" در آیه، فاطمۀ زهرا(س) است و بقیّه مرد اند.

ثانیاً اصراری نداریم که اهل بیت همان پنج تن قضیۀ مباهله اند. بلکه می گوییم مشخّص کنید وقتی به استناد قول خودتان پیامبر(ص) هم جزء اهل بیت است و هر حکمی که بر او جاری ست، بر بقیّه هم جاری ست، اهل بیت -که هرکه باشند پیامبر(ص) هم جزء آنها ست- معصوم هستند یا نه؟ اگر پیامبر(ص) را معصوم می دانید، باید اهل بیت را هم معصوم بدانید. اگر هم اهل بیت را معصوم نمی دانید، پس -نعوذبالله- پیامبر(ص) را هم معصوم ندانسته اید.

ثالثاً به استناد آیات قرآن و طبق قول خودتان همسران پیامبر(ص) -با تمام احترامی که به همه شان قائلیم- معصوم نیستند؛ ولی با این توضیحات اهل بیت باید مثل خود پیامبر(ص) باشند. آیا خدا تناقض می گوید؟ طاهر و صدّیق و... هم به هر معنایی که می خواهد باشد.

پس سؤال دهم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

  *

پرسیده بودیم: «آیا منظور از ولی و اولو الامر که در قرآن آمده، علی(ع) است یا اینکه نامشخّص است؟ اگر منظور علی(ع) است،... ! اگر هم نامشخّص است، باز مشکلی نیست؛ چون به هر حال مسئلۀ سرپرستی امّت اسلام بعد از پیامبر(ص) آنقدر اهمّیت داشته که در قرآن بیاید. پس بگردید و مصداقش را از سنّت پیامبر(ص) پیدا کنید ! »؛

پاسخ دادند:

«منظور آن آیه اولو الامر به هیچ عنوان شخص علی ابن ابی طالب نیست».

بررسی:

 اوّلاً اصراری نداریم که شخص علیّ بن ابیطالب است. گفتیم که به هر حال در قرآن آمده یا نه؟ آیا خدا -نعوذ بالله- الکی برای خودش یک چیزی گفته؟

ثانیاً وقتی می گویید هر خلیفه ای با هر روشی روی کار آمده باشد لازم الاطاعة است، بدین معنی ست که هرکدام از خلفای وقت را اولوالامر می دانید؛ همان اولوالامری که در قرآن آمده. حال، اگر معتقد باشید که در سنّت به آن اشاره نشده، پس -نعوذ بالله- پیامبر(ص) را خائن دانسته اید. اگر هم در سنّت اشاره شده، بروید ببینید و نتیجه را به ما هم بگویید.

پس سؤال یازدهم هم همچنان به قوّت خود باقی ست.

*

در آخر هم اضافه کرده اند:

«در آخر باید بگویم دید شما نسبت به دین؛ چیز مبهم و عجیبیست برای من.فکرمیکنم از بنیان با تفاوتهای اهل سنت و شیعه آشنا نیستید و بحث خلفای راشدین در 1400 سال پیش در عربستان؛تمام ذهن شما را مشغول کرده!
این دین خدا نبود.

و من الله توفیق
عائشه-ر  ».

پاسخ ما:

این دید باید هم برای شما عجیب باشد؛ چون تا به حال در دین تفقّهی نکرده اید و این سؤالات را برای اوّلین بار می شنوید. بنده با از بنیان با تفاوتهای اهل سنّت و شیعه آشنا هستم و همانطور که قبلاْ هم گفته ام: اهل سنّت معتقد است که حجّت بعد از پیامبر(ص) تمام شده است، شیعه معتقد است که ادامه دارد. تفاوت اصلی آنها در همین است. این شمایید که بحث خلفای راشدین در ۱۴۰۰ سال پیش در عربستان اساس اعتقاداتتان را شکل داده. برای همین است که تمام سؤالات بی پاسخ مانده اند. من به دلیل اینکه راهم را با تحقیق انتخاب کرده ام، به یاری خدا می توانم هرگونه سؤالی را پیرامون اعتقاداتم از اصل توحید تا گرایشات فرعی سیاسی پاسخ بدهم. در حالی که می توانستم در اعتقاداتم -به مانند شما- تقلید کنندۀ صرف باشم، ولی دیدم که:

این دین خدا نبود.

و من الله توفیق

امید-ش.

پایان

امید شمس آذر
۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

سولماز کبوتری فرزند محسن در 23 فروردین ماه 1381 در سلماس به دنیا آمد. پدرش از خطّاطان بنام شهر است. او نیز در رشته های مختلف هنری سررشته دارد و دارای مدرک هنری نقّاشی روی بوم می باشد. تاکنون عناوینی چون: رتبۀ اوّل شهرستانی نقّاشی با رنگ و روغن، رتبۀ سوّم خوشنویسی و رتبۀ دوّم طراحی کسب کرده است. از سال 1395 نیز با شرکت در انجمن شعر نیمتاج سلماس و مدنیّت ائوی (خانۀ فرهنگ)، فعالیت خود را در زمینۀ شعر شروع کرده و در مدّتی کوتاه در این رشته نیز خوش درخشیده است.


نمونۀ اشعار:


عاشق لارین شرفینه


دونیادان دویموشام، خسته یم داها

بیر منم، بیر ایچگی، قارانلیق اوتاق

ایستیرم مست اوئلام یئنه بو گئجه

خیالیمدا گئجه سن ایله یاتاق


سئویشدین او گئجه قوجاق_قوجاقا

او گئجه کی سؤزلرینه ایچیرم

بیر باخیشین دونیانی افسون ائدر

او افسونگر گؤزلرینه لیچیرم


خایالین باشیمدا هاوالانیب دیر

شکیل لر اود توتوب، یانیر سئوگیلیم!

نفسیندن یئنی حایات الیرام

شکیل لرین آه دانیشیر سئوگیلیم!


ایچگی قوتولوب، اودا بیتدی، من ده

منی اونوت، گئت یادین طرفینه

اونلا سئویش، من ده سونونجو پیگی

ایچدیم توم عاشق لارین شرفینه.


امید شمس آذر
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

نسرین دانش مهر فرزند عبّاس در تاریخ 10 تیرماه 1343 در شهرستان سلماس دیده به جهان گشود. او دورۀ ابتدایی و راهنمایی را در مدارس پروین اعتصامی و ایراندخت و تحصیلات متوسّطۀ خود را تا سطح دیپلم در دبیرستان سعید سلماس به اتمام رسانیده است.

ایشان از همان زمان نوجوانی به فعالیت های ورزشی و هنری علاقه مند بوده و در زمینۀ نقّاشی رنگ و روغن و طرّاحی کار می کرد. در سال 1364 ازدواج نموده و صاحب دو فرزند پسر می شود. بعد از مدّتی به ورزش بانوان روی آورده، در زمینۀ تنیس روی میز فعالیت می کند و در این زمینه مقامهای برتر کسب کرده و به مسابقات کشوری راه می یابد. سپس چند سالی مسئولیت کوهنوردی بانوان را بر عهده می گیرد و به خاطر همکاری با هیئت های ورزشی و خدمت صادقانه، بارها مورد تقدیر و تشکّر قرار می گیرد. هم اکنون نیز در زمینۀ شعر و ادب فعالیت می کند و عضو هیئت مدیرۀ انجمن ادبی نیمتاج سلماس می باشد.


نمونۀ اشعار:


یاغمور اوزلمینده

اوره گیم بولوت کیمی توتولوپ

تا کی او بوش قارینلارین

بو گؤزل گونشلی هوادا

بیر آزدا اوموش اولسا هئچ اولماسین

ائله بیل کؤنلوم ایستیر کی یاغسین

سویونان دویورسونلار

قوروموش یئرلره، چوللره

چوخ اوزاقلاردا

او یئرلره کی اورالاردا

چیرل_چیپلاق آغاجلار وقاریله دیم_دیک ایاقدا

قاب_قارا جوجوغلاریکه آجلاریندان قارینلاری شیشیب

گولدانداکی سولموش چیچکلر

و کاسا اللرینده یاغمور اوزلمینده دیلر

صبیر واچیدنیسین یانا_یانا.
امید شمس آذر
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

انسان ها همیشه باهم اختلاف نظر داشته اند و همانطور که قیافه ها باهم متفاوتند، افکار و عقاید هم متفاوتند. در طول تاریخ هرکسی سعی می کرد نظر خود را به کرسی بنشاند. کار به جایی رسید که کم کم جرّ و بحث افاقه نکرد و به درگیری و جنگ کشید. بالاخره مطرح می شود که با این اختلاف نظر ها چه باید کرد؟ وقتی اختلافات بالا گرفت، عقلا به فکر افتادند که با ترویج یک سری ارزش هایی جلوی این اختلافات را بگیرند؛ و قواعد اخلاقی را مطرح کردند، مبنی بر تسامح و همزیستی. امّا زورگویان این را برنتافتند و به جنگ افروزی های خود ادامه دادند... .

چند سال پیش سفری به هندوستان داشتم. گفتند که پیری در آنجا ست که از همه جای دنیا حتّی از کشورهای اسلامی، مریدان فراوانی به دیدارش می روند. به پیشنهاد دوستان به دیدارش رفتیم. ما را احترام کرد. از او پرسیدم: « حرف شما چیست که اینقدر طرفدار دارید؟ ». گفت: « من می گویم هر کس هر دینی دارد، اگر به دستورات دین خودش عمل کند، به حقیقت می رسد. ». گفتم: « طبق دستورات هر دینی، انحراف از دستورات آن دین خلاف است و با جریانات و مکاتب انحرافی باید مبارزه و بلکه جهاد کرد. ». گفت: « حرف من همین است که گفتم. » ...!

تسامح گرایان می گویند: کشف حقیقت در بلندمدّت اتّفاق می افتد. امّا من فکر نمی کنم در آیندۀ نزدیک این امر محقّق شود.... . اگر دو نظر محدود باشند،می توان بین آنها ائتلاف برقرار کرد، امّا وقتی یک طرف قضیه زندگی محدود دنیوی و طرف دیگر زندگی بی نهایت اخروی ست،بین اینها چطور می تواند ائتلاف صورت بگیرد؟ ممکن است کسی بگوید: بیایید اعتدال را رعایت کنیم؛ نه تفریط که تصوّر کنیم زندگی همین عمر چند سالۀ دنیوی ست و نه افراط که بگوییم زندگی بی نهایت است. مثلاً بگوییم زندگی پس از مرگ ۵۰۰هزار سال است و پس از آن نابودی. آیا این شدنی ست؟ جواب این است که: ته دل ها اعتقاد به این وارد نشده است و رفتار ما با این عقیده متناسب نیست.

طبیعت اقتضایش این است که انسان هر هدفی را که قصد دارد برسد، سراغ چیزهایی برود که او را به آن هدف نزدیکتر می سازد. انسانی که به آخرت باور دارد، حاضر می شود از دنیایش صرف نظر کند. دین ما برای سعادت التزاماتی دارد که معمولاً از آنها غافل هستیم.

بنده حرفم این است که: شما که جوان هستید، تحقیق کنید و بالاخره مشخّص کنید که راه حق کدام است. بالاخره یا این است یا آن. جا دارد که ما برای هر قسمتی بنشینیم یک تصمیم قطعی بگیریم. یکی ش [به عنوان مثال] "ولایت فقیه" است. اختلافات طبیعی با مدارا و گفتگو حل می شود، امّا در مواردی که دو نقیض روبروی هم هستند،مدارا کارساز نیست. صحبت از "هست یا نیست" است. عدّه ای می گویند: اسلام با همه خوب است؛ با همه مهر بورزیم و خشونت را کنار بنهیم. بالاخره می گویند! -دروغ که استخوان ندارد توی گلو گیر کند-. در حالی که قرآن آیاتی دارد که صریحاً حکم به جهاد و قتال می دهد.  اوّل می گوید: (( أشدّاء علی الکفّار ))، بعد از آن می گوید: (( رحماء بینهم )). آنانی که اسلام را هم قبول ندارند، شخصیت امیرالمؤمنین(ع) را قبول دارند. این به خاطر صراحت و بی تعارفی ایشان است.

( ۲۲ امردادماه 1392 - مسجد دانشگاه صنعتی اصفهان )

امید شمس آذر
۲۳ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 یاد مرگ یکی از عوامل غفلت زدایی است که مورد سفارش بسیاری قرار گرفته است ، امیر مومنان علی علیه السلام در بیانی بسیار زیبا در وصف مرگ می‌فرمایند:

پس بندگان خدا از مرگ و نزدیکی آن بترسید و برگِ آن را آماده سازید،

که مرگ کاری بزرگ را پیش می‌آرد و حادثه‌ای سترگ را همراه دارد ، ...

شما همچون شکاری هستید که مرگ (از جای‌هاتان) رانده است،

اگر بایستید شما را برباید و اگر بگریزید به سر وقتتان آید و پیوسته از سایه‌تان در پی  شما آید،

مرگ به پیشانی‌هاتان چسبیده است و دنیا در پس شما در پیچیده!


امید شمس آذر
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر حرکت اصیل انقلابی برای استمرار و به ثمر نشستن خود، نیاز به سه شرط اساسی: "شور، شعور و شعار" دارد.

متأسّفانه نگاه صفر و صدی بر جامعۀ دانشگاهی ما حاکم است. در گرایشات سیاسی نیز اینچنین است.... . اوج زمانی که می توانید شعارهایتان را با شعور تبیین کرده و با شور در راه تحقّق آنها حرکت کنید، همین دوران دانشجویی ست.... . ده-پانزده سال پیش هر کس دانشجو بود،با افتخار می گفت:من دانشجو ام، امّا الآن به این دانشجو طوری نگاه می کنند که انگار این قاتل است! یک بخش این معضل بر می گردد به افزایش جمعیت دانشجو و -به اصطلاح- به هم خوردن عرضه و تقاضا. ولی بخش دیگر آن به عملکرد خود دانشجویان باز می گردد. از دانشجویان انتظار می رود با مطالعه بر سر کلاس حاضر شوند و در مواقع لزوم استاد را هم به چالش بکشند.

اوّلین بار ژیوانفسکی روسی در سال 1919میلادی آیندۀ حرکت بیداری اسلامی را برای غرب گوشزد کرد.

الآن بیداری اسلامی واقعیتی ست که اتّفاق افتاده است. طرح ما برای این چیست؟ این طرح ها را چه کسانی باید ارائه بدهند جز دانشگاهیان؟ من در یک سخنرانی در دانشگاه صنعتی، 28 ایراد از سیستم آموزشی کشور گرفتم که به خیلی ها برخورد؛ در حالی که پیشنهاد هم می دادم. فضای آموزشی، دانشجویان را مفت خور بار آورده است. وضعیت ما در علوم انسانی فاجعه است؛ در علوم فنّی و مهندسی نسبتاً خوبیم، ولی در علوم انسانی، نه.... . امروز -به فرض- گرفتیم که انقلابیون بحرین پیروز شدند. چه کار می خواهیم بکنیم؟ یک مدل ارائه بدهید. بگوییم که ما هم انقلابی مثل انقلاب شما تجربه کردیم. خیلی از خطاهایی را که ما انجام دادیم، به آنها می گوییم که انجام ندهند. اگر برویم آنجا و بخواهیم سیستم ولایت فقیه را پیاده کنیم:

-ولیّ فقیه آنجا چه ارتباطی باید با ولیّ فقیه ما داشته باشد؟ -آیا زیر نظر ولایت فقیه ما باید باشد؟ -آن وقت دیگر یک کشور نیست. -و یا رییس جمهورش باید حکم تنفیذش را از تهران بگیرد؟ -و یا مجلس خبرگان جدا داشته باشند؟ -و یا نه، یک نماینده در مجلس خبرگان ما داشته باشند؟ -اگر هم یک نماینده در مجلس خبرگان ما داشته باشد، باز هم دیگر کشور نیست، بلکه استانی از استان های ما ست. -اگر هم قرار است جدا باشد،چه؟... .

اینها را چطور می خواهیم حل کنیم؟ بحث نظام سازی که در کرمانشاه مطرح کردم همین است. ما باید حوزه و دانشگاهمان این فضا را تعریف کنند. در حالی که حوزه و دانشگاهمان به این فضا ورود پیدا نکرده اند*. در حالی که در غرب یک مارکس یک نظریه می دهد که هشتاد سال در شوروی همه باید بر مبنای نظریه های او بروند سر کار.... .

وقتی صحبت از تریبون های آزاداندیشی و راحت صحبت کردن می شود، ما آن را با عقده خالی کردن اشتباه می گیریم. با دعواهای سیاسی اشتباه می گیریم. این ناراحت کننده است. باید منطقی برخورد شود. نباید در مقابل هم گارد بگیریم.... . تفکیک فضای عقلانیت و شعور را از شور بیخود بفهمید. امّا اگر هم شعور پشت سر شور بیاید، چنان اثری می گذارد که احدالنّاسی نمی تواند جلویش را بگیرد. قیام اباعبدالله(ع) هم بر مبنای عقلانیت است. چون با شعور آمیخته بوده، محکم شده است و تا امروز پایدار مانده است.... . اسلام هم در هر صورت هیچ باکی از نظر مخالف ندارد.


گزیده ای از سخنان دکتر رائفی پور در دانشگاه ارومیه
امید شمس آذر
۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آقای برزگری:

اگر از یک لوله ای که از چند جا سوراخ باشد، یک جا را بگیریم، آب از جاهای دیگر سرریز می شود. باید همۀ جاها را بگیریم. یعنی این چنین کارهایی مراحل و مراتب دارد. من اعتقاد دارم که باید با مطالعه و بررسی، همۀ جاهایی را که آسیب می بینیم هم بشناسیم، هم درمان کنیم. اگر یکی را اولویّت قائل شویم، قضیه را حسّاس می کنیم. چه بسا اگر این را برجسته کنیم، تبعات پیش بینی نشده داشته باشد. و معمولاً جاهایی را برجسته می کنیم که هم کم هزینه است و هم آسان است؛ ما معمولاً اولویّت را به آن دسته از کارها می دهیم. به نظر می رسد که معمولاً ما در مسائل فرهنگی اول به سراغ جاهایی می رویم که هم کم هزینه است و هم آسان و خیلی متمرکز است. این هم از آن کارهاست.

من فکر می کنم که این اقدام از یک دیدگاه مثبت است، ولی از دیدگاهی دیگر ما می خواهیم یک نمود کار فرهنگی در جامعه ارائه کنیم تا روی کارهایی که باید اقدام می کردیم، ولی نکردیم و به عنوان پیشانی نشان دهیم به عنوان کاری که زودبازده است و زود نتیجه می دهد. از این لحاظ که در صورت تفکیک، بچّه ها از عذاب روحی و مشغولیت های فکری که دارند، حدّاقل در ساعات درس در امان می مانند، مثبت است و در مسائل علمی پیشرفت حاصل می شود. اما همزمان ممکن است که این فشار به وجود آمده را در جای دیگر جبران کنند. پس دوتا موضوع وجود دارد: 1- احتمال سرپوش گذاشتن بر کارهای نکرده که مسئولان خود را تبرئه کنند تا اگر دیگران پرسیدند چرا کار فرهنگی نکرده اید، در مقابل، این را به عنوان مشت نمونۀ خروار از کار فرهنگی ارائه دهند و از این جهت منفی است؛ 2- ممکن است که دانشجویان این محرومیت را در جای دیگری جبران کنند و از این جهت هم منفی است. ولی حسن آن حداقل این است که فرصت های نفوذ شیطانی را سدّ می کند تا دانشجویان با خاطری آسوده انجام وظیفۀ اصلی خود بپردازند، پس این اقدام به نوعی سهل ممتنع است.

البتّه من همان طور که گفتم خوف دارم که قصد سیاسی هم مقداری در کار باشد که همان سرپوش گذاشتن بر کارهای نکرده است. چون مردم هم از این وضعیت نابهنجار فرهنگی و اهمالات مسئولین فرهنگ خسته شده اند و میلشان به این است. سخن آخر این است که برای گروه های هدف که -در این جا دانشجویانند- باید علّت چنین قضیه ای را ابتدا بر پایۀ منطق توجیه و تشریح و تبیین کنیم تا متقاعد شود، و خانواده، جامعه و دانشگاه باید همیشه و همه جا با یکدیگر هماهنگ باشند.



آقای حسین پور:

در دورۀ نوجوانی ریسک پذیری و امکان مبادرت به خطا خیلی بالاست و از این رو دورۀ نوجوانی را دورۀ بحرانی می گویند. در حالی که دورۀ کودکی دورۀ نادانی است و کودک از لحاظ نیازهای جنسی احساسی ندارد و از این رو خطری او را تهدید نمی کند؛ امّا دورۀ بزرگسالی، دورۀ آگاهی و رشد یافتگی فکری است. نوجوان در سنّی قرار دارد که می خواهد، ولی نمی داند و از این جهت است که امکان بیشترین خطا در دورۀ نوجوانی است. منظور از دورۀ نوجوانی در این جا به طور خاص دورۀ راهنمایی و دبیرستان است.

بنده معتقدم که تفکیک جنسیّتی در دورۀ نوجوانی صحیح است. برای اثبات آن می توانیم نگاهی به جوامع اروپایی بیندازیم؛ در اروپا مدارس راهنمایی و دبیرستان نیز مختلط است و به همین علّت می بینیم که آمار فسادهای اجتماعی نیز در آنجا بسیار بالاست. امّا دورۀ دانشجویی فرق می کند. نام دانشگاه مقدّس است. هوش و آگاهی و اطّلاعات در سنین دانشجویی بالاست. دانشجویان خودشان آگاهند و درک درستی از مسائل پیرامون دارند. هرچند در بین آنان افرادی هم پیدا می شوند که فاقد فرهنگ صحیح هستند، ولی تعداد این عدّه نیز از یک یا دو درصد بالا نمی رود. ما نباید به خاطر وجود این اقلّیت فاقد شعور و آگاهی، تمام دانشجویان را این چنین فرض کنیم؛ این حرف صحیحی است که «به راستی اقدام به اجرای طرح تفکیک جنسیّتی به عنوان یک راهکار، در مقابل کدام مسئله بوده است؟». برای همین ابتدا باید تحقیق کنیم تا میزان خطا اندازه گیری شود.

با این نظر موافقم که در علوم انسانی باید بر روی جامعۀ هدف -که در این جا همان دانشجویانند- تحقیق کنیم و اجرای آزمایشی اقدام صحیحی است و دانشجویان هیچ وقت -خدای نکرده- "موش آزمایشگاهی"!! نیستند؛ ولی این را نیز می افزایم که این تحقیق باید در مقدار محدود (نمونۀ آماری) صورت گیرد و نه وسیع. ابتدا باید تفاوت ها را ببینیم، اگر اجرای طرح نتیجۀ صحیحی داشت، آنگاه طرح را به صورت تدریجی و آرام آرام گسترش دهیم.

امید شمس آذر
۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

گاهی وقتها اعتراف نکردنمان به اشتباهاتمان از سر کبر و غرور نیست؛

بلکه می ترسیم که طرف مقابلمان جنبه اش را نداشته باشد و از شنیدنش سوء استفاده کند.

اشتباه نشود.

امید شمس آذر
۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

صبح اوّل وقت -طبق معمول- یکی از این پیامکهای درپیتی ایرانسل به دستم رسید. از سر استیصال پاسخ فرستادم:

"بس کنید تو رو خدا" !! ؛
جواب رسید:
moshtareke gerami, kode ersal shode sahih nemibhshad. lottfan kod ra faghat be zabane engelisi ersal konid.
امید شمس آذر
۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بی تکلّفی و خاکی بودن هم اندازه ای دارد؛

توی جمع نشستی، می بینی صدای زنگ استاندارد نوکیا بلند می شود. همه دست می برند توی جیبشان. بابا حالا یه آهنگی بندازید دیگه...!!

امید شمس آذر
۲۶ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

مرحوم آیت الله العظمی خویی آدم بحّاثی بود و بسیار به مناظره و جدل با گروه های دیگر علاقه داشت... .

روزی دو نفر از فلاسفۀ کمونیست شوروی سابق پیش ایشان آمدند و اظهار داشتند: « شما می گویید که اجتماع نقیضین محال است ». ایشان فرمود: « درست است ». گفتند: « ولی ما معتقدیم اجتماع نقیضین محال نیست ». پاسخ داد: « شما هم درست می گویید »!! آن دو اعتراض کردند که: « چطور چنین چیزی ممکن است؟! ». آیت الله گفت:

« حرف ما هم همین است دیگر... » !!

امید شمس آذر
۲۶ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

یه شیعۀ واقعی ممکنه تقیّه کنه یا بگه: "سؤال غلطه"؛ ولی هیچوقت سکوت نمیکنه، رأی ممتنع نمیده و نمیگه: "نظری ندارم". یعنی:

اعلام موضع کلّی شاید، سکوت و بیطرفی اصلاً.

امید شمس آذر
۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

می توانیم به جای ماهِ شعبان، ماهِ رمضان و... بگوییم: شعبانِ ماه، رمضانِ ماه و... . چون سال قمری بر مبنای گردش ماه است؛ مانند: تخردادِ زمین، یرِ زمین، و... .سال خورشیدی نیز که بر مبنای گردش زمین است، در اصل باید سال زمینی گفته شود. سال خورشیدی واقعی، مدّت زمان گردش خورشید به دور مرکز کهکشان است که حدود ۲۵۰ میلیون سال طول می کشد و البتّه ماههایش هنوز نامگذاری نشده اند !

امید شمس آذر
۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

خدا رحمت کند شهید مفتّح(ره) را که صیغۀ محرمیّت بین حوزه و دانشگاه جاری کرد.

حالا ۳۳ سال است که نامزد اند. کی به خانۀ بخت می روند، خدا می داند.... .

امید شمس آذر
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

در جلسه ای بودیم؛

دختر خانمی پشت تریبون قرار گرفت. خواست بگوید "استرس دارم" ، بنده خدا به قدری استرس داشت که گفت:

" اس ام اس دارم" !!

امید شمس آذر
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

سمیرا ساعدی فرزند رحیم در 22 فروردین ماه 1367 به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی  و متوسّطۀ خود را در تازه شهر سلماس به پایان رساند مدرک کارشناسی خود را در رشتۀ مدیریت بازرگانی از دانشگاه پیام نور ارومیه دریافت نمود. وی از سنین نوجوانی به سرون و خواندن شعر و داستان کوتاه علاقۀ بسیاری داشته و مدبت چهار سال است که در انجمن شعر و ادب سلماس فعالیت دارد.


نمونۀ اشعار:


نماز

قارانلیق دا بیر ایشیق

ایشیق دان بیر سس

حیّ علی خیر العمل

هارای لانیر کوچه لرده

شهرلرده

بوتون عالم ده

سو ایچیم لذّتی جه

اوزورم سنین ایچینده

سن باهار

من چیچک

سن یاغیش

من دملنمیش توپراق

سن گؤزل، بؤیوک، وقارلی

من دونیا_دونیا باخیش

سجده لریمده ایتیریرم اؤزومو

آنلییرام گؤی ده گؤیوف یئرده یاشیلی

هر قنوت اللریم قاناد اولوب، اوچورام

دوداقلاریم عطیرلنیر

«ربّنا آتنا...

آنامین ایاقلارینین آلتیندا

جنّت باغینا آیاق قویورام

امید شمس آذر
۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ماه آینده بزرگداشت خیّام در دانشکدۀ ادبیّات برگزار می شود. به گفتۀ یک منبع نسبتاً موثّق قرار است در این مراسم با شراب از مهمانان پذیرایی کنند !!

 *


همایشی با عنوان «درِگوشی های دخترانه، آقایان نشنوند (!)» امروز در دانشگاه اردبیل برگزار می شود. منبع نسبتاً موثّق پیش بینی کرد: خانمهایی که به هر دلیل نتوانند به همایش برسند، فردا فایل صوتی آن را از آقایان دریافت می کنند !!

 *


در پی دیدار یک نفر با سرکردۀ بهائیان، مراجع عظام تقلید اعلام کردند: ارتباط با بهائیّت جرم و قابل تعقیب است.

منبع نسبتاً موثّق به دنبال این خبر اظهار داشت: خدا را شکر یک عنوان مجرمانۀ جدید برای تحت تعقیب قرار دادن افراد پیدا کردیم، حالا اگر در نهایت خود آن یک نفر هم دستگیر شود فبهاء !!

 *


منبع نسبتاً موثّق از امروز حضور رسمی خود را در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده اعلام کرد. وی گفت: در صورت منتخب شدن، به عنوان اوّلین مصوّبه، جمعه ها و سایر تعطیلی های ماه رمضان را تایم استراحت محسوب کرده، در عوض بعد از عید فطر به همان تعداد روزه اعلام خواهم کرد !

 *


دقایقی پیش منبع نسبتاً موثّق از حضور و سخنرانی رییس جمهور ترکیه در جمع بانوان کشورش خبر داد.

به گفتۀ وی "اردوغان" در این مراسم اعلام کرده است: اعدام متّهمین کودتا یک ضرورت فوری ست. نگران نباشید که با این کار جمعیّت مردان به یکباره کاهش بیابد. اجازه دهید امنیّت را برقرار کنیم، خودم برای همۀ شما شوهر تولید می کنم !

 *




امید شمس آذر
۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

از اتاق خارج می شدم بروم دانشگاه. در راهروی خوابگاه، کارگری که مشغول تعمیر یخچال آشپزخانه بود، تا مرا دید -مثل کسی که سالها مرا بشناسد- با صدای بلند گفت: "سلام! بورداسَن؟!". گفتم: "آره! همین تو رو کم داشتیم".... .

شما بگویید؛ در چنین فضایی علم پیشرفت می کند -به ویژه علوم انسانی- ؟

امید شمس آذر
۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۵:۰۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

توجّه کرده اید این ایرانسل بعد از پایان یک مناسبت، تازه پیامک می فرستد و آهنگهای پیشواز پیشنهاد می دهد ؟...


در جامعۀ ما هم عدّه ای همینطورند؛ همیشه به جای اینکه قبل از جدّی شدن یک خطری درباره اش هشدار دهند، بعد از اینکه کار از کار گذشت، تازه می نشینند و اظهار نظر می کنند !!

امید شمس آذر
۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۴:۳۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

این سخنان در دومین نشست سازمان ورزش و جوانان استان با نخبگان جوان در حضور معاون وقت  وزارت ورزش و جوانان و مسئولان استان ایراد شد:


اوّل از همه باید بگویم به هر حال آخرالزّمان است و اوضاع عمومی جهان رفته به رفته بدتر می شود و انتظار نمی رود با چنین نشست هایی، مسائل و مشکلات جوانان یک شبه حل شود. امّا فایده ای که این جلسۀ هم اندیشی می تواند در بر داشته باشد، آن است که مسئولان را از چالش های فراروی جوانان آگاه سازد تا از روی ناآگاهی -به عنوان مثال- چنین اظهارنظرهایی نکنند:

«مسائل اقتصادی در تأخیر ازدواج تأثیر کمی دارند» !! (آقای محمّدتقی حسن زاده، رئیس مرکز مطالعات و پِژوهش های راهبردی وزارت ورزش و جوانان).

وقتی خواننده کنجکاو می شود که بداند این مسئول محترم از کجا چنین ادّعایی کرده است، می بیند که در ادامه نوشته است:

«به استناد نتایج یک پژوهش که در سال 89 و روی 28هزار نفر از جوانان سراسر کشور انجام شد، جوانان در گزینش همسر بیشتر به معیارهای معنوی توجّه دارند و همسری هم کفو و هم شأن خود انتخاب می کنند. اگرچه اشتغال یکی از عوامل اقتصادی محسوب می شود، ولی این نیز مانع جدّی در مسیر تحقّق ازدواج نیست» !!

آقای امیرحسین قاضی زاده هاشمی، سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس هم نظراتی اظهار کرده که ماحصلش چنین است:

«بالا رفتن سنّ ازدواج و تأخیر در بچّه داری و افزایش میزان طلاق، از نشانه های جامعه های در حال گذار به توسعه یافتگی است و کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست» !

تمام این نظر ها ممکن است در مورد جوانان معلوم الحال پایتخت نشین صادق باشد، ولی در مورد استان ما و به طور کلّی مناطق ما صادق نیست؛ بلکه به عکس، عکسش صادق است و جوانان منطقه ما هیچ تمایلی ندارند به مرحله ای برسند که با گذار به نوسعه یافتگی از ارزش های خود دست بکشند. زیرا ما به دنبال "توسعه" نیستیم، بلکه به دنبال "پیشرفت"یم. توسعه امری صرفاً مادّی ست، ولی پیشرفت اعمّ از توسعه است و شامل شئون معنوی هم می شود. جامعۀ مطلوب ما، جامعه ای ست پیشرفته که در آن ارزش ها هم سر جای خود باقی باشد.

عامل اصلی عدم حضور تأثیرگذار جوانان در اقتصاد پویا، نظام غلط آموزشی، آموزش عالی و معضل نظام وظیفه است که واقعاً جز هدر دادن استعدادهای جوانان و مسدود ساحتن بحش اعظم ظرفیت هایشان، ثمرۀ دیگری ندارد. تا این قوانین و مقرّرات کهنه و دست و پا گیر هم بخواهد اصلاح شود، جمعیت کشور رو به پیری می رود. مثلاً بسیار بی معنی ست که هم سنّ ورود به دانشگاه 19سالگی باشد و هم سنّ اعزام به خدمنت وظیفۀ عمومی. راهکار این است که وزارت محترم ورزش و جوانان با سایر ارگان ها همکاری و هماهنگی داشته باشند و تداخلات و کنتاکت های مقرّراتی را به نحوی حلّ و فصل نمایند.

امید شمس آذر
۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی از رفیقان سنّی مذهب مان تعریف می کرد:

پدربزرگ من هرساله در سالروز شهادت حضرت علی(ع)، سفرۀ بزرگ اطعام می گسترد و حدود ۴۰۰ نفر را که اکثراً از بزرگان و افراد معتبر هستند، از این خوان کرم بهره می دهد... .

یک بار به هنگام مهمانی رو به پدربزرگم کردم و با صدای بلند به طوری که هفت-هشت نفر از بزرگان مجلس نیز بشنوند، از او پرسیدم: "پدربزرگ! مگر حضرت عمر و حضرت عثمان هم شهید نشده اند؟ چرا شما فقط هنگام شهادت حضرت علی بساط مهمانی مهیّا می کنید؟ ". پدربزرگم که مطلب را دریافته بود با اشاره به من فهماند که: "فعلاْ ساکت باش! مهمان ها که رفتند، در خلوت جواب سؤالت را می دهم". وقتی مهمان ها متفرّق شدند، گفت که:

"ای پسر! آیا تو علی را با عمر و عثمان یکی می کنی؟ علی کجا، دیگر صحابه کجا؟...."؛

و آنقدر از فضایل علی(ع) گفت و گفت تا من از این لحاظ کاملاْ قانع شدم. امّا سؤال بزرگتری در ذهنم نقش بست. پرسیدم: "اگر اینچنین است، پس اهل تشیّع بر حقّند؟!". پدربزرگ جواب داد:

"ببین! علی دنبال قرآن راه افتاد که شد علی. امّا شیعه قرآن را رها کرده و دنبال علی راه افتاده. فرق ما با آنان در این است !!".

امید شمس آذر
۲۳ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

در خیابان که راه می روم، هرگاه خانمی از روبرو بیاید سرم را می اندازم پایین؛

امّا اگر آن خانم چادری باشد....

سرم خود به خود پایین می افتد.

حجاب برتر یعنی این.

امید شمس آذر
۲۱ تیر ۹۵ ، ۱۸:۵۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

عاشقی سه مرحله دارد:

۱) دلشکستگی، ۲) دلخستگی، ۳) دلبستگی.

ترتیب دقیق لازم نیست رعایت شود، ولی دلبستگی باید آخر از همه بیاید. چون در غیر این صورت، مانع از بصیرت شده و انسان را کور می کند.

امید شمس آذر
۲۱ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

صدّیقه نیک زبان در سال 1327 در سلماس به دنیا آمد. کودکی اش در کوچه باغهای سلماس گذشت. دوران ابتدایی را در دبستان پروین اعتصامی سلماس و دوران دبیرستان را در دبیرستان سعدی سپری کرد. بعد از اخذ دیپلم طبیعی، به سپاهی دانش رفت و در روستای برگشاد خدمت کرد. او از کودکی به ادبیبات علاقه داشت و از همین تدریس به بچّه های روستایی به عنوان دوران شیرین زندگی خود یاد می کند.


نمونۀ اشعار:

بیر قرانلیق گئجه ده یم

پنجره مدن باخیرام

بیرالیمده بئشیگی ییرقالییرام

بیر الیمنن حسرت ایله آخان گؤز یاشیمی سیلیرم

یاغیش یاغیر

بئشیک جیریلداییر

هئچ اؤز سسیمی ائشیتمه میشم

کیپریکلریمین آلتیندا، ناکام قالان آرزولاریمی تصویره چکیرم

ایاقلارین یئره گوپسورلر

اللرین بیر_بیرینه چالیرلار

سسی گؤیه قالخیب

منی گلین آپاریرلار

بئلیمی برینن باغلیرلار

آیدینلیغا... باریشا

سس گلدی یئدی اوغلان، بیر قیزا

دواغیمی چؤپلرینن بوکدولر

سعادته... شادلیغا... اومودلارا

گونشه، آیا، اولدوزلارا

مبهوت بیری کیمی تانیمامیش

بیراورتاما قدم قویدوم

هئچ بیلمدیم

کیمینین سوغاتیام

کیمینین پاییام

کیمینین قدری

کیمینین ال یازیام

گونشیمی، آییمی، اولدوزلاریمی باغلادیم بوغچایا، آسدیم قولوما

گئدیم

هئچ اؤز سسیمی ائشیتمه میشم

بیرم بئلیمده باغلامیش قالدی

دوغیم دوواردان آسلی قالدی

گئتیرمه دیم اوغلانسیز قالدی

ییرقالادیم بئشیگی

سیلدیم گؤز یاشیمی

هئچ اؤز سسیمی ائشیتمه میشم.
امید شمس آذر
۲۱ تیر ۹۵ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر