حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

« علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ »

حقیقت روشن:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«بل یرید الإنسان لیفجر أمامه»
قیامة-5
*
نام احمد(ص) نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
(مولوی)
....
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که: تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
(فخرالدّین عراقی)
....
"ما ایرانی ها خصلت خوبی که داریم، این است که خیلی می فهمیم؛ امّا متقابلاً خصلت بدی هم که داریم، این است که توجّه نداریم که طرف مقابل هم مثل ما ایرانی ست".
(استاد حشمت الله قنبری)
*
با سلام
حقیقت روشن، دربردارندۀ نظرات و افکار شخصی است که پس از سالها غوطه خوردن در تلاطمات فکری گوناگون، اکنون شمّۀ ناچیزی از حقیقت بیکرانه را بازیافته و آمادۀ قرار دادن آن در اختیار دیگر همنوعان است. مطالب وبلاگ در زمینه های مختلفی سیر می کند و بیشتر بر علوم انسانی متمرکز است. امید که این تلاش ها ابتدا مورد قبول خدا و ولیّ خدا و سپس شما خوانندگان عزیز قرار گیرد و با نظرات ارزشمند خود موجبات دلگرمی و پشتگرمی نگارنده را فراهم آورید.
سپاسگزار: مدیر وبلاگ

( به گروه تلگرامی ما بپیوندید:
https://t.me/joinchat/J8WrUBajp7b4-gjZivoFNA)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
  • ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۷ جهود
آخرین نظرات
نویسندگان

۴۸۲ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

شبی از شبهای زودرس زمستان بود که طبق عادت معمول، پای پیاده در راه بازگشت به خانه بودم. نیمه های راه یک زوج جوان که سوار ماشین بودند، سر راهم نگه داشتند و نشانی پادگان سپاه را ازم پرسیدند. گفتم: "دو خیابان جلوتر، دست راست". بعد از اینکه خداحافظی کرده و رفتند، پیش خود به فکر فرو رفتم که: این وقت شب آنها کجا، پادگان سپاه کجا؟ به راهم ادامه دادم. دو خیابان که جلوتر رفتم، یک صدای گوپ_گوپ از دور شنیدم. دنبال صدا به سمت راست چرخیدم. متوجّه چراغانی های آن طرف شدم. اوّلش فکر کردم عروسی است. بعد دیدم نه! مراسم دهۀ فجر در سالن اجتماعات واحد فرهنگی سپاه در حال برگزاری است و دو باند پهن هم در دو طرف ورودی ساختمان گذاشته اند تا پیام انقلاب ما را به گوش جهانیان برسانند:

"ناش ناش، نیناش ناش

شبو تا به صبح بیدار باش

موهاتو فر بده، حالا بیا تو با من قر بده" !!!

با خود گفتم: ببینید که از سرود "الله اکبر،خمینی رهبر" و آن حماسی خوانی های رعشه انگیز استاد قره باغی به کجا رسیدیم؟!... . سری تکان دادم و رد شدم. سؤال اینجاست که: اگر این کارها به اسم جذب حدّاکثری صورت می گیرد، خود این جذب در چه راستایی است؟ و مهمتر اینکه: اگر واقعاً ذائقۀ جامعۀ ما این است، پس در این همه مدّت چه کار کرده ایم؟ 38 سال زمان کمی نیست. یک نسل تمام و بیشتر.

امید شمس آذر
۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۲:۵۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

با توجّه به آیۀ شریفۀ «الله ولیّ الّذین آمنوا یخرجهم من الّظلمات إلی النّور والّذین کفروا أولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور إلی الظّلمات...»، نور واحد است و ظلمات کثیر. امّا با توجّه به اینکه زمان فاروق است و در نهایت حق را از باطل جدا می سازد، دور از انتظار نیست که ظلمات کثیر در اواخر زمان با علیه دشمن مشترک خودشان به سرپرستی آن ظلمت اصلی متّحد شوند؛ یا به تعبیری ان ظلمت اصلی دیگر ظلمات را برای مقابله با نور واحد تحت سیطرۀ خود درآورد. این ائتلاف را یکجا می توانیم "جریان باطل" بنامیم. منظور از ظهور دجّال در آخرالزّمان هم همین است.

رهبر این ائتلاف همان آیینی است که خطرناکترین انحراف مسئلۀ شرور عنوان شده است: "اعتقاد به خدایی که نه خوب است و نه بد و خوب مطلق و بد مطلق دو تن از مخلوقاتش انسان کامل و شیطان اند که به نمایندگی از او جهان خلقت را اداره می کنند". در عرصۀ اجتماعی نیز در واقع اعتقاد به این تفکّر غلط که: قدرت حقیقی در آمیختگی خوبی و بدی است و فرد تا زمانی که خوب یا بد است نمی تواند قدرتمند باشد. در عرصۀ سیاسی نیز قدرت از آن کسانی است که همواره سکوت اختیار کنند و موضعگیری راست یا چپ خود را هیچگاه به طور آشکار عنوان نکنند. و به طور خلاصه توصیه به این که فرقی ندارد آدم خوبی باشید یا آدم بدی، به هر حال سعی کنید آدم بزرگی باشید !!

این آیین ابتدا در هند با نام "برهما" ظهور کرد و بعدها مجوّز آیین شیطان پرستی یا دیویسنی را در اعصار بعدی فراهم کرد. البتّه دیویسنی با "پرستش شر" که امروزه به غلط شیطان پرستی خوانده می شود اشتباه نشود. بعضی نیز به غلط از شیطان پرستی قدیم و جدید صحبت می کنند که تعبیر صحیحی نیست و اشتراکات این دو نحله آنقدر نیست که هر دو را ذیل یک عنوان قرار بدهیم. دیویسنی که بعدها مدّتی دین بومیان هند و ایران و اروپا شد، در ایران جای خودش را به آیین زمینی ولی توحیدی مزدیسنی داد که این نیز با دین آسمانی زرتشت(ع) که بعدها ظهور کرد نباید اشتباه شود، ولی در سرزمین هزارآیین هند همچنان باقی ماند. در یونان هم تا حوالی ظهور اسکندر یعنی تا زمان غالبیّت آیین میترا برگرفته از مهرپرستی ایرانی -که این نیز با خورشیدپرستی نباید اشتباه شود- در اروپا دوام آورد و حتّی چند سدۀ منتهی به آن، آیین رسمی سراسر یونان و روم شد. آیین برهما در ایران با نام آیین "زروان" شناخته شد و بعدها در بین بنی اسرائیل با نام "کابالا/قباله" یا به اصطلاح عرفان یهود.

امثال شمرون بن یساکار (سامری) پیرو این آیین بودند که توانستند دین موسی(ع) را بر اساس آن  تحریف کنند. دیگر ادیان اسمانی را هم عمدتاً همین گروه بودند که تحریف کردند. تا اینکه همزمان با انقلاب فرانسه به طرز جالبی با تأسیس کشور آمریکا نیز تقارن زمانی دارد، این جریان خواست دیگر یک سر و سامانی به خودش بدهد و به صورت تشکیلاتی و منسجم فعالیت سازمان یافتۀ خودش علیه جریان حق را شروع کند، چون دیگر کم کم آخرالزّمان داشت شروع می شد! همزمان با آن، یک صنفی در فرانسه و برخی از دیگر کشورهای اروپایی فعالیّت می کردند با فراماسون ها یا بنبایان آزاد که واقعاً بنّا بودند و صنفشان یک صنف صنعتی و اقتصادی بود و به هیچ وجه جنبۀ اعتقادی و سیاسی نداشت. جریان باطل پیش گفته، تشکیلات آن صنف را تمامی به نفع سازمان تازه تأسیس خود مصادره کرد و خود را به نام آنان "فراماسونری" نامید و علامت گونیا و پرگار را که ابزار و آلات بنّایی هستند، نماد خود قرار داد. آن وقت برای توجیه ارتباط این اسم و این نماد با فعالیّتهای دین ستیزانه و استعمارگرانۀ خود، داستانهای مربوط به بنای هیکل سلیمان(ع) و... را جعل کرد.

 امّا بدبختی اینجاست که بعضی شیاطین انس در جمع ما مانند آقای علی رفیعی (به اصطلاح علی اکبر رائفی پور که در شیطنت دست کمی از آقای مرتضی محبّ الاولیاء ندارد!)، جریان باطل را کلّاً فراماسونری می نامند. بعضی دیگر هم که ناخواسته -شاید هم خواسته- آلت دست آنها قرار گرفته اند، از سازمان استعماری و نه مکتب و آیین فراماسونری صحبت می کنند و حتّی از این میان عدّه ای می گویند: "فراماسونری دوتاست؛ یکی انگلیسی، یکی فرانسوی" و مثلاً در پاسخ به شبهۀ فراماسون بودن سیّد جمال الدّین اسدآبادی وی را از سنخ فراماسون های نوع دوّم یعنی فرانسوی عنوان می کنند؛ سیّد جمال در واقع بنّا بوده است!! هر کدام از اینها یک جای قضیه را درست و جای دیگر را غلط می گویند و یا ناگفته می گذارند (از سر شیطنت یا نادانی و یا هردو) که این وسط فرصت برای تکفیری ها فراهم می شود که معمولاً هم از بین خودشان هستند. در مورد این تکفیری های مدرن ان شاءالله در آینده بیشتر توضیح خواهم داد.
امید شمس آذر
۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۲:۴۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سفید، خوب است و یکرنگ.

سیاه هم یکرنگ است، ولی به هرحال سیاه است.

خاکستریِ دورنگ که هیچ گاه به خوبی سفید نیست، دو نوع است:

نوع دائمی آن، از سیاه بدتر است؛ ولی نوع موقّتی آن که مقدّمۀ عبور از سیاهی به سفیدی باشد، باز خوب است.

امید شمس آذر
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:

نیکوترین خوى زنان زشت ترین خوى مردان است: به خود نازیدن و ترس، و بخل ورزیدن. پس چون زن به خویش نازد، رخصت ندهد که کسى بدو دست یازد، و چون بخل آرد، مال خود و مال شویش را نگاه دارد، و چون ترسان بود، از هر چه بدو روى آرد هراسان بود.


زن باید تکبّر داشته باشد، به خود بنازد و خود را بزرگ بداند . کرامت خود را حفظ کند و با اظهار محبّت مردان نامحرم به دام نیافتد. زنانی که خود را برای نامحرم آرایش می‌کنند و حجم بدن خود را به نمایش می‌گذارند ، تنها عزت و کرامت خود را دست کم گرفته‌اند و خود را در برابر چشمان دریده ، کوچک و خوار کرده‌اند.

بخل ورزیدن از سوی خانم خانه به معنای صرفه جویی و قناعت در مخارج خانه است چون مدیریت خیلی از هزینه‌های داخل خانه به عهده زن است. همه ما دیده‌ایم خانواده‌هایی که با اصرار خانم هر سال مبلمان و پرده و ... خانه خود را عوض می‌کنند، این جور هزینه‌ها اسراف است ، واقعا اسراف و تبذیر است.

ترسیدن زن یکی از نیکوترین صفات اوست، البته ترس از خلوت با نامحرم ، ترس از نگاه‌های آلوده به بدنش ، ترس از شیرین زبانی‌های مردان همکار یا هم‌کلاسی‌ و به طور خلاصه ترس از نزدیک شدن به پرتگاه‌های دریده شدن عفّت و حیا، نه ترس از سوسک و مارمولک و ...

نکته: این سه صفت ترس، بخل و تکبّر برای مردان بدترین صفات است چون مرد ، مرد است و باید امید ، پناه و تکیه گاه همسرش باشد. مرد باید حفره‌های خالی وجود زن را پر کند و دست در دست هم به اوج خوشبختی برسند.

(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)
امید شمس آذر
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۲:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

معنی

اوستایی

پهلوی

فارسی باستان

هستی بخش بزرگ دانا

اهورامزدا

اورمزد

هرمَزد

1

اندیشۀ نیک

وهومنه

وهومن

بهمن

2

بهترین راستی و پاکی

اشاوهیشتا

ارتاوهیشتا

اردیبهشت

3

شهریاری نیرومند

کشتریا وریا - خشترا وئیریه

شهریور

شهریور

4

فروتنی و مهر پاک

سپنتا آرمئیتی

سپندارمت

سپندارمذ

5

تندرستی و رسایی

هئوروتات

خردات

خورداد  - خرداد

6

بی مرگی ، جاودانی

 آمرتات

امرتات

امرداد

7

آفریدگار

دزوه - دثوش

دزو ، دذوپت آتور

دی ، دی بآذر

8

آتش ، فروغ

اتر- آثرآت

اتور

آذر

9

آبها ، هنگام آب

اپم

آبان

آبان

10

آفتاب ، خورشید

هورخشئیت

خورشیت

خور - خیر - خورشید

11

ماه

ماونگه

ماه - ماذ

ماه

12

  ستارۀ تیر یا تیشتر ، ستارۀ باران

تیشتریه

تیر- تیشتر

تیر

13

جهان ، زندگی هستی ، گیتی

گئوش

گوش

گوش

14

آفریدگار

دزوه - دثوش

دذو ، دذوپت میتر

دی ، دی بمهر

15

دوستی ، پیمان

میثر

میتر

مهر

16

فرمانبرداری

سرئوش

سروش

سروش‌

17

دادگری

رشنو

رشن

رشن

18

فروهر ، نیروی پیشرفت

فره وشی

فرورتین

فروردین

19

پیروزی

ورثرغن

واهرام

ورهرام

20

رامش ، شادمانی

رامن

رام - رامشن

رام

21

باد  ، هوا

واته

وات

باد

22

آفریدگار

دزوه - دثوش

دذو ، دذوپت دپن

دی ، دی بدین

23

بینش درونی ، وجدان

دئنا

دین

دین

24

خوشبختی ، دارایی و خواسته

اشی - ونگوهی

ارت

ارد

25

راستی

ارشتاد

اشتات

اشتاد

26

آسمان

آسمن

آسیمان

آسمان

27

زمین

 زام

زمامیات - زامدات

زامیاد  - زمی  - زمامیاد

28

گفتار پاک

منتره سپنت

امهراسپنت

مانتره سپند - ماراسپند - مهرسپند

29

فروغ و روشنایی بی پایان

انغره - رئوچه

انیران

انارم - انیران

30


امید شمس آذر
۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۲:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

ما مخالف با حرکت های صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی، چه در عالم سیاست های داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم که سال ها پیش اسم گذاری شد «نرمش قهرمانانه». نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است، عیبی ندارد؛ امّا این کشتی گیری که دارد با حریف خودش کشتی می گیرد و یک جاهایی به به دلیل فنّی نرمشی نشان می دهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند که دارند چه کار می کنند، بدانند که با چه کسی مواجهند، با چه کسی طرفند، آماج حملۀ طرف آنها کجای مسئله است؛ این را باید توجّه داشته باشند.

*

سخنرانی رؤسای جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متّحد در دوره هایی همانند این دوره، فرصتی برای ملّت ایران هم هست تا با توجّه به همزمانی نسبی آغاز کار دولت جدیدشان با نشست مجمع عمومی سازمان ملل، دولت جدید خود را هم از این لحاظ محک بزنند؛

در شصت و هشتمین نشست این مجمع نیز، جناب حجّت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روحانی به عنوان پنجمین رییس جمهور ایرانی که در سازمان ملل به ایراد سخن پرداخت، نکاتی را مطرح ساخت که برای ملّت ایران، افکار عمومی بین المللی و همچنین دولت های غربی می تواند روشن کنندۀ راهکارهای کنونی دولت جمهوری اسلامی ایران باشد. امّا قبل از هر چیز باید توجّه داشت که راهبرد ها و استراتژی ها سر جای خود باقی اند و این فقط راهکار ها و تاکتیک ها هستند که تغییر می کنند. مهم ترین سرفصل های سخنان رییس جمهور در سازمان ملل از این قرار بود:

- اقدامات زورمدارانه برای تداوم سلطۀ گذشته، ضدّصلح،امنیّت،کرامت انسانی و آرمان های بشری است.

- گفتمان های دین،اسلام،شیعه و ایران هراسانه تهدیدی جدّی علیه علیه ثبات جهانی و امنیّت انسانی است.

-  آنهایی که دم از تهدید ایران می زنند، یا خود تهدید علیه صلح و امنیّت جهانی اند یا به تهدیدد دامن می زنند.

- آپارتاید مفهوم کم وزنی برای توصیف برای توصیف جنایات و خشونت نهادینه علیه مردم فلسطین است.

- ایران از ابتدای بحران سوریه، مخالف راه حلّ نظامی برای آن بوده است.

- دانشمندان هسته ای ایران به چه جرمی توسّط جنایتکاران ترور شدند؟ آیا ترور کنندگان محکوم شدند؟

- نتیجۀ تحریم ها، همان نابودی انسان هاست که به جوامع تحریم کننده نیز لطمه وارد می کند.

- جهان از جنگ،خشونت و افراط خسته است. با ترکیب هوشمندانه ای از امید و اعتدال می توان همۀ چالش ها را مدیریّت کرد.

دولت جدید با شعار تدبیر و امید و با کلیدواژۀ اعتدال روی کار آمده است، ولی در زمانی که حجّت بر تمام دوستان و دشمنان تمام شده است. زمانی که آقای خاتمی رییس جمهور اسبق در صحن عمومی سازمان ملل سال 2001 را به عنوان سال "گفتگوی تمدّن ها" طرح کرد، رییس جمهور دیوانۀ آمریکا در همان سال از "جنگ تمدّن ها"سخن گفت و البتّه تنها سخن نگفت که عمل هم کرد و در پاسخ همۀ آن تنش زدایی ها، ایران را "محور شیطانی" خواند.  یا زمانی که تیم مذاکره کنندۀ هسته ای وقت به منظور اعتماد سازی درب تمام تأسیسات هسته ای را قفل زد -که به تصریح مقام معظّم رهبری عقب نشینی بود- غرب اعلام کرد که باید از اصل حقّ هسته ای خود بگذرید تا ما به شما اعتماد کنیم!!! امّا امروز شرایط فرق کرده است. امروز بر دوست و دشمن ثابت شده است که اینها اهل منطق نیستند و تا از طرف مقابل ضعف احساس نکنند، ذرّه ای از در عقلانیّت وارد نمی شوند. به همین خاطر بود که پس از آن اعتمادسازی ها با انتخاب ملّت هوشیار ما از سال 84 به بعد حرکت تنش زدایانه تبدیل به حرکت رو به رشد شد که حاصل آن پس از هشت سال اقتداری است که امروز شاهدش هستیم.

این است رمز کلام رهبر حکیم ما که راهبرد «نرمش قهرمانانه» را برای دولتمردان ما ترسیم کردند. نام بردن از نرمش قهرمانانه به جرئت سندی دیگر بود بر اقتدار نظام. نرمش زمانی موضوعیت دارد که قدرت و جرئت داشته باشی. غرب دقیقاً در مواجهه با این تاکتیک امام خامنه ای چنان به گیجی افتاد که مجموعه ای از تناقضات را پای خود به جای گذاشت. آن هم درست در حسّاس ترین زمان خبری جهان یعنی در نشست سازمان ملل.

اینک در شرایطی قرار داریم که از طرفی غرب که نشان داده در برابر انفعال گستاخ تر می شود، بهانه اش تمام شده است و از طرف دیگر ملّت ما هم اثبات کرده است که در برابر زورگویی کوتاه نمی آید. بهترین فرصت هم برای غرب و هم برای دولت منتخب ملّت است که این پیام های هوشیارانه را دریابند و در عمل صداقت خود را نشان دهند.

این گوی و این میدان!

امید شمس آذر
۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۸:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تمیز قائل بودم میان صداقت ورزی با سیاست بازی؛

تا وقتی که فهمیدم برای "چوپانان راستگو"، گاهی صداقت هم جزئی از سیاست است....

شاید داستان چوپان دروغگو هم، برای بی خبر ماندنمان از فریب چوپانان راستگو بوده است.چوپان دروغگو،در آخر به خود ضربه زد، اما چوپان راستگو،یک عمر اهل یک آبادی را سر کار گذاشت.

مراقب باشیم !

امید شمس آذر
۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

در اینکه جامعه اسلامی بعد از رسول اکرم (ص) دچار انحرافاتی شد، تردیدی وجود ندارد. و قسمتی از همان انحرافات در جنگ علیه ایران خودنمایی می کند. اما هرگز نمی توان از این مطلب نتیجه گرفت که ایرانیان به زور مسلمان شده اند و دلایلی نیز این مطلب را تائید می کند.

 
منابع تاریخی این مطلب را ثابت می کند که ایرانیان قبل از حمله اعراب مسلمان به ایران با این دین آشنا شده بودند و تعداد زیادی از ایرانیان اسلام آورده بودند. طبق گواهی تاریخ پیامبر اکرم(ص) در زمان حیات خودشان پس از چند سالی که از هجرت گذشت نامه‏هایی به سران کشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را به دین اسلام دعوت کردند، یکی از آن نامه‏ها نامه‏ای بود که به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند.
خسرو پرویز تنها کسی بود که نسبت به نامه آن حضرت اهانت کرد و آن را پاره کرد. این خود نشانه فسادی بود که در اخلاق دستگاه حکومتی ایران راه یافته بود، هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حکام و امپراطوران چنین کاری نکردند، بعضی از آنها جواب نامه را با احترام و توأم با هدایایی فرستادند.
خسرو به پادشاه یمن که دست نشانده حکومت ایران بود دستور داد که درباره این مرد مدعی پیامبری که به خود جرأت داده که به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد تحقیق کند و فوراً او را نزد خسرو بفرستد
ولی هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند که خسرو سقوط کرد و شکمش به دست پسرش دریده شد. رسول اکرم(ص) قضیه را به فرستادگان پادشاه یمن اطلاع داد، آنها با حیرت تمام خبر را برای پادشاه یمن بردند و پس از چندی معلوم شد که قضیه هم‏چنان بوده که رسول(ص) خبر داده است.

این واقعه سبب شد پادشاه یمن و عده زیادی از یمنی‏ها بعد از این جریان، مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیز اسلام اختیار کردند، در آن زمان به واسطه یک جریان تاریخی که در کتب تاریخی آمده است عده زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می‏کردند و حکومت یمن یک حکومت صددرصد دست نشانده ایرانی بود.
همچنین در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد، بنابراین نخستین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است.
 
اولین ایرانی که مسلمان شد، سلمان فارسی است که در ایمان به درجات بسیارعالی رسید و همین امر می تواند به خوبی نشان دهد که اسلام، دینی مخصوص اعراب نبوده و هر انسان حق جویی آن را می یافته، در مقابلش تسلیم می شده است. و ایرانیان نیز انسانی بوده اند به مثابه سایر انسان ها که فطرتشان حق پذیری را ایجاب می کند.
اندک توجهی به جایگاه امپراطوری ایران در مقابل اعراب نشان می دهد که شکست ایرانیان از اعراب، بیش از آنکه متاثر از عامل خارجی باشد، متاثر از عامل داخلی بوده است. یعنی نارضایتی مردم ایران از وضعیت آن زمانشان، سبب شد که تعداد کمی از اعراب بتوانند امپراطوری ایران را نابود کنند. و کسانی که تعصب ایرانی شدیدی دارند، باید به این نکته توجه کنند که اگر شکست را به دلیل نارضایتی مردم از وضع آن زمانشان ندانند، توهین بزرگی به ایرانیان آن زمان کرده اند که از تعداد اندکی عرب شکست خورده و یک امپراتوری عظیم را بر باد می دهند.
شهید مطهری می فرمایند: «جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴۰ میلیون تخمین زده‏اند  که گروه بى‏شمارى از آنان سرباز بودند و حال آنکه تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمى‏رسیدند»( خدمت متقابل اسلام و ایران، 1376:23). و وضع طورى بود که اگر مثلًا ایرانیان عقب نشینى مى‏کردند این جمعیت در میان مردم ایران گم مى ‏شدند].]
 
جنگ اگر چه صحنه های زشت و کریهی از خود به تصویر می کشد، اما می تواند سبب افزایش تعاملات فرهنگی شود. و خود این امر عاملی برای تبلیغ اسلام می شود. و اینجاست که علیرغم وجود ادیان دیگر در ایران، اسلام رونق می گیرد.
 
شواهد بسیاری وجود دارد که تا مدتها بعد از تصرف ایران توسط عربها، همچنان آتشکده ها برپا بوده و به مرور زمان از تعداد آن ها کم می شده و با مسلمان شدن مردم، آتشکده ها از رونق می افتاده است. و کسانی نیز سالها پس از تصرف ایران اسلام می آورند.
 
سامان جد اعلاى سامانیان که از احفاد سلاطین ساسانى است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم،و جد اعلاى خاندان قابوس که آنها نیز حکومت و فرمانروایى یافتند در قرن سوم، و مهیار دیلمى شاعر زبر دست و معروف ایرانى در اواخر قرن چهارم هجرى به دین اسلام گرویدند.
 
سفرنامه‏ هایى که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت مى‏کند که تا آن زمانها در ایران آتشکده‏ها و کلیساهاى فراوان وجود داشته است، بعدها کم‏کم از عدد آنها کاسته شده و جاى آنها را مساجد گرفته است.
- تاریخ نویسان اسلامى خاندانهاى چندى را از ایرانیان نام مى‏برند که تا قرنهاى دوم و سوم، بلکه تا قرن چهارم هجرى همچنان به دین زرتشت‏باقى بوده‏اند و در اجتماع مسلمانان، محترم مى‏زیسته‏اند و سپس آن دین را ترک کرده‏اند.
بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت امویها زردشتى ماندند و در روزگار اصطخرى(صاحب کتاب المسالک و الممالک) زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل مى‏داده‏اند.
مقدسى صاحب کتاب احسن التقاسیم نیز که از مورخان و جغرافى نویسان بزرگ جهان اسلام است و خود به ایران مسافرت کرده است،در صفحه ‏۳۹ و ۴۲۰ و۴۲۹ کتاب خود از زردشتیان فارس و نفوذ بسیار آنها و احترام آنها نزد مسلمانان که از سایر اهل ذمه محترم‏تر بوده ‏اند یاد کرده است. بنا به گفته این مورخ، در جشنهاى زردشتیان در آن وقت همه بازارهاى شهر را آذین مى ‏بسته ‏اند و در عیدهاى نوروز و مهرگان، مردم شهر در سرور و شادى با ایشان هماهنگ مى ‏شده ‏اند.

مقدسى در صفحه ‏۳۲۳ احسن التقاسیم راجع به مذهب اهل خراسان مى ‏گوید:«در آنجا یهودى بسیار است و مسیحى کم و اصنافى از مجوس در آنجا هستند».
مسعودى مورخ اسلامى متوفى در نیمه اول قرن چهارم که او نیز به ایران مسافرت کرده است مسعودى حتى نام موبد زمان خود را مى‏ برد. معلوم مى ‏شود موبد زردشتیان به اعتبار عده فراوان زردشتى شخصیت ممتازى به شمار مى ‏آمده است.
مسعودى در جلد اول مروج الذهب صفحه ۳۸۲ تحت عنوان‏ «فى ذکر الاخبار عن بیوت النیران و غیرها»از آتشکده‏ هاى زردشت‏یاد مى‏ کند. از آن جمله از آتشکده‏اى در«دارابجرد» نام مى ‏برد و مى‏ گوید: در این تاریخ که سال ۳۳۲ هجرى است، آن آتشکده موجود است و مجوس آن اندازه که به آتش آن آتشکده احترام مى ‏گزارند و آن را تعظیم و تقدیس مى ‏کنند، آتش هیچ آتشکده دیگر را چنین تعظیم نمى ‏کنند.
اینها همه مى‏ رساند که -چنانکه گفتیم- ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته ‏اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دوره‏ هاى استقلال سیاسى ایران بر کیش زرتشتى غلبه کرده است. عجیب این است که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسى عرب است، آزادى و احترام بیشترى داشته‏اند از دوره‏ هاى متاخرتر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفته ‏اند. هر اندازه که ایرانیان مسلمان مى ‏شدند اقلیت زردشتى وضع نامناسبترى پیدا مى ‏کرد، و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشترى علیه زردشتى ‏گرى ابراز مى ‏داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده‏ اى از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.

امید شمس آذر
۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

«کلّ یومٍ عاشوراء و کلّ أرضٍ کربلاء»

تاریخ، همواره عرصۀ ستیز حق و باطل بوده و از آغاز یدایش رسالت حق، مقاومت باطل در برابر آن نیز شروع شده است. از قابیل فرزند آدم که هنوز مرکّب قلم حکم خدا خشک نشده، برادرش را کشت فساد و خونریزی بر روی زمین ادامه داشته است که فجیع ترین نوع آن، واقعۀ عاشورا و ریختن خون خدا در وسط تاریخ است.

امّا باطل هیچگاه با چهرۀ عریان رو در روی حق قرار نمی گیرد؛ چون از سنخ عدم است و تا خود را اندکی با حق آمیخته نکند، وجود خارجی نخواهد داشت. از این روست که در چنین روزهایی سردمداران وقت باطل، حسین بن علی -علیه السّلام- نوۀ پیامبر(ص) و سیّد شباب اهل جنّت را به نام نگهداری از دین و جلوگیری از طغیان بر علیه جانشین رسول خدا(ص) با لب تشنه به شهادت می رسانند و خانواده اش را به اسیری برده و خیمه هایشان را آتش می زنند... . و این است که می بینیم در چنین شبهایی شمر روسیاه از طرف یزید بوزینه باز نامۀ آشتی برای ابوالفضل بصیر و جانباز ولایت می آورد که: "با ما باش و در امان باش".

....و چرخ روزگار می چرخد و ۱۳۷۴ سال بعد، در تکراری دوباره فرزندان خلف آنانی که خیمه های حسینی را به آتش کشیدند، این بار از حمله به آرامگاه حریم رسول خدا(ص) نیز دریغ نمی ورزند و حرم زینبیّه(س) را با خمپاره مورد سوء قصد قرار می دهند و زنان و کودکان شیعیان را به خاک و خون می کشند و همۀ این کارها هم به نام حفظ دین خدا و مبارزه با کفر و بدعت صورت می گیرد... . و به همین ترتیب بزرگ این شیاطین، همان عقرب جرّاره و روبه مکّارۀ معروف -آمریکای جهانخوار- امروز برای ملّت ابوالفضلی ایران با واسطۀ باراک شمر اوباما آشتی نامه می آورد که: "با ما باشید و در امان باشید".

امّا ملّت ما به خوبی می داند که این برنامه ها نمایشی بیش نیست و رییس دولت فدرال ایالات متّحده نیز بوزینه ای بازیچه در دست سیاستگذاران صهیونیسم. هیچگاه در مورد اوباما تصوّر نکنید او با ماست. اوباما هرگز با ما نیست، حتّی اگر ما با او باشیم. دولت محترم نیز که دیپلماسی اش -إن شاء الله- برای کشور مفید خواهد بود، به خوبی به این نکته واقف است که لبخند دشمن رانباید باور کرد و دورویی اقتضای طبیعت اوست. فقط از در یادآوری اعلام می کنیم: خانۀ دزد زده هرگز بهتر از خانۀ ویرانه نیست. اگر دشمنان گزینه های کذایی خود را روی میز قرار می دهند، ما هم نشانه های ایستادگی مان را روی میز قرار می دهیم. و به یاری خدا خانۀ خود را بیش از پیش آباد می کنیم، بدون اینکه ذرّه ای به دزدان و غارتگران باج سپرده باشیم.

واحد سیاسی جامعۀ اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه

امید شمس آذر
۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۹:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

«آلبرت انیشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رسالۀ علمی خود با عنوان «دی ارکلارونگDie Erklarung»(به معنای بیانیّه) که در سال 1954م (۱۳۳۳ش) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل ترین و معقول ترین دین دانسته است. این رساله که توسط مترجمین برگزیدۀ شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است، در حقیقت همان نامه نگاری محرمانۀ انیشتین با آیت الله بروجردی است.

اینشتین در این رساله، "نظریّۀ نسبیّت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج­ البلاغۀ امام علی(ع) و بیش از همه کتاب بحارالانوار علّامۀ مجلسی -که از عربی به انگلیسی و... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت ۱۳۷۱ش) ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده- تطبیق داده و نوشته است که: «هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­ شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریّۀ پیچیدۀ "نسبیّت" را ارائه داده، ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده­ اند». از آن جمله، حدیثی است که علّامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم(ص) نقل می کند که: «هنگام برخاستن از زمین، دامن لباس یا پای مبارک پیامبر(ص) به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود. اما پس از این که پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می گردند، مشاهده می کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است». انیشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینۀ «انبساط و نسبیّت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصّّلی بر آن می نویسد.

3میلیون دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت­های اتومبیل بنز و فورد و... از یک عتیقه­ دار یهودی بوده وهم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی توسّط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائۀ منابع مذکور در متن توسّط اینجانب(اسکندر جهانگیری) می­ باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنّی شده است. اصل نسخۀ این رساله اکنون جهت مسائل امنیّتی به صندوق امانات سرّی لندن -بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری می شود. توضیحات بیشتر و شمارۀ ثبت آن را برای اطّلاع خوانندگان در آغاز برگزیدۀ این کتابچه ارائه خواهیم داد.


پیشگفتار
در اوائل سال ۱۳۸۲ شمسی (=2003م) پروفسور ابراهیم مهدوی (تولّد ۱۳۱۰ ش) مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه­ داران شرکت اتومبیل سازی "فورد" در آمریکا و "بنز" در آلمان و "کنکورد" در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رسالۀ گران­قیمت بالاخره موفّق شدند قرار داد خرید آن را از یک عتیقه­ دار یهودی به امضاء برسانند. بهای این رساله که تماماً به خطّ خود انیشتین می­باشد، سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده پرداخت گردید:

-1000000 دلار بنز، به افتخار این که اینشتین آلمانی بود.

-1000000دلار فورد، به افتخار این که در آمریکا می زیست و نیز به افتخار جان.اف.کندی  رئیس جمهور آمریکا (مقتول 1963م) که در این رساله بارها اینشتین از وی نام برده و او را رئیس جمهور آیندۀ آمریکا دانسته است. حال آن که در 1954م (سال نگارش این اثر) هنوز ۷ سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این از پیشگویی­های اینشتین به شمار می­رود. نیز شاید سرنخ­هایی از معمّای حیرت­ انگیز ترور زنجیره­ ای خاندان کندی در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانوادۀ او نیز قربانی شدند؟ و چرا... ؟

-500000 دلار کنکورد، به افتخار جناب لاوازیه -مقتول 1794م در انقلاب یا شورش فرانسه- و نیز قانون بقای مادّۀ او که در این رساله بارها یاد شده است.


-500000 دلار تایتانیک، به یادبود کشته شدگان حادثه اندوهبار کشتی "تایتانیک" انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت 1955م)  -کاشف پنیسیلین و از یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله- بخش­هایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن می­ شود.



شخصیّت های اصلی این رساله:


  • آلبرت انیشتین(فوت مشکوک 1955م)،
  • الکساندر فلمینگ(فوت 1955م)،
  •  آیت الله العظمی سیّد حسن بروجردی(فوت 1961م)،
  • نیلز بور(بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با انیشتین در نگارش این اثر همکاری می کرد(فوت 1962م)،
  • جان.اف.کندی(مقتول 1963م)،
  • علیرضا پهلوی -مترجم و رابط- (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان«کا.گ.ب» شوروی در 1954م=1333ش: سال نگارش این رساله)،
  • حمیدرضا پهلوی -مترجم و رابط- (فوت 1371ش=1992م) که نیلز بور او را به انیشتین معرفی کرده و در آن زمان 22ساله بود.
سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که: چرا سه تاریخ مرگ (1954- 1955 و باز 1955م) و نیز سه تاریخ مرگ(1961-1962-1963م) دقیقاً پشت سر هم واقع شده؟ و چرا نویسنده(انیشتین) با همکار اصلی او در این نگارش(الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال مرده اند؟ و چرا یکی از مترجمین و رابط ها(ع.پ) در همان سال نگارش بر اثر سقوط هواپیما جان داد؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر(ح.پ) به نامهای بهزاد و نازک در سنّ جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مرده اند؟ و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی(انیشتین) حدود نیم قرن!! مخفی بماند و چرا «صندوق امانات سرّی انگلیس» به بهانۀ پرهیز از ایجاد «یک رولوشن(=انقلاب)خطرناک مذهبی» اجازۀ تکثیر این اثر علمی-مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمی دهد؟


گزیده ­ای از آخرین رسالۀ اینشتین: (DIE ERKLA"RUNG دی ارکلرونگ = بیانیّه)

ترجمه: دکتر عیسی مهدوی

 تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری


سرآغاز متن کتاب، اوّلین عبارت کتابچۀ اینشتین خطاب به آیت ­الله بروجردی این عبارت آلمانی است:

« Herzliche Gru``&e von Einstein (=هرتسلیش گروشس فن آینشتاین) با صمیمانه­ ترین سلام­ ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سیّد حسین بروجردی؛
پس از ۴۰ مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیّع ۱۲امامی[1] را پذیرفته ام، که اگر همۀ دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتّی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است، ماه مرتس( مارس)[2] از سال 1954[3] است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.

به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت)سال 1946 یعنی حدود ۸سال قبل[4] بود. خوب به یاد دارم که وقتی در ۶ آوگوست 1945 آن مرد ناپاک پلید[5]، اکتشاف فیزیکی من را -که کشف نیروی نهفته در اتم بود- همچون صاعقه ­ای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت، من از شدّت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه­ ای بین المللی به امضا و تصویب جهانی برسانم.

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد، ولی ثمرۀ آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدّی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع­بندی این چهل نامه است، برای خوانندگان گرامی(بعدی) نیز می­ نویسم همانگونه که آقای بروجردی -مقیم شهر قم در ایران- می­ دانند: من در آوگوست 1939[6] طیّ نامه­ ای به روزولت -رئیس جمهور وقت آمریکا- او را از پیشرفت آلمان نازی -که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود- در مسئلۀ شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطّلع ساختم و اکیداً به او(روزولت) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت آمیز... باید ابرقدرتی چون آمریکا -که به نظر من عاقل­ترین و... خونسردترین ابرقدرتهای دنیای فعلی است- سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی -در شکافتن هستۀ اتم- بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد. چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته -یعنی آدولف هیتلر نژادپرست خونخوار- آن(بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی­ شود، حتماً متوسّل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می­ دهد. امّا وقتی آمریکا... آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد، دیگر امثال هیتلر دیوانه نمی­ توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز -که آغاز دورۀ پاپی وی بر مسیحیان کاتولیک جهان  از همان سال 1939 بود- فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که: «هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ -حتّی با خود نازی­های آلمان- استفاده شود»، سپس من نامه­ ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سیّد ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی) -که مقیم نجف بودند- نوشتم، ایشان نیز در جواب گفتند که: «از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی­ ها بهراسند و دست به حملۀ اتمی به هیچ کشوری نزنند. ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلّی ممنوع است و هرگز نباید از آن -به نحو ابتدایی- استفاده شود، حتّی علیه خود آلمان نازی. باز تأکید می­کنم تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحۀ متعارف با آلمان نازی مقابله کرد».

آری! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگ­مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من(اینشتین) ناچار بودم که روزولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من، جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد. امّا افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانۀ دیگر افتاد و توصیه­ های من و روزولت را از یاد برده، دچار وسوسۀ شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در ۶ اوگوست 1945  -که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد می برد و صلح جهانی در حال استقرار بود- این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند!! بمبی که به قدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدّل به خاکستر کرد!! احساس می­ کنم که هر گاه به یاد این حادثه می­ افتم، چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می­شود و پیرتر می­شوم!! و من همان طور که در جنگ اوّل جهانی بین سال­های 1914-1918 در صدد ارائۀ طرح صلح جهانی بودم و موفّق نشدم، در این ۶سال سیاه جنگ دوم 1939-1945 نیز دائماً در تکاپو بودم که به نحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم. باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هستۀ اتم بسیار آسان­تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! به راستی که این موجود دوپا ! سرسخت­ ترین موجودات جهان است !!... و در مقیاس­های کوچک­تر نیز همواره ناکام بوده­ ام؛ هنگامی که ورزش­های رزمی از جمله کاراته، جودو و کنگ فو و مانند این چیزها... از شرق وحشی بی­ تمدّن و خرچنگ خوار -یعنی چین و ژاپن و کره- به اروپا و آمریکا آمد، من از جمله مخالفان این گونه ورزش ها بودم و تأکید می­ کردم که چنین آداب و رسوم وحشیانه­ ای، خشونت را در جامعه رواج می­دهد... ولی همه مانند دیوار گچی ! به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی(آقای بروجردی) برای من در جواب نامۀ "ایکس-۲۵" مرقوم فرموده­ اید «در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتّی اندک ناراحت ساختن یک انسان غیر مجاز و ممنوع است !!». آری! سیاست فقط فکر لحظه­ه ای هیجان­ آور را در سر می­ آورد. حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می­ آورد!! و اکنون ای جناب... بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان، بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ وایتسمن (رئیس وقت رژیم صهیونیستی) هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که آیا ریاست جمهوری اسرائیل را -که رسماً و علناً به من(اینشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیادیده و مهاجر از وطن می­دانستند- بپذیرم؟ ، خود در جواب نامۀ "ایکس-۳۲" فرمودید: «انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی­ پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است. پس شما خود را آلوده سیاست نکنید». لذا من(اینیشتن) نیز به بهانۀ اشتغالات علمی، این پیشنهاد را رد کردم ».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] Zwo'Lffach
[2] Ma'rz
[3] برابر با اواخرسال 1332ش یا اوایل سال 1333ش
[4] August تقریبا برابر با مرداد ماه 1325ش
[5] احتمالا منظور وی: هاری ترومن(1945-1953) است
[6] تقریبا برابر با مرداد 1318ش
منبع: تبیان
امید شمس آذر
۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۹:۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
حضرت علی علیه السلام درباره فلسفه بعضی احکام شرع می‌فرمایند:

... و نماز را براى پرهیز از خود بزرگ دیدن، و زکات را تا موجب رسیدن روزى شود، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد... و امامت را تا نظام امت پایدار باشد، ... .


حضرت مهمترین اثر و فلسفه نماز خواندن را پرهیز از خودبینی  و تکبّر معرفی می‌فرماید. چون عنصر اصلی نماز  تواضع ، خشوع و اظهار بندگی و عجز در درگاه خدای قادر متعال است. نماز هر چه خالصانه‌تر و عاشقانه‌تر باشد، بیشتر در هم شکننده نفس سرکش و متکبر انسان است.

خداوند زکات را واجب کرد تا موجب رسیدن روزی شود چگونه ؟ مگر می‌شود؟! پرداخت  زکات و خمس  در نگاه اول و مادی باعث کم شدن سرمایه و محصول می‌شود اما در نگاه توحیدی و علوی باعث برکت در اموال و محصولات کشاورزی خواهد شد. باور کنیم که همه چیز دنیای مادی نیست، باید به علل و اسباب غیر طبیعی و عالم غیب هم ایمان داشت.

یکی از عالمان وارسته نقل می‌فرمود که در یکی از شهرها تمام باغ‌های میوه را سرما زد و از بین برد ، فقط یک باغ کوچک بین آنها سالم باقی ماند. بعد از تحقیق و بررسی علل این واقعه توسط سازمان جهاد کشاورزی، تنها چیزی که فرق بین این باغ با باغ‌های دیگر بود تنها یک کلمه بود: صاحب باغ اهل محاسبه زکات و خمس خود بود و هر سال واجبات مالیّه خود را پرداخت می‌کرد.

خداوند متعال در آیه ۳ سوره بقره متقیّن را اینگونه معرفی می‌کند: الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون‏. آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می‌دارند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم، انفاق می‌‏کنند.


(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)
امید شمس آذر
۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بله! این چهار سال هم گذشت.... . ولی من به شصت سال دیگر فکر می کنم که پیرزنی روی صندلی راحتی نشسته و نوه اش -که دیوان اشعار مرا در دست دارد- می گوید:

"مادربزرگ! اینجا نوشته: اون مرحوم کارشناسی تاریخ رو اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ تو دانشگاه اورمیه گذرونده. بذار حساب کنم ببینم اون موقع شما چند سالتون بوده؟.... اِ! اینجا رو ببین! نوشته: این شعر رو در وصف..................".

حالتان آن روز دیدنی ست !

امید شمس آذر
۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۳:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

انجام واجبات و ترک محرّمات از انجام مستحبّات و ترک مکروهات افضل است؛ زیرا اوّلی یعنی: خدایا! من به حرف تو گوش می کنم.

ولی دوّمی یعنی: خدایا! من بندۀ ویژۀ تو هستم، هوایم را داشته باش !

امید شمس آذر
۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

اینجا دیگر کجاست؟

سرت را پایین بیندازی، می گویند: گاو است. بالا بگیری، می گویند: گرگ است...

ما نه گرگیم و نه گاو -خودمان می دانیم چه هستیم-. بگو: شما مراقب "گرگ های گاو نما" باشید !!

امید شمس آذر
۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۷:۱۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

شنیدن نام خدا زیباست،اما بعضی وقت ها دلگیر کننده است؛

حدود ساعت۹ - ۹:۵ سوار تاکسی شده ام، کرایه را می دهم دست راننده، می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم...!!

واقعاً که... . آن وقت بگویید که چرا بازار ما را به جای تولیدات ملی، جنس های بنجل چینی تسخیر کرده؟!

امید شمس آذر
۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۶:۴۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

حضرت امیر علیه السلام درباره راه رهایی از فقر  می‌فرمایند:

چون تنگدست شدید به صدقه دادن، با خدا سودا کنید.


در نگاه اول و مادی با عقل جور در نمی‌آید که انسان فقیر برای رهایی از فقر ، اندک پولی هم که دارد را صدقه بدهد. اما حضرت تنها راه رهایی از فقر را صدقه دادن می‌داند! چگونه؟!

کسی که با نیّت خالصانه و بدون ریا ، به اندازه وسع مالی خود صدقه می‌دهد، حتما خدا را در نظر داشته و معامله با خدا کرده است. و خدا به اندازه لطف و کرم بی‌نهایت خود این فرد را پاداش می‌دهد. گوشه‌ای از فوائد صدقه دادن پنهانی که بدون ریا هم هست را از بیان حضرت علی علیه السلام ببینید: ... صدقه‏ دادن‏ پنهان از چشم مردم، که آن آتش برخاسته از نابکاری‌ها و اعمال ناروا و نیز غضب و خشم خداوند عزّ و جلّ را فرو می‌‏نشاند...[1]  . این گناهان ماست که خشم خدا را برمی‌انگیزاند و برکت را از مال و جان ما می‌برد، با صدقه دادن پنهانی، آتش خشم خدا خاموش می‌شود و برکت به مال و جانمان سرازیر می‌شود.

(برگرفته از وبلاگ گوهرنویس)

امید شمس آذر
۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۲:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

دانشگاه که بودیم، سر کلاس در فاصلۀ قبل از آمدن استاد، با بغل دستیم نشسته بودیم و داشتم برایش حافظ می خواندم؛

در این هنگام یکی از خانم های همکلاسی از جای خود برخاست، آمد طرف ما، بالای صندلی روبرویی مان نشست، سر و وضعش را مرتّب کرد و با تبسّمی ازمان درخواست کرد که بلندتر بخوانیم تا ایشان هم استفاده کنند!... . کتاب را بستم و دوباره باز کردم. همان دو بیت شعری را که در آن صفحه آمد، قرائت کردم:

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

که این عجوزه عروس هزار داماد است

نشان عهد و وفا نیست در تبسّم گل

بنال بلبل بیدل که جای فریاد است !!!!

امید شمس آذر
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

دوست داریم که "فوز" می دهد و به "فیض" می رساند٬ دوست داریم که فقط "فاز" می دهد.

دوست داریم که بیست و چهار ساعته "یا هو" می گوید٬ دوست داریم که "یوهو" می گوید.

دوست داریم به "حور عین" دعوت می کند٬ دوست داریم به "هروئین".

دوست داریم با او به "نورٌ علی نور" می رسی٬ با دوست دیگر به "قوز بالا قوز".

دوست خوب "عفاف" دارد، دوست بد فقط "افاده" دارد.

این اهل "کرامات" است، آن اهل "کراوات".

این به "مدینه فاضله" رهنمون است و آن به "شهر هرت"؛

و در نهایت:

این "رند" است و آن یکی "جلف".

امید شمس آذر
۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر گاه گناه به سراغت آمد، نگو: این معصیت خداست و من می خواهم ترکش کنم -چون خدا هم گناه را به خاطر خودمان ممنوع کرده است-؛ بلکه بگو:

خدایا! مرا از این کار ناپسند بازدار.

امید شمس آذر
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

گسست نسلی یعنی همینی که پدر و مادر ها به فرزندان می گویند:

 «همنشین تو از تو به باید      تا تو را عقل و دین بیفزاید» ،

و فرزندان پاسخ می دهند:

" من به دوست ندارم، من سیب می خواهم " !


تبصره: البتّه در این میان بعضی هم هلو می خواهند که این مقوله ای دیگر است!!

امید شمس آذر
۱۲ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

نیمتاج سلماسی، در زمره بانوان بی باک و میهن دوست و از شاعران نامور کشور در قرن چهاردهم می باشد. وی نوه حاج وزیر سلماسی، دختر یوسف لکستانی و نرگس و به دیگر سخن فرزند مسعود دیوان سلماسی و عروس تاجرباشی خویی بود. هر چند در مورد اصل و نسب اش اختلاف رأی وجود دارد، ولی همه او را از لکستان، یکی از آبادی های سلماس دانسته اند. سلماس یکی از شهرهای باستانی و پرآشوب ایران است که در طول تاریخ، نام های گوناگونی داشته و در اواخر عصر قاجاریه، ناحیه ای ناامن بوده و بارها به وسیله ترک ها، روس ها و یاغیان کُرد مورد هجوم قرار گرفته است.

تحصیلات شاعر یاد شده تا کلاس یازدهم دبیرستان بوده و به زبان های انگلیسی و عربی هم آشنایی داشت. او در درگیری هایی که به سال 1298 شمسی در سلماس رخ داد و موجب قتل عام مردم بی گناه، ویرانی خانه ها و غارت اموال آنان گردید، همچنان در این شهر می زیست و بعد از مهاجرت از سلماس در تهران زندگی کرد.

او سه فرزند به نام های بدرالزمان، غلامحسین و مهستی داشت. این بانو، طبع موزونی داشته و در اشعارش مضامین لطیفی آورده است. دینشاه ایرانی در «سخنوران دوران پهلوی» در باره شعر «کاوه» سروده نیمتاج می نویسد: «هنگام کشتار و چپاول اموال عمومی ارومیه، در یورش ترک ها به سلماس و رشت یعنی در طول جنگ جهانی اول که پدر و خویشاوندان نیمتاج به قتل رسیدند، سروده شده است.» شعر وی آکنده از آرمان های اجتماعی و امید به نظم و آرامش در وطن شکوهمندش بوده و وی شاعری مترقی و آزاده بوده است.

قطعه «کاوه» فوق العاده مؤثر و مهیج است. او در سرودن این اثر، مردم را به مبارزه علیه اخلالگران و آشوب طلبان ترغیب کرد. اشعار این بانوی شاعر، مردم را به گونه ای هیجان زده نمود که قابل تصور نبود و کار به جایی رسید که آنان جان بر کف نهاده و ریشه فساد و تباهی را کندند.

این شعر در رشت، زمانی که بلشویک ها به خاک ایران تجاوز کرده و شهر را به یغما بردند و پیش از سلطنت رضاخان سروده شد.

به نوشته مرحوم آغابزرگ تهرانی، مؤلف «الذریعه الی تصانیف الشیعه» او دارای دیوان شعری است حاوی اشعار وطنی و اجتماعی. مسائل انتقادی و مضامین سیاسی را به قلمرو شعر راه داد و شعر را فضایی آزاد برای عرضه اندیشه های اجتماعی خویش دید.

دو غزل قوی اجتماعی ـ سیاسی که از نیمتاج سلماسی به جا مانده و جنبه انتقادی دارد، دربرگیرنده مضمون انعکاسی وقایع سیاسی ـ اجتماعی دوره شاعر است و در آنها مشکلات موجود به مردان و دولتمردان

یادآوری شده و این مضمون نادر با صراحت یگانه ای توسط زنی شاعر در قالب غزلی موفق ریخته شده و شاید یکی از عوامل ماندگاری این دو غزل، قوی بودن آنهاست.

ذهنیت سیاسی و آگاهی اجتماعی شاعر در آفرینش این اشعار گام به گام، همراه با حسی مادرانه و دلسوزانه راهکارها را گفته و یا با زبانی ساده و روان، بی مسؤولیتی مردان و شکوه های متعهدانه زنانه را سروده و در پایان هشداری لرزاننده داده است که انسان میهن دوست ایرانی را تکان داده و وی را به حرکت وا دارد. این شعر نخستین غزل سیاسی معاصر به زبان یک زن شاعر است که به حیطه مردانه وارد شد و حتی به حریم غیرت مردانه تعرض کرد.

درونمایه های وطن پرستی، آزادیخواهی و عنایت به مشکلات از ویژگی های مهم شعر دوره مشروطه و پس از آن است که این هر سه شاخصه در اشعار نیمتاج سلماسی دیده می شود.

غزل زیر، اثر معروف اوست که به مناسبت حمله بلشویک ها به ایران و رخدادهایی که پیامد جنگ اول جهانی بوده، سروده است:

کاوه

ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند

باید نخست کاوه خود جستجو کنند

مردی بزرگ باید و عزمی بزرگ تر

تا حل مشکلات به نیروی او کنند

آزادگی به دسته شمشیر بسته است

مردان هماره تکیه خود را بدو کنند

در اندلس، نماز جماعت به پا کنند

آنها که قادسیه به خون ها وضو کنند

ایوانِ پی شکسته مرمت نمی شود

صد بار اگر به ظاهر وی رنگ و رو کنند

شد پاره پرده عجم از غیرت شما

اینک بیاورید که زن ها رفو کنند

نسوان رشت، موی پریشان کشیده صف

تشریح عیب های شما مو به مو کنند

دوشیزگان شهر ارومی گشاده رو

دریوزه ها به برزن و بازار و کو کنند

بس خواهران به خطه سلماس تا کنون

خونِ برادران همه سرخابِ رو کنند

نوحی دگر بباید و توفان دیگری

تا لکه های ننگ شما شستشو کنند

قانون خلقت است که باید شود ذلیل

هر ملتی که راحتی و عیش، خو کنند

منابع: ــــــــــــــــــــــــــ

1ـ عقیقی بخشایشی، «مفاخر آذربایجان»، ج سوم، تبریز 1375.

2ـ کراچی، روح انگیز، «اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه»، تهران، 1381.

3ـ دیهیم، محمد، «تذکرة الشعرای آذربایجان»، ج چهارم؛ تبریز، بی ت.

امید شمس آذر
۱۱ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

پل تاریخی گاران یکی از بناهای تاریخی استان کردستان است و در نزدیکی شهر مریوان قرار دارد.

این پل روی رودخانه‌ای به همین نام بنا شده و یکی از جاذبه‌های تاریخی و گردشگری شهرستان مریوان و همچنین استان کردستان به حساب می‌آید.

این پل دارای ۲ دهنۀ ۶ ضلعی در میان رودخانه و دو پایۀ متّصل به ارتفاع طرفین رودخانه است و سه دهنه دارد که طول آن ۴۲، عرض ۹ و نیم و ارتفاع آن ۶ متر است.

در ساخت پل تاریخی گاران از ملات، سنگ، ساروج، آجر و سنگ‌های تراشیده استفاده شده است.

این پل تاریخی در ۱۰ کیلومتری شمال شرقی مریوان و در مسیر گاران-تیژتیژ واقع شده و در زمان‌های نه چندان دور ارتباط بین دو منطقۀ اسلام دشت و گاران مریوان را با هم تسهیل می‌کرد.

این پل شهر مریوان را به سنندج متّصل می‌کرده و در دوران والیان اردلان در زمان صفویّه مرمّت شده است. امّا پیشینۀ آن به زمان ساسانیان بر می‌گردد و تا سال ۱۳۲۰ از آن استفاده می‌شده است.

پل تاریخی گاران مریوان در سال ۱۳۷۹ توسط سازمان میراث فرهنگی با شمارۀ ۳۵۹۱ در فهرست آثار ملّی ایران به ثبت رسید.


پل تاریخی گاران مریوان - کردستان

امید شمس آذر
۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بعضاً پیش می آید که برخی دوستان شوخ طبعی شان گل می کند و به منِ تک خط ایرانسلی تک زنگ می زنند که مثلاً من با آنها تماس بگیرم. من هم در جواب این بیت پرمحتوای مطلع غزل علی آقا واحد -شاعر فقید ایران شمالی- را برایشان پیامک می کنم:

« کؤنول! وفاسیز اولان نازلی یاره یالوارما

نه اعتبار اونا؟ بی اعتباره یالوارما » !!

امید شمس آذر
۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر شنگول و منگول به جای خانۀ خودشان، وسط جنگل گم می شدند، گرگه مجبور نبود برای گیر انداختن آنها ادای مادرشان را در بیاورد.

حال، چه احمق باید باشند گرگهایی که در قلمرو مادر بچّه ها به سرشان می زند به آنان بگویند: " من گرگم، آمده م شما را بخورم، همینی که هست " !!...

نااهلان و نامحرمان احمق! اینجا مملکت امام خامنه ای ست، نه پادگان رضاشاه.

امید شمس آذر
۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

کسی که مرا دوست داشته باشد، در من عمیق می شود. و کسی که در من عمیق شود، می تواند مرا بشناسد. و کسی که مرا بشناسد، می داند با من چطور رفتار کند؛

پس:

از میان آنانی که ادّعا می کنند دوستم دارند، آنکه هنوز نمی داند با من چه رفتاری داشته باشد، دروغگو ست.

امید شمس آذر
۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

توی راهروی دانشکده می رفتم، کلید از دستم افتاد زمین. یک دختری برداشت داد دستم.... . نمی دانم، حالا باید ازش خواستگاری کنم ؟!

سریالهای ایرانی زیاد می بینم.

امید شمس آذر
۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

بسم الله الّرحمن الرّحیم

« ألّذین إذا أصابتهم المصیبة قالوا إنّا لله و إنّا الیه راجعون »

باز شاخ شیطان از حجاز طلوع کرد و امتدادش در سرزمین شام پدیدار شد و یک بار دیگر دست اهریمن از آستین وهّابیت  ملعون بیرون آمد.

شجرۀ خبیثۀ آل سعود که پیش از این ننگ هایی چون تخریب بقاع بقیع، حمله به حرم شریف امام حسین(ع) در کربلای معلّی،حمله به حرم شریف امیر المؤمنین(ع) در نجف اشرف، به خاک و خون کشیدن زائران مسلمان در راهپیمایی برائت از مشرکین، تخریب بارگاه انبیاء الهی(ع)، سرکوب نهضت آزادیخواهانۀ شیعیان بحرین و آتش زدن مصاحف مقدّسه را در کارنامۀ سیاه خود ثبت کرده اند، این بار در اقدامی تصوّر ناپذیر، پنجشنبۀ گذشته قبر صحابۀ جلیل القدر پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را نبش نموده و پیکر وی را به سرقت بردند.

اما وقاحت ها به همینجا ختم نشد...

در حالی که تنها دو روز بیشتر از جنایت نبش قبر جناب حجربن عدی نگذشته بود، ایادی کفر این بار وحشیانه به بارگاه جعفر ابن ابیطالب صحابی پیامبر(ص) و برادر حضرت امیر المؤمنین(ع) تاختند و آنجا را به آتش کشیدند تا بدینگونه افکار خود را برای تمام مسلمانان روشن کنند!

یا صاحب الزمان (عج) تسلیت...

امروز تازه می فهمیم حکمت قبر پنهان مادر -سلام الله علیها- را! امروز با برافروختن این آتش ها که امتداد آتش در خانۀ حضرت زهرا(س) بوده، برای ما کاملاً روشن شد که دشمنان اسلام تا چه حدّ و اندازه از تعالیم و سنّت رسول خدا(ص)، آل طاهرین ایشان(علیهم السّلام) و اصحاب برگزیده اش کینه به دل دارند.

و اما هدف دشمنان از این اقدامات چیست؟

بی گمان ما جنایت های مزدوران شیطان بزرگ را به پای برادران مسلمان خود نمی نویسیم و بر این نکته واقفیم که بیگانگانی که نه شیعه هستند و نه سنّی، از اینگونه کارها هدفی جز ایجاد و تشدید تفرقه بین صفوف مسلمین ندارند.

لذا ما جامعۀ اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه همگام با تمامی امّت مسلمان یکصدا فریاد می زنیم:

مرگ بر وهّابیت ملعون و مرگ بر دشمنان مسلمین و دشمنان وحدت امّت اسلامی.

آنقدر با قلب و دست و زبان به اعتراض ها و افشاگری هایمان علیه دشمنان اسلام و مزدوران آنها ادامه می دهیم  که یا در این راه جان بدهیم یا منتقم آل محمّد(ص) ظهور کند و آن کند که باید.

                                                                                                                    السّلام علیک یا منتقم(عج)

                                                                                                                  جامعۀ اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه

امید شمس آذر
۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

"د نه د" زده رو دست "پ نه پ"،

پ نه پ! می خواستی "پ نه پ" بزنه رو دست "د نه د" ؟

د نه د! همیشه حقیقت می زنه رو دست دروغ، هرچند شوخی باشند.

امید شمس آذر
۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

واژۀ "مدار" دو معنی می دهد: یکی محور، و دیگری مصدر سادۀ فعل داشتن با پیشوند نفی؛

روی این حساب ببینید واژه هایی چون: سیاستمدار، ولایتمدار، شریعتمدار،... چه معناهایی می توانند بدهند؟!


امید شمس آذر
۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

خدایا!

هرچند در این دوران یاران خوب کم اند، دوستانی دارم که در سختی ها همدم اند و در خوشی ها اسباب دل خرّم اند....

از فیض حضور خویش، نورشان ده؛ و از رحمت بی انتهایت، دل مسرورشان ده !

امید شمس آذر
۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
  • در قرآن کریم آمده: وقتی بنی اسرائیل وارد بیت المَقدِس/اورشلیم شدند، خدا به آنان دستور داد از دروازۀ شهر سجده کنان داخل شوند. امام صادق(ع) در تفسیر این آیۀ شریفه فرمود:

«به این خاطر دستور به سجده داده شد که بر سر در شهر، تمثالی از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) نصب بود»؛

حالا به این توجّه کنید که نام اوّلیۀ شهر بیت المقدس "ایلیا" بوده. یعنی نام علی(ع) در کتاب مقدّس... .

  • خدا در شب معراج پیامبر(ص)، با صدای محبوبترین فرد نزد حبیبش -یعنی علی(ع)- با او صحبت کرد.

با موسی(ع) در کوه طور هم جز با صدای هارون(ع) صحبت نکرده. اگر با پیامبران دیگر هم صحبت می کرد، به همین قیاس بود. امّا از طرف دیگر گفته اند:

علی(ع)، پیشانی اش پیشانی نوح(ع)، ابروانش ابروان یحیی(ع)، چشمانش چشمان یوسف(ع)، گوشش گوش آدم(ع)، بینی اش بینی شیث(ع)، محاسنش محاسن موسی(ع)،... و صدایش صدای هارون(ع) بود.

یعنی:

صدای خدا متغیّر نیست، ثابت است... .

  • در کتاب عزیر/عزرا(ع)، مکاشفه ای بین او با شخصی که "والا مقام" نامیده می شود صورت گرفته است. در بخشی از آن، "والا مقام" می گوید:

« من بودم که با موسی(ع) در کوه طور میقات گذاشتم، و چون بر سر قرار حاضر شد، بر کوه تابیدم و کوه متلاشی شد و او بیهوش بر زمین افتاد »؛

قرآن مقدّس فرموده است: موسی(ع) بنا به درخواست قوم نادان، به خدا گفت: "أرنی"(خود را به من نشان ده)، و خدا پاسخ داد: "لن ترانی"(هرگز مرا نخواهی دید)... سپس خدا بر کوه تجلّی کرد و... .

این "والا مقام" کیست که تجلّی خدا محسوب می شود؟ معنی اسمش به عربی چه می شود؟!... .

امید شمس آذر
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر

در اظهار نظرهای مختلف در زمینۀ تحلیل برنامۀ جامع اقدام مشترک، تناقضی که وجود دارد، اینجاست که خود خطوط قرمزها را هم نسبیت بردار تعریف می کنند و با اطلاق معامله و بده-بستان به توافق، نقض آنها را طبیعی جلوه می دهند؛ در حالی که اگر هم به فرض محال خطوط قرمز قابل معامله باشد، معامله تنها راه حلّ مسئلۀ هسته ای نبوده است !!

امید شمس آذر
۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

سؤال: اگر همه در پی یافتن حقیقتیم، تا یافتن کامل آن چگونه از گمراهی در امان می مانیم؟

جواب: با احتیاط!

امید شمس آذر
۰۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

شیعه هستم، چون هرچه گشتم جوابی برای این سؤالات پیدا نکردم:


 ۱) آیا صرف سرپرستی امّت اسلام برای خلیفه نامیدن فرمانروایان اسلامی بعد از پیامبر(ص) کافی ست یا شئون دیگری هم لازم است؟

اگر کافی ست، پس واژۀ مولا در غدیر خم چه معنای دیگری جز سرپرست می تواند داشته باشد؟ اگر شئون دیگری هم لازم است، پس به چه دلیلی همۀ فرمانروایان راشدی و بعد از آنان اموی و عبّاسی باید خلیفه نامیده شوند ؟!

 

۲) آیا مولا به معنی سرپرست است یا به معنی دوست؟

اگر به معنی سرپرست است، پس جای هیچ بحث دیگری باقی نیست. اگر به معنی دوست است، پس چرا اهل سقیفه همان کسی را به جانشینی پیامبر(ص) برنگزیدند که پیامبر(ص) در غدیر خم به دوستی اش سفارش داده بود ؟!

 

۳) آیا پیامبر(ص) برای خویش جانشین معرّفی کرد یا نکرد؟

اگر جانشین معرّفی کرد، اختلاف چرا؟ اگر معرّفی نکرد، روی چه حسابی فرمانروایان عالم اسلام بعد از پیامبر(ص) را خلیفة الرّسول می نامید ؟!

 

۴) آیا ابوبکر که پیش از مرگ جانشین خود را مشخص کرد، کار درستی بود یا اشتباه بود؟

اگر کار درستی بود، این چه کار درستی است که به فکر پیامبر(ص) نرسید؟ اگر اشتباه بود، عمر -که با اشتباه روی کار آمده- و همچنین خود ابوبکر -که از سنت پیامبر(ص) تخطّی کرده- مشروعیتشان را از چه کسی گرفته اند ؟!

 

۵) آیا ابوبکر راست گفته است که: أقیلونی فلست بخیرکم(یعنی:مرا رها کنید،زیرا من بهترین شما نیستم) ؟

اگر راست گفته است، چرا تا به حال رهایش نکرده اید؟ اگر هم دروغ گفته است، پس چرا او را صدّیق می نامید ؟!

 

۶) آیا همۀ صحابۀ پیامبر(ص) مقدّسند یا بعضی بر بعضی دیگر برتری دارند؟

اگر همۀ ۱۲۰ هزار صحابه مقدّسند، پس شورای سقیفه با چه منطقی برقرار گردید که ۴۰ نفر از صحابه رأی همۀ آنان در غدیر خم را نپذیرند و کس دیگری را به تشخیص خود برگزینند؟ اگر بعضی از آنان بر بعضی دیگر برتری دارند، پس با چه منطقی نباید از خلفا انتقاد کنیم ؟!

 

۷) آیا علی(ع) اوّلین خلیفۀ بر حقّ رسول(ص) است یا چهارمین آنها؟

اگر خلیفۀ اوّل است، پس ابوبکر و عمر و عثمان را از کجا آوردید؟ اگر خلیفۀ چهارم است، پس چرا از مادرمان عایشه و از طلحه و زبیر که بر خلاف دستور روشن خداوند بر خلیفۀ وقت شوریدند، اینقدر تمجید می کنید ؟!

 

۸) آیا سرپرست امّت اسلام بعد از پیامبر(ص) -آنطور که ما اعتقاد داریم- از طریق نصب الهی تعیین می شود یا -آنطور که شما اعتقاد دارید- به یکی از چهار روش شورا، استخلاف، حلّ و عقد و استیلا ؟

اگر با انتصاب الهی تعیین می شود، پس به کجا چنین شتابان؟ اگر با یکی از چهار روش گفته شده تعیین می شود که به ترتیب از طرز انتخاب ابوبکر،عمر،عثمان و معاویه ریشه گرفته، پس طرز انتخاب خلیفۀ چهارم این وسط کجا رفت ؟!

 

۹) آیا فاطمه(س) وقتی از دنیا رفت، امام زمانش علی(ع) بود یا ابوبکر؟

اگر علی(ع) بود، که هیچ. اگر ابوبکر بود، چطور می تواند بر حق باشد در حالی که فاطمه(س) بر او غضبناک بود و پیامبر(ص) فرمود غضب او غضب خدا ست ؟!

 

۱۰) آیا منظور از اهل بیت که در آیۀ تطهیر آمده، همان پنج تن مورد نظر شیعه اند یا عدّۀ دیگری مانند همسران پیامبر(ص) ؟

اگر همان پنج تن(علیهم السّلام) اند، پس... ؛ و اگر عدّۀ دیگری هستند، پس چرا بر خلاف نصّ صریح آیه -که اهل بیت را مثل خود پیامبر(ص) معصوم می داند- قائلید مقام عصمت بعد از پیامبر(ص) قطع شد ؟!

 

۱۱) آیا منظور از ولی و اولو الامر که در قرآن آمده، علی(ع) است یا اینکه نامشخّص است؟

اگر منظور علی(ع) است،... ! اگر هم نامشخّص است، باز مشکلی نیست؛ چون به هر حال مسئلۀ سرپرستی امّت اسلام بعد از پیامبر(ص) آنقدر اهمّیت داشته که در قرآن بیاید. پس بگردید و مصداقش را از سنّت پیامبر(ص) پیدا کنید !


12) و... .

امید شمس آذر
۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی حقّ اهل بیت(علیهم السّلام) غصب شد، جای خالی "امام" -به عنوان انسان کامل و واسطۀ بین خدا و مردم- احساس شد. این جای خالی را با رابطۀ مرید و مرادی در تصوّف پر کردند. همین طریق هم در نهایت مقدّمۀ روی آوردن مجدّد به تشیّع شد.

امید شمس آذر
۱۷ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

خدایا! در این شبهای شریف، به همۀ ما توفیق بده انواری را که به دست می آوریم، تا آخر حفظ کنیم.

خدایا! ما را اگر رفتنی هستیم، حسینی و اگر ماندنی هستیم، زینبی بگردان.

خدایا! این سال را سال تحقّق وعدۀ دیرین خود قرار بده.

آمین یا ربّ العالمین

امید شمس آذر
۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

حضرت مهدی(عج) به انتقام خون امام حسین(ع) قیام می کند؛

پس دوران غیبت هرچقدر طول بکشد، به همان میزان نشان از تازگی خون امام حسین(ع) دارد.

امید شمس آذر
۱۲ تیر ۹۴ ، ۲۰:۵۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

یکی می گوید: سال ها دود چراغ خوردم تا به اینجا رسیدم،

دیگری می گوید: سال ها گچ تخته خوردم تا به اینجا رسیدم،

آن یکی می گوید: سال ها خاک صحنه خوردم تا به اینجا رسیدم....

ولی آن که سال ها است خون دل می خورد، چیزی نمی گوید؛ و طبیعی است، چون از ابتدا قصد نداشت به جایی برسد.

برای همین اگر بگوید، اجرش تباه است !

امید شمس آذر
۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۲۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

ما گاهی با دیدن پیشرفت های دیگران، از کوتاهی های خود دچار "عذاب وجدان" می شویم، فکر می کنیم حسادت است؛

گاهی میان خدا و خرما به "دودلی" می افتیم، فکر می کنیم دورویی است؛

گاهی برای آنان که در حق ما -وقتی در موضع ضعف بودیم- جفا کردند، "آرزوی قدرت انتقام برای چشیدن لذت بخشش از موضع قدرت" می کنیم، فکر می کنیم کینه جویی است؛

گاهی حرف های خصوصی دوستان نزدیک را برای در خاطر سپردن، نزد دیگران "بازگویی" می کنیم، فکر می کنیم خیانت به دوستان است؛

و گاهی با اطلاع از علم خدا از همۀ احوالات ما -و در حالی که از حضور یک بچۀ پنج ساله هم شرم داریم- با "اعتماد به ستار العیوب بودن حق" ،در خلوت مرتکب معصیت می شویم، تصور می کنیم از "بی هیبتی خالق در نظر ما" -حتی کمتر از یک بچۀ پنج ساله- است؛

و گاهی.... و گاهی.... و گاهی.... .

اشتباه نکنیم، شیطان خوشحال می شود. ما همیشه خوبیم. فقط گاهی خیال می کنیم که بدیم !

امید شمس آذر
۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

ظاهراً شمر، کشندۀ امام حسین(ع) بود؛

امّا در اصل، مدتها قبل به دست عمر بن سعد کشته شده بود که حاضر به انجام چنین کاری شد؛

و عمر بن سعد نیز، از این رو قبلاً به دست ابن زیاد کشته شده بود؛

و همین طور، ابن زیاد نیز به دست یزید کشته شده بود....

اما یزید را چه کسی کشته بود؟! آن روز که او کشته شود، انتقام امام حسین(ع) گرفته می شود.

امید شمس آذر
۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر