چندی پیش خبر مرگ ناصر ملک مطیعی بازیگر نام آشنای تیپ جاهلی سینمای ایران منتشر شد و عدّه ای را که زورشان به مرکب نرسیده و سازوبرگش را می کوبند، جرئت داد که برایش اظهار داغداری کنند؛ و البتّه در این میان، کم نبودند آقایان مردمی و -به خاطر همین مردمی بودنشان- ریاکاری چون جناب پرویز پرستویی که در سایۀ رأفت نه چندان اسلامی نظام، در سوگواری اش سخنرانی کنند. حالا این بازیگر فقید قبل از انقلاب، مختصری بعد از انقلاب هم کار کرده بود. محمّدعلی فردین را که بعد از انقلاب به کلّی از سینما کناره گرفته بود، یادمان هست که چند سال پیش هنگام مرگش، انواع و اقسام یادواره های غیر رسمی برایش گرفتند تا حدّ نقش کردن چهره اش روی تیشرت ها و در این امر، نکته هاست... .
بنده با خود این بازیگران کاری ندارم؛ آنچه که مهمّ است، فرهنگی است که در طول سالهای کاری خود در بین جامعۀ ایرانی جا انداخته اند. اینکه یک مرد به زن همسایه خطاب خواهر کند، بعد برود داخل کاباره و رقص و
آوازهای با پوشش نامناسب زنهای مردم را ببیند! یا برود زورخانه و از مولا علی
بگوید، بعد از آنجا راهش را کج کند سمت میخانه و مشغول خوردن عرقیّات شود! امثال پدران دهۀ شصت که کاراکتر "تقی
عشقی" در سریال خوش رکاب نمایندگی شان را بر عهده داشت، بار آمدۀ همین فرهنگ اند که بالای
کامیونشان می نویسند: بیمۀ ابالفضل، ولی داخلش پر است از عکسهای هایده و حمیرا و
مهستی! بله؛ شاید این هم بخشی از فرهنگ ماست، ولی مطمئن باشید آن بخشِ
نیازمند به اصلاح فرهنگ ماست و نه بخش قابل پاسداری اش. اگر همۀ خوبی ها در مردمی بودن و پاسداشت فرهنگ مردمی جمع بود، خدا هیچ پیامبری را مبعوث و هیچ کتابی را بر بشر نازل نمی کرد.