چه جهانی ست -خدایا!- همه شور و همه شر؟
اینچنین بوده مگر عاقبت حال بشر؟
تا به کی غائله و فتنه و آشوب خسان؟
تا به کی کهنگی و غفلت و حیرت آخر؟
دیگر اینک شده وقتش، برسان طوفانی
تا درخت ستم از ریشه کند همچو تبر
اینک از جادّه پیداست غباریّ و دلم
میدهد زآمدن فارس منصور(عج) خبر
اینک این فجر هویدا شده از سمت افق
طی شود شام و دمد صبح و شود وقت سحر
چون که شد فجر، دگر وقت فرج نزدیک است
فقط این تسمیه مانده ست به تکبیر ظفر
گل بهمن چو شکوفا بشود، فاصلهای
نیست تا جلوۀ زیبا گل نرگس(س) دیگر...
قاف تا قاف گرفته ست صفیر سیمرغ
همه آفاق به اشراق پیام خاور
نگران چیستی از سوختن بال و پری؟
پر سیمرغ درافتاده به آتش دیگر!